رفیق علی جعفری مرندی از اولین رهبران اتحادیه های کارگری بعد از شهریور ١٣٢٠ به ابدیت پیوست. او در ١٣ مرداد ١٣٠١ پا به جهان نهاد و در تاریخ ٣٠ مهر ١٣٩٩ با افتخار با این جهان وداع کرد.
پدر علی جعفری مرندی جزو کسانی بود که برای معادن از روستاها کارگر استخدام می کرد به همین خاطر پسرش را نزد آهنگری در معدن شمشک به کارگری گماشت. علی جوان که اندک سوادی هم داشت تلاش کرد کارگر فنی خوبی برای شرکت باشد.
تا اوایل دهه بیست توهین، جریمه های سنگین، حوادث شغلی منجر به مرگ و معلولیت، ساعات کاری بی حد و حساب، زندگی عادی در معدن به حساب می آمد. شاید تنها تفریح کارگران زدوخورد های طایفه ای ترک و فارس بود. ساعات کار ١٢ الی ١٨ ساعته، توهین، جریمه های سنگین که گاه و بیگاه مسوولین معدن به کارگران روا می داشتند و شرایط نامناسب زندگی، گازگرفتگی درمعدن، له شدن در زیر واگن های زغال سنگ که اغلب به دلیل خستگی مفرط روی می داد و یا کُور شدن کارگران به دلیل رفتن تراشه های زغال سنگ به چشمانشان صورت می گرفت، از مسایل روزمره و عادی این معادن بود. کارگران با همان لباسی که کار می کردند به خانه می رفتند. شستشو و نظافت در پایین ترین وجه خود بخصوص در زمستانها بود. کارگران آن چنان سیاه می شدند که بسیاری از اوقات قابل شناخته شدن نبودند.معروف بود «که اول در خانه حمام می کنیم بعد به حمام بیرون میرویم تا راهمان بدهند.»
فضای باز بعد از شهریور ١٣٢٠ و آزاد شدن فعالان جنبش کارگری از زندان استبداد و فعالیت دوباره در جهت سازمان دادن طبقه کارگر، در معادن شمشک و گاجره، لایون، الیکا هم باعث گفتگوهای کارگران پس از انجام کار، در خانه های کارگری شد. با سفری که محبوب عظیمی استادکار مکانیک معدن شمشک در سال ١٣٢١ به تهران کرد، آغاز زندگی جدیدی هم برای محبوب عظیمی بود و هم برای کارگران معدن شمشک. با آمدن عظیمی خوانساری، کادر اعزامی از طرف اتحادیه های کارگری تهران، که خود کارگری سرد و گرم چشیده بود، کارگران معدن آماده برگزاری انتخابات هیات مدیره اتحادیه کارگران معدن شمشک شدند. مجمع عمومی در یک بعد از ظهر روز جمعه برگزار شد، این کارگران به عنوان اولین هیات عامله (مدیره) با شعار تغییر در وضعیت زندگی کارگران معدن و دستمزدی مناسب توانستند رای و اطمینان کارگران را در انتخاب خود داشته باشند:
محبوب عظیمی کارگرمکانیک، دبیر اتحادیه – اسماعیل آرش کارمند اداری، مسوول فرهنگی – علی جعفری مرندی کارگر آهنگر، مسوول مالی و صندوقدار – عظیمی خوانساری مسوول آموزش و رابط بین اتحادیه کارگران معدن شمشک و اتحادیه های کارگری تهران – ابوالفضل محمد استادکار معدن – رزاق استادکار معدن – عبدالحسین دانایی کارمند دفتری – آقا دایی استادکار معدن، اعضای اولین هیات مدیره اتحادیه کارگران معدن شمشک شدند. اخلاق خوش، منضبط بودن، از دلایل انتخاب علی جعفری مرندی جوان در هیات مدیره بود.
روزنامه های کارگری از تهران توسط عظیمی خوانساری و محبوب عظیمی به دفتر اتحادیه شمشک آورده می شد توسط کسانی همچون علی جعفری مرندی، اسماعیل آرش، عبدالحسین دانایی و باستانی به صدای بلند برای کارگران خوانده می شد، و کارگران را با مسایل روز و کارگری آشنا کرده و از خواسته ها و مبارزات کارگران دنیا و ایران آگاه می کرد. علی جوان هم پا به پای دیگر کارگران رشد فکری و اخلاقی می کرد. با معرفی محبوب عظیمی، عضو سازمان جوانان حزب توده ایران گشت و تلاش کرد اندک سوادش را در اختیار اتحادیه گذاشته و به بالا بردن سطح شعور کارگران همت گماشت.
در بهار سال ١٣٢٢ ماهنامه جوانان البرز به نویسندگی علی جعفری مرندی، آهنگر – اسماعیل آرش، کارمند دفتری – عبدالحسین دانایی، کارمند دفتری – اصغر فرجی ،کارگر برقکار- محبوب عظیمی ،کارگر مکانیک و باستانی، کارمند دفتری در معدن شمشک منتشر شد. این ماهنامه که متاثر از روزنامه های شورای متحده مرکزی و حزب توده ایران بود در شکل گیری تفکر آرمان گرایانه کارگری و ضد سرمایه داری و ضد استبدادی کارگران و علی جعفری مرندی تاثیر بسزایی داشت.
در تاریخ ٧/٥/١٣٢٢ نخستین کنفرانس ایالتی اتحادیه کارگران تهران با نمایندگانی که بیشتر از تهران، شمال خراسان و شهرستانهای ساحل خزر بودند و بیش از ٢٦ اتحادیه صنعتی و صنفی و کارمندی را نمایندگی می کردند، شروع به کار کرد. در این کنفرانس محبوب عظیمی، علی جعفری مرندی، آقا دایی و ابوالفضل محمد از طرف اتحادیه کارگران معدن شمشک شرکت کرده بودند. علی جعفری مرندی طی یکسال آنچنان رشد فکری کرد که کارگران او را محرم خود دانسته و در مشکلاتشان به سراغ او می رفتند.
در درگیری که اعضای حزب اراده ملی سید ضیاءالدین طباطبایی که کارگران به طنز«ارابه سیدضیا می گفتند» با کارگران معترض اتحادیه، به سیاست های ضد کارگری و تفرقه افکنانه این حزب منجر شد. این درگیری، به دعوای ساختگی ترک و فارس که دست مهندس انشاییان هم در آن پیدا بود، با حمله به اعضای هیات مدیره و اعضای ساده اتحادیه تبدیل شد. محبوب عظیمی، یونس عظیمی، استاد رزاق،علی جعفری مرندی به شدت کتک خوردند و سپس توسط ژاندارمری به زندان منتقل شدند.
با پیگیری های شورای متحده مرکزی و ضمانت دکتر یزدی به جز روح اله توفان و محبوب عظیمی ٢٧ تن از اعضای دستگیر شده اتحادیه کارگران معدن شمشک آزاد می شوند که می توان به این افراد اشاره کرد: علی جعفری مرندی، استاد رزاق ، اسماعیل آرش، ابوالفضل محمد، آقا دایی از اعضای هیات مدیره و یونس عظیمی و میر لطیف و ایوب شیخ زنوزی از اعضای اتحادیه کارگران معدن شمشک. متاسفانه این افراد از معدن هم اخراج شدند تا کارگران از رهبران کارآزموده ای محروم شوند. علی جعفری مرندی در تمام عمر خود تلاش کرد شخصیتی چون محبوب عظیمی داشته باشد و در تمام لحظه لحظه عمرش به پیکار با پلیدی های فرهنگی و سیاسی بپردازد.
علی جعفری مرندی این آهنگر سخت کوش در روزهای کودتای ٢٨ مرداد با همراهی گروهی از جوانان به قصد خلع سلاح کلانتری شهرری همراه بود که انجام نشد. در سال ١٣٣٧ بعد از آزاد شدن محبوب عظیمی از زندان به سراغش رفت و هرچه از دستش بر می آمد برای این رهبر محبوب کارگری انجام داد، هر چند که عظیمی چنین توقعی از هیچکس نداشت.
بعد از کودتا او با ادامه تحصیل توانست دیپلم خود را بگیرد و در سازمان آب تهران به عنوان کارمند فنی مشغول به کار شود. او که از قریحه شاعری برخوردار بود تلاش کرد شعرهایش بازتابی از زندگی روزمره مردم باشد و در روزنامه های آن زمان و محافل ادبی منتشر شود..
در اعتصابات سال ١٣٥٧ به همراه گروهی از کارگران مبارز اعتصابی سازمان آب فعالانه شرکت کرد و کمیته اعتصاب را سازمان داد. بعد از انقلاب هم به وظایف کارگری خود عمل کرد که توسط رنگ عوض کرده ها به بازنشستگی زود هنگام محکوم شد.
در سال ١٣٩٢ توسط دوستی به سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران معرفی شد و همکاریش را با ماهنامه پیام سندیکا شروع کرد. شعرهای خود را با شعف در هر شماره پیام سندیکا می خواند و راهنمایی های ارزنده ای برای ماندگاری نشریه به هیات تحریریه می کرد. او نشان داد کارگر پیشرو در هر زمان چگونه می تواند اهداف کارگری را به پیش ببرد.
علی جعفری مرندی تا آخر عمر به آرمان های کارگریش وفادار بود و به آن عشق می ورزید.
یاد او زمزمه نیمه شب مستان باد.
هیات تحریریه پیام سندیکا
آبان ١٤٠١
از راست به چپ ایستاده: علی جعفری مرندی – ایوب شیخ زنوزی
نشسته لطیف – یونس عظیمی پس از رهایی از زندان ١٣٢٥