وعده ها دادند سفره ها رنگین شود
مرهم زخم دل غمگین شود،
سفره بیچارگان رنگی ندید
نیم رنگی هم که داشت، آن هم پرید.
باله مرغی بود،
آن هم نیست شد
نمره خدمتگزاران بیست شد.
مستاجرها صاحب خانه شدند
از اتاقی وارد لانه شدند
زیرزمین کوچکی آن هم نمور
صد میلیون پول پیش، هشتصد اُجور(اجاره)
ماه به ماه هشتصد تومان با پول پیش
کی تاسف می خورند از کار خویش.
ابتدا باید به اصل ریشه تاخت
کار و مسکن را فراهم کرد و ساخت.
این دعایی که خدا مسکن دهد
شغل کاری بر تو و بر من دهد
این دعا از ریشه و بن اشتباست
کار و مسکن کی؟ کجا؟ دست خداست؟
کار و مسکن را خداوند داده است
دست مسوولین وقت افتاده است.
کارگر ناشناس