روزهایی که کشور عزیزمان ایران می گذراند ، روزهای زیاد خوبی برای کشور و کوشندگان کارگری نیست.کوشندگان کارگری و اجتماعی و سیاسی بیش از دیگر شهروندان ایرانی روزگار سختی را می گذرانند و باید تحمل سختی ها را داشته باشند چون آرمانشان در خطر است.کوشندگان کارگری که با اخلاق ترین و با شخصیت ترین کارگران و در کار خود ماهرترین نیز هستند در روزهای رکود اولین نفراتی هستند که اخراج می شوند. در روزهای رکود این کوشندگان کارگری هستند که برای اینکه به قول کارفرما دردسر برای کارخانه ایجاد نکنند ، باید اخراج شوند. نپرداختن چند ماهه دستمزد کارگران ، رد نکردن لیست بیمه کارگران و حذف سرویس و رستوران و شیر و کفش و لباس کار از هزینه های کارخانه از جمله مواردی است که کوشندگان کارگری به حذف این موارد اعتراض خواهند کرد و در رد شدن یا نشدن لیست بیمه کارگران نظارت خواهند داشت.
کوشندگان کارگری که در سایپا و کارگاههای قطعه سازی کار می کردند اولین مشمولین اخراج ها بودند. از میان 240 کارگر قطعه ساز بیش از 15 تن از کارگران سندیکایی نیز مشمول اخراج شدند. در میان 500 کارگر 25 سال سابقه سایپا که برای بازنشسته شدن پیش از موعد به کارگزینی معرفی شدند ، کوشندگان سندیکایی در ردیف نخست با حتا 23و24 سال سابقه حضور دارند و کارفرما برای راحت شدن از دست اینان قبول کرده تا 7 سال سابقه بیمه برایشان رد کند که زودتر بازنشسته شوند.
کار به اینجا ختم نمی شود . یک کوشندگان کارگری باید برای اهدافش وقت بگذارد و برای کارگران از حقوق انسانی و کارگریش بگوید پس باید از وقت استراحت خود زده به دیدار کارگرانی در آن طرف شهر برود. اما مصیبت کوشنده کارگری بودن از آنجایی آغاز می شود که تو بیکار باشی یا حقوقت را هم ماهها آقای کارفرما پشت گوش انداخته باشد و تو بخواهی همچنان غم مردم را بخوری و دست خالی روانه خانه شوی.
دیروز با رفیقی صحبت می کردم که چرا فعالیتش کم شده است. او گفت که نمی توانم به صاحبخانه بگویم که کرایه ام اگر عقب افتاده به خاطر این است که فعالیت می کنم تا تو و دیگر ایرانیان در روزگار بهتری زندگی کنید. او 6 ماه کار کرده و فقط 2 ماه حقوق گرفته و باید خانواده 4 نفره اش را که یک دختر دانشگاه آزادی را شامل می شود، را اداره کند. او روزانه 12ساعت کار می کند جمعه و دیگر روزهای تعطیل را هم باید کار کند. او به خودش لعنت می فرستاد که چرا باید این گونه روزگار بگذراند. می گفت مازیار از این کار کردن و زندگی کردن راضی نیستم. می دانم جایم در سندیکا خالی است ولی تو بگو چه کنم؟ چگونه از پس این هزینه ها برآیم؟ زن قالی بافش هم چند ماهی است که دیگر بیمه تامین اجتماعی مبلغ حق بیمه اش را قبول نکرده و هراسی دیگر به این زندگی مشقت بار انداخته است. 4 ماه است از دیگران قرض کرده و گذارانده و امروز از شرم، روی دیدار دوستانش را ندارد. او به آنان بدهکار است و معلوم نیست چه روزی می تواند بدهی اش را بپردازد.
کوشندگان سندیکاهای کارگری را در این روزهای سخت حمایت کنیم . در این نبرد کار و پیکار آنچه دلگرم کننده است ، همبستگی کارگری ، رفاقت ، همدردی و همسنگری است.