انگیزه اینجانب در نوشتن این جزوه این است که هنر دستی صنعت فرش ایران و چگونگی فعالیت بافندگان قالی و تشکیل سندیکای آنان را تا حدودی به سایر اقشار زحمتکش کشورمان بشناسانم. واقعیت این است که صنعت فرش و تولید کنندگان و سندیکای آنان ان طور که باید شناخته شود شناخته نشده است و تا حدودی گمنام مانده است. تلویزیون گاه و بیگاه با نشان دادن فرش های نفیس و قیمتی واقع در مغازه بازاریان فرش با به به و چه چه از آن یاد می کنند بدون آنکه از بافندگان و تولید کنندگان زحمتکش فرش و مشکلات عدیده و رنج هایی که بافندگان فرش می کشند سخنی به میان بیاورد . نوشتن و تهیه این جزوه به این آسانی صورت نگرفته است بلکه با مطالعه شخص خودم و از منابع تحقیقاتی استفاده کرده ام این منابع تحقیقاتی به قرار زیر است:
1-اولین تحقیق و مطالعه را در مورد صنعت فرش و وضعیت کارگران قالیباف و سندیکای آنان خودم انجام دادم. بنده طی سالیان دراز در میان کارگران قالیباف بوده ام و هستم و از تجربه کارگران قالیباف و سندیکای آنان استفاده کرده ام.
2- بنده از قالیبافان با سابقه و قدیمی قبل و بعد از انقلاب در مورد تشکیل سندیکا و چگونگی فعالیت آنها تحقیق کرده ام
3- من از معلومات رییس هیات مدیره آقای دکتر احمدی بی نظیر در مورد فعالیت هیات خود و چگونگی تشکیل اتحادیه قالیبافان استفاده کرده ام
4- من از کارمندان اتحادیه و رییس آن یعنی آقای اسماعیل چمنی در نوشتن این جزوه تحقیقاتی به عمل آورده ام.
جوهره خواسته های مادی و معنوی کارگران و زحمتکشان، سندیکاها و اتحادیه های منتخب آنان می باشد . بنده یکی از کارگران اعضای اتحادیه قالیبافان هستم و می خواهم جهت آگاه ساختن سایر اقشار و صنف های کارگری را نسبت به کم و کیف صنعت فرش ایران و بخصوص استان آدزبایجان شرقی و نیز از فعالیت های و تشکل کارگران قالیباف را به سمع و نظر آنان برسانم .
دوستان عزیز کارگر، قدمت فرش ایران تقریبا به 2500 سال پیش می رسد. ایرانیان نخستین کسانی بودند که به این صنعت پرداختند و پیشگام صنعت فرش بودند. در ابتدای پیدایش صنعت فرش ، قالیبافان صنعت فرش از لوازم و مصالح و نقش های بسیار ساده استفاده می کردند. در آن زمان فرش را به خاطر احتیاجات خانه می بافتند. به مرور زمان صنعت فرش تکامل یافته و به یک کالای تجاری تبدیل شد. بافتن فرش به قسمت های مختلف آسیا گسترش یافت. در دورانی که ما زندگی می کنیم صنعت فرش در کشورهایی مثل کشور ما به یک صنعت استراتژیک اقتصادی تبدیل شده است و میلیونها ایرانی از طریق بافتن فرش خرج و مخارج زندگی خود را تامین می کنند. امروزه در صنعت فرش ایران ، استفاده از مصالح مرغوب و با استفاده از نقش و نگار های بسیار زیبا و جذاب که بوسیله استادان و نقاشان مجرب و زحمتکش طراحی می گردد جایگاه خوبی در دنیا کسب کرده است. لازم به توضیح است که صنعت فرش در استان های دیگر منحصر به فرد بوده و نفیس ترین فرش ها و تابلوهای اعجاب انگیز در این استان بافته می شود و زبانزد خاص و عام ایرانیان و دیگر ملتهای دنیا می باشد. استان ما قطب فعال فرش دستباف هنری به حساب می آید. صنعت فرش و تولید کنندگان آن مثل صنایع و هنرهای دستی دیگر از زمانهای گذشته و در زمان کنونی نیازمند تشکل بوده و می باشد. زحمتکشان قالیباف که از حس و جان و فکر خود مایه می گذارند بایستی بر تولید و توزیع و قیمت گذاری نظارت مستقیم داشته باشند. این کار با تشکیل سنیکا و اتحادیه های منتخب خود میسر می باشد. بنده در این قسمت از نوشته ی خود می پردازم به چگونگی تشکیل و فعالیت اتحادیه ای قالیبافان استان آذر بایجان شرقی.
سندیکای کارگران قالیباف در زمان رژیم ستم شاهی در آذربایجان وجود داشت ولی تحت فشار دستگاه دولتی رژِیم بوده و چندان تاثیری در میان کارگران قالیباف نداشت. تعداد قالیبافان عضو سندیکا محدود بوده و در رژیم گذشته تعداد کارگاه های بزرگ و کوچک در محلات مختلف تبریز و حومه آن زیاد بودند ولی اصلا از قانون کار و تعیین دستمزد و محیط بهداشتی خبری نبود. دستمزد کارگران را خود اربابان تعیین می کردند . متاسفانه سندیکای کارگران قالیباف در رژیم گذشته با توجه به سختی کار و استثمار شدید اربابان و برخلاف سندیکاهای دیگری مانند سندیکای کامیون داران ، اتوبوسرانی و یا سندیکای کارگران صنعتی جایگاه چندان خوبی نداشت و این هم بخاطر عوامل زیاد از قبیل بافت مخصوص قالیبافان و نیز بیسوادی کارگران و جو اختناق بود. در این جا لازم است یاد آور شوم که اکثر کارگران قالیباف را کودکان دختر و پسر تشکیل می دادند که مثل قالیبافان بزرگسال هیچگونه قانونی در مورد آنان اعمال نمی شد.
اما می رسیم به دوران انقلاب و پس از آن و چگونگی فعالیت اتحادیه قالیبافان در دوره انقلاب آگاهی و تحول عظیمی در میان قالیبافان بوجود آمد. قالیافان مثل سایر زحمتکشان در پیروزی انقلاب دمکراتیک سال 57 نقش چشمگیر و تعیین کننده ای داشاتند . بعد از پیروزی انقلاب ابتدا صدها نفرکارگر قالیباف به عضویت سازمان صنایع هنرهای دستی واقع در استان در آمدند و کارت عضویت قالیبافی از سازمان مذکور گرفتند . لازم به ذکر است که بنده هم یکی از قالیبافان بودم که کارت عضویت دریافت کردم . لازم به توضیح است که کارتها در حکم پروانه را نیز داشتند و گاهی به درد شان می خورد . به عنوان مثال در زمان جنگ که در کشورمان کمبود نفت وجود داشت صنایع دستی استان به قالیبافانی که پروانه داشتند و در کارگاههای خانگی و یا کارگاههای بیرون از خانه حواله نفت می دادند و یا اینکه می توانستند با استفاده از کارت پروانه وام بانکی بگیرند . هرچند با توجه به شرایط سخت بانکی همه موفق به گرفتن وام نمی شدند. بنده هم یکی از از آنها یی بودم که با توجه به اینکه فقر مالی شدید داشتم اما نتوانستم وام بانکی بگیرم تا سال 83 همین روال ادامه داشت و اتحادیه ایی ویا سندیکایی وجود نداشت وسازمان صنایع دستی به مسایل صنفی قالیبافان رسیدگی می کرد. در سال 83 صنف قالیبافان به زیر مسوولیت سازمان بازرگانی درآمد و آقای صادق نجفی رییس سازمان بازرگانی وقت آقای دکتر احمد بی نظیر را به عنوان رییس هیات مدیره اتحادیه قالیبافان منصوب کردند .آقای دکتر احمد بی نظیر دو نفر استاد و نقاش را یکی به نام استاد قره باغی به عنوان نایب رییس و دیگری به نام استاد ابراهیم شیرفر را به عنوان خزانه دار منصوب کردند. آقای دکتر بی نظیر غیر از این دو نفر 12 نفر را به عنوان کارمندان اداری موسسه منصوب کردند. این هیات مسوولیت رسیدگی به امور صنفی قالیبافان را داشتند که بایستی اساسنامه و انتخابات اتحادیه کارگران قالیباف و زمینه مشارکت آنان را فراهم می کردند. هیات مذکور و کارمندانش در طول سه سال یعنی از سال 83 تا 86 کارهای زیاد و شایسته ای را به نفع کارگران قالیباف انجام دادند . هیات فوق به ریاست آقای دکتر بی نظیر مشکلات زیادی در پیش رو داشتند بطوریکه افراد غیر مسوول که عمدتا از بازاریان فرش بودند مثل بختکی از بیرون سر در آوردند و جلو فعالیت های مثبت و قانونی آنان را گرفتند و این همان برنامه های کارگر ستیز و از بین بردن حق تشکل ها و سندیکاها و اتحادیه های کارگران و زحمتکشان از فردای پیروزی انقلااب که حاکمان اسلامی تا به حال انجام داده اد و الان هم به شدت ادامه دارد. بنده شخصا با رییس هیات مدیره آقای بی نظیر ملاقات کردم و راجع به مشکلات آن موقع از ایشان سوال کردم. ایشان گفتند آن موقع که ما گردهمایی داشتیم افراد بازاری فرش آنقدر دخالت می کردند و به هر بهانه ای گیر می دادند .آقای بی نظیر گفتند دخالت های افراد غیر مسوول آنقدر زیاد بود که من در آن گردهمایی فریاد کشیدم که از جان ما چه می خواهید و چرا نمی گذارید ما به نفع آنان کارهایی را انجام دهیم هر چند که در طول سه سال عمر هیات مدیره رابطه تنگاتنگی میان هیات و کارکنانش با قالیبافان وجود داشت. قالیبافان به طور گروهی یا فردی به محل استقرار هیات مراجعه می کردند و خواهان بیمه و دفترچه درمانی و وام های کم بهره بودند که با پیگیری هیات مدیره و قالیبافان در سال 85 کارگران بیمه شدند و با پیگیری هایی که انجام گرفته بود پس از مدتی کارگران موفق به گرفتن دفترچه درمانی خود شدند. وام با وجود شرایط سخت به بعضی از قالیبافان خانگی و کارگاهی تعلق گرفت.
در اینجا می خواهم انتخابات دوم اتحادیه قالیبافان را شرح دهم.در آستانه انتخابات اتحادیه آقای دکتر بی نظیر رییس هیات مدیره طی اطلاعیه و فراخوانی از قالیبافان خواستند در مجمع امور صنفی استان حضور یافته تا انتخابات انجام شود. در تاریخ 10/3/86 حضور یافته و شاهد بودم که کارگران قالیباف با چه شوقی جمع شده و بحث می کردند . من نیز با تبادل نظر با این کارگران می پرداختم. کارگران دو بار انتخابات برگزار کردند که در سری اول دکتر بی نظیر نماینده کارگران شد و اکثریت آرای کارگران را به خود اختصاص داد.متاسفانه سازمان بازرگانی این انتخابات را لغو کرد. دکتر بی نظیر استاد و نقاش و تولید کننده فرش بود و رشته تحصیلی ایشان هم در مورد فرش و نقوش سنتی فرش ایران بود. در اتخابات دوم اسماعیل چمنی و یکی دیگر از نمایندگان کارگران کاندید شدند. اسماعیل چمنی قالی فروش بازاربود و به هیچوجه تولید کننده و یا کارگر فرش نبود.آنها می خواستند پروانه تولید فرش را از هیات مدیره قبلی بگیرند که درخواستشان رد شده بود.این افراد که با سازمان بازرگانی رابطه نزدیکی داشتند از سازمان بازرگانی موفق به اخذ این پروانه گشته و حال در انتخابات شرکت کرده بودند.با ترفند های فریبکارانه ، اسماعیل چمنی انتخاب شد و صادق نجفی رییس سازمان بازرگانی دکتر بی نظیر را از سمتش عزل و اسماعیل چمنی را منصوب کرد. اسماعیل چمنی وابستگانش را در راس اتحادیه قرار داده که هیچ سنخیتی با کارگران قالیباف نداشتند.من انتخاب چمنی را معلول دو علت می دانم که چرا نام یک کارگر قالیباف از صندوق در نیامد و یک نفر بازاری انتخاب شد. علت اول اینکه بازاریان فرش فروش و اربابان کارگاههای بزرگ قالیبافی اعمال نفوذ کردند و علت دوم هم که خیلی مهم است این هست که کارگران قالیباف و شاید اگر بخواهیم بهتر بگوییم کارگران ایران و حتا مردم ایران تاکنون تمرین انتخابات بدون کلک و دمکراسی و آگاهی های صنفی و سیاسی کافی را نداشته اند و در نتیجه مبارزه آگاهانه صنفی و سیاسی و پختگی طبقاتی را نیازموده بودند. هرچند که اتحادیه کارگران قالیباف هم اکنون هفتاد هزار عضو دارد که مسوولین اتحادیه و رییس آن هیچگونه برنامه ای که به نفع زحمتکشان قالیباف باشد را ندارند. بنده چندین بار برای انجام کاری به اتحادیه مراجعه کرده ام که هیچگاه آقای چمنی را در آنجا ندیده ام. هم اکنون کاغذ بازی شدیدی در اتحادیه حکم فرماست در شرایط مصیبت بار کنونی که کارگران قالیباف مانند دیگر زحمتکشان کشورمان با مشکلات شدید دست به گریبان هستند هیچگونه خبری از وام بانکی نیست و قالیبافان با توجه به گرانی کمرشکن کنونی از طرف دولت حمایت نمی شوند و اتحادیه هم به غیر از ریخت و پاش اموال قالیبافان کاری نمی کند.اتحادیه به بازیچه ای در دست اتاق بازرگانی و دولت تبدیل شده است و هیچگونه استقلالی از خود ندارد تا به درد قالیبافان بخورد. اسماعیل چمنی از اتحادیه و قالیبافان سکوی پرشی درست کرده و اخیرا در شورای شهر هم کاندید شد. دراین انتخابات که از جیب کارگران هزینه شده از کارگران قالیباف هم یاد کردند و با عوام فریبی گفته بودند که گویا ایشان خدمات زیادی به نفع کارگران قالیباف انجام داده اند و از کارگران قالیباف خواسته بود تا به ایشان رای بدهند.در این انتخابات اسماعیل چمنی با اعمال نفوذ بازاریان و اربابان قالیبافی نماینده شورای شهر شد.آقای چمنی هم اکنون چندین شغل دولتی مشغول است و ریاست اتحادیه قالیبافان را هم یدک می کشد.این اتحادیه که توسط اعمال نفوذ، رییس انتخاب می کند و کاندید هایش توسط مقامات انتخاب می شوند یک اتحادیه دمکراتیک و کارگری نیست و به همین خاطر به خواسته های قایبافان توجه ای ندارد و نردبانی برای خواسته های شخصی تبدیل شده است.من دریافته ام که افرادی با استفاده از احساسات پاک کارگران و خواسته های صنفی اشان در میان زحمتکشان نفوذ کرده و با شعارهای دهن پرکن رای زحمتکشان را می ربایند .تجربه ای که من دارم این است که در بعضی از تشکل های کارگری وقتی زحمتشان پیشرو متشکل در این تشکلها پا پیش می گذارند و از منافع کارگران دفاع می کنند کارفرمایان که موقعیت خود را در خطر می بینند کارگران پیشرو و نماینده گان کارگران را در مقابل انواع تهدیدات و فشار ها می گذارند و این نمایندگان مدافع منافع کارگران یا مجبور به سکوت کرده و اگر با عهد خود با کارگران پا برجا باشند که این هم به پختگی و صداقت و آشنایی با مبارزات طبقاتی دارد ، کارفرما تلاش می کند با بستن تهمتی این کارگران را حذف کنند.
آنچه در بالا بیان گردید ضعف کمی و کیفی تشکل های کارگری و اجتماعی است . اصل قضیه این است که ارتجاع و کارفرمایان از فردای انقلاب نسبت به مشارکت توده های عظیم مردم در سرنوشت خویش آن هم در تشکل های کارگری یک استراتژیک مخربانه ای را درپیش گرفته اند.به یاد بیاوریم که در مدت بسیار کوتاهی پس از پیروزی انقلاب صدها سندیکا و شورا و اتحادیه توسط زحمتکشان یدی و فکری ایجاد شد که جزو دستاوردهای انقلاب به شمار می رفت. اما ارتجاع از همان دم به فکر نابودی این تشکل ها بودو برخلاف اصول قانون اساسی رفتاری ستیزه جویانه در پیش گرفت. در پایان لازم می دانم بگویم که من به عنوان یک کارگر قالیباف و قطره ناچیزی از دریای خروشان جنبش کارگری ایران به برادران و خواهران زحمتکش توصیه می کنم فریب شعارهای رنگارنگ کارفرمایان و تشکل های زرد ساخته و پرداخته کارفرمایان را نخورند.
زحمتکشان شهر و روستا، دهقانان تهیدست و فقیر، صنعتگران و زحمتکشان فکری و یدی که اکثریت بزرگ اجتماع را تشکیل می دهیم ما باید در سندیکاهای کارگری گرد آمده و مستقلا نمایندگان خود را که می شناسیم انتخاب کرده و بر عملکرد آنان نظارت کنیم تا از انحراف رهبران کارگریمان جلوگیری کنیم و سندیکاهای خود را قدرتنمند کرده تا در این نبرد نا برابر پیروز میدان باشیم. آینده از آن زحمتکشان است و این را تاریخ بشریت به ما نوید می دهد. زورمندان همه امکانات و تریبون های تبلیغاتی را به جز پایگاه توده ای ما زحمتکشان را دارند . ما باید قدر قدرت تفکر و نیروی کارمان را بدانیم و آن را به آسانی در دست استثمارگران نگذاریم .
دوستان عزیز کارگر
سرمایه داری داخلی که نوکر حلقه بگوش بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است می خواهند برای زندگی امروز ما و آینده فرزندانمان تصمیم بگیرند.آنها می خواهند اقتصاد ما را وابسته کرده سندیکاهای کارگری را از بین برده و نیرو و تفکر خلاق مارا با قیمتی ارزان بخرند. آنان ما را برده هایی آرام و مطیع می خواهند . پس بر ماست تا برای رسیدن به صلح و آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی متحد شده و مبارزه کنیم تا آینده شایسته ای برای فرزندانمان بسازیم.
درود بر طبقه کارگر و درود بر سندیکاهای کارگری سنگر مطمئن زحمتکشان.
زنده باد یاد و خاطره و مبارزات پدران سندیکالیست مان
استاد علی فرش باف – تبریز