پرفسور یرواند آبراهامیان ،ایرانی و مقیم آمریکاست. تز دکترای خود را در زمینه بررسی تاریخ ایران بین دو انقلاب مشروطه و انقلاب 22 بهمن در کتاب ایران بین دو انقلاب نگاشته است. استفاده او از مدارک غربی بخصوص مدارک وزارت امورخارجه آمریکا و انگلیس، تحقیق او را منحصر به فرد نموده است. رفیق ارزشمند ما آقای عزت دولت آبادی عضو سابق سندیکای کارگران فلزکارمکانیک زحمت کشیده اند و بخشی از این کتاب را که به مبارزات جنبش کارگری پرداخته است را برای ما فرستاده بودند. ما ضمن ارج گذاری به این اقدام او در 150 سالگی تشکیل جمعیت رفاقت بین المللی کارگران درلندن توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس(انترناسیونال اول) با شعار ، کارگران جهان متحد شوید، آن را منتشر می کنیم تا به آگاهی هرچه بیشتر از تاریخ جنبش کارگری کمک کرده باشیم. این مقدمه را با سخنی از آموزگار بزرگ طبقه کارگر کارل مارکس به پایان می بریم.او به فعالان کارگری اندرز داده است که : « با رشد سرمایه داری زندگی طبقه کارگر بهتر نمی شود.نباید بدین امید نشست. طبقه کارگر تنها در مبارزه است که میتواند حقوق خود را بدست آورد.طبقه کارگرباید خود رموز سیاست بین المللی را بیاموزد.بکوشد تا قوانین ساده اخلاق و عدالت،که اشخاص شرافتمند باید درمناسبات میان خود مراعات کنند، قوانین عالیه مناسبات میان خلق ها گردند».
کارل مارکس با این جمله ماهیت پاک و انسانی سیاست خارجی طبقه کارگر راکه فارغ ازهرگونه شوونیسم(ملی گرایی افراطی)ناسیونالیسم (ملی گرایی)و غارتگری و پایمال کردن حقوق خلقها بوده و از احترام به حقوق همه خلقها سرچشمه می گیرد،بیان می کند.
تحریریه سایت سندیکای کارگران فلزکارمکانیک sfelezkar.com
«حزب توده» مثل كوه يخى بود كه سازمان حزبى، نوك آشكار آن و جنبش بسيار عظيمتر كارگرى، پيكرهى نهايى آن محسوب مىشد. جنبش كارگرى، بلافاصله پس از سقوط رضا شاه به وجود آمد. در بعضى نواحى، از جمله در معادن زغال سنگ شمشك، نزديك تهران و كارخانجات نساجى چالوس و سارى (احتمالا منظور شاهى، قائم شهر كنونى، بوده است_م)، كارگران خود به خود با استفاده از خلاء قدرت، اتحاديه هاى كارگرى تشكيل دادند و حتا كارخانجات محلى را تصرف كردند. در نواحى ديگر، به خصوص تهران، اصفهان و تبريز، بازماندگان جنبش كارگرى اوليه به كارگاه ها و كارخانجات بازگشتند، تا اتحاديه هاى قديم را بازسازند. در تابستان 1321، بسيارى از سازمان دهندگان كارگرى در تهران گرد هم آمدند و «شوراى كارگران متحد» را تشكيل دادند و در تابستان 1322، همان سازمان دهندگان، نخستين كنفرانس «شوراى كارگران متحد» را برگزار كردند. نمايندگان كنفرانس، كه بيشتر از تهران، شمال خراسان و شهرستانهاى ساحل خزر بودند، بيش از 26 اتحاديهى صنعتى، صنفى و كارمندى را نمايندگى مىكردند.(1)
غالب چهره هاى اصلى «شوراى كارگران متحد»، عبارت بودند از: رضا روستا (سازمان دهندهى مجرب اواخر دههى 1300)، آوانسيان (دارو ساز ارمنى از «حزب كمونيست» قديم)، كبارى (كارمند ميان رتبهاى،)، محضرى (كارگر چرم سازى،)، جودت (استاد جوان فيزيك، كه سازمان دهندهى كارگرى شده بود)، فرجامى و خامه ای (دو روشنفكر جوان از ميان «پنجاه و سه نفر»)، جهانى، نجار (از فعالان جنبش كارگرى قديم،)، حكيمى و بابازاده (دو كارگر راهآهن،)، و شاندرمنى (خياط و عضو «پنجاه و سه نفر»،)
علاوه بر اين، رهبرى شورا شامل سه تن ديگر بودند. قازار سيمونيان، سازمان دهندهى عمدهى كارمندان، روشنفكرى ارمنى از اراك كه از كارمندان ميان پايه در تهران بود. سيمونيان، كه از ياران نزديك روستا در دوران جنبش كارگرى قديم محسوب مىشد، غالب سالهاى دههى 1310را در زندان به سر برده و در آن جا «آنا كارنينا» از تولستوى را ترجمه كرده بود. رضا ابراهيم زاده، نمايندهى اصلى اتحاديهى راه آهن، خود كارگر راه آهن و اهل تبريز بود و در قيام خيابانى مبارزه كرده بود. وى به مازندران مهاجرت كرده، در آن جا در سال 1310 به سبب ترتيب دادن نخستين اعتصاب راه آهن دستگير شده، و در زندان با «پنجاه و سه نفر» دوست شده بود. مهدى كيمرام، سخن گوى اصلى اتحاديهى كفاشان، كفاشى بود كه به تشكيل نخستين اتحاديهى كفاشان تهران در اوايل دههى 1300 يارى داده بود. او در1310، مدتى كوتاه به زندان افتاد .
نخستين كنفرانس «شوراى كارگران متحد» علاوه بر انتخاب رهبرى، تصميماتى نيز اتخاذ كرد. كنفرانس اعلام داشت، كه شورا «سازمان مستقلى است، كه به هيچ گروه سياسى وابسته نيست، اما هر گونه كمكى را از سوى احزابى كه به طبقهى كارگر علاقهمندند، مىپذيرد.» شورا تصويب كرد، كه اتحاديه ها به مسايل اقتصادى و اجتماعى توجه خواهند كرد؛ همهى كارگران را بدون توجه به مذهب، زبان و نظرات سياسى آنان به عضويت خواهند پذيرفت، روشنفكرانى را كه فداكارىهاى گذشتهشان حاكى از علاقهى صميمانهى آنها براى كمك به طبقهى كارگر است، به عنوان سازمان دهنده كارگرى جذب خواهند كرد؛ اما روشنفكران ديگر را از مقامات سازمانى مستثنى خواهند داشت، تا مرتجعان نتوانند ادعا كنند كه اتحاديه ها آلت دست طبقهى متوسط است.(2) كنفرانس هم چنين برنامهى مفصلى براى شورا تصويب كرد. اين برنامه، خواهان هشت ساعت كار روزانه، حق تشكيل اتحاديه ها، معاملات از طريق فروشگاه هاى تعاونى، و حق اعتصاب در صورت لزوم، جا به جايى مجانى به محل كار، دريافت حقوق در روزهاى جمعه، اضافه كارى با دو برابر حقوق، دو هفته مرخصى ساليانه با استفاده از حقوق، مستمرى ايام پيرى، حقوق استعلاجى و بيمه بيكارى، پرداخت دستمزد برابر به زنان و مردان در قبال انجام كار يك سان، تضمين در برابر اخراج خودسرانه، ممنوعيت كار كودكان، اقدامات امانى در برابر حوادث حين كار، و «مجازات كارفرمايان و مديرانى كه با كارگران خود بدرفتارى كنند يا آنان را مورد سواستفاده و اهانت قرار دهند.»(3) اين موارد در سراسر دههى بعدى اهداف اصلى جنبش كارگرى را تشكيل داد.
با اين حال، كنفرانس از بحث دربارهى مسالهى حساس تشويق به اعتصاب، در ضمن ادامه جنگ در اروپا، عمدن اجتناب ورزيد. رهبران اتحاديه از اخلال در كار جنگ پروا مىكردند. شورا براى حل اين اختلافات، به توافقى مخفى دست يافت. اعتصاب و سازماندهى كارگرى در بخشهايى از اقتصاد، كه با امور جنگ ارتباط نزديك داشت، نهى مىشد، اما همان اقدامات در صنايع خدماتى و لوازم مصرفى مورد تشويق و ترغيب قرار مىگرفت. شورا همسو با اين خط مشى، در سال 1320 و دو اعتصاباتى در بين كارگران نساجى در اصفهان، تهران، تبريز و بهشهر، رفتگران تهران و بوشهر، تلفن چىهاى شيراز، كارگران چاى و توتون پاك كنى در لاهيجان و تهران، دباغان و كارگران كبريت سازى در تبريز، و كارمندان وزرات دادگسترى در تهران، ترتيب داد. در عين حال، شورا از صنعت حياتى نفت حذر كرد؛ در خطوط راه آهن سراسرى، كه همان قدر حياتى بود، رعايت احتياط را توصيه كرد؛ و حتا اعتصابهاى غير مجازى را كه در سال 1322 در تاسيسات نفت ايران و انگليس در كرمانشاه، معادن زغال سنگ شمشك، كارخانهى سيمان تهران، و مهمات سازى دولتى نزديك تهران روى داد، «خراب كارى فاشيستى» ناميد.
به هر حال، در اوايل سال 1323 كه در «جبههى شرق» ورق برگشت، اين بى ميلى به تدريج كاهش يافت. شورا با پيش گرفتن خط مشى تهاجمى، شعبات جديدى داير كرد؛ شعبه هاى موجود را گسترش داد؛ رقيبان كوچكتر را از ميدان به در برد؛ و ضمن ادغام با سه گروه ديگر در آذربايجان، تهران و كرمانشاه، در روز كارگر سال 1323، تشكيل «شوراى متحدهى مركزى اتحاديه هاى كارگران و زحمت كشان ايران» را اعلام داشت.
«شوراى متحده» در سى ماه آتى، فرصتهاى عالى براى سازمان دهى كارگرى يافت. نخست،ترغيب مبارزه از طريق اتحاديه ها را ادامه داد. اما صنعت نفت تا تسليم ژاپن، در مرداد 1324، هم چنان خارج از اين محدوده ماند. دوم، مزدبگيران چارهاى جز پيوستن به اتحاديه ها و اعتصاب براى افزايش دستمزد نداشتند.
كنسول انگليس در بوشهر گزارش داد، كه رفتگران شهر به سهولت توانستند درخواست افزايش دستمزد را به سرانجام رسانند؛ زيرا فرودگاه محلى كارخانهى مونتاژ كاميون، بازار كار را خالى كرده است. نمايندهاى از كنفرانس اتحاديه هاى كارگرى نيز اظهار داشت: «از دست دادن شغل فعلىام در كارخانه سيمان برايم مهم نيست، زيرا مىدانم كه هميشه مىتوانم در هرجاى ديگر،مخصوصن در بخش ساختمان، كار پيدا كنم.»(5) چهارم، «شوراى متحده» رقيبى توانا نداشت. رقيب اصلى شورا، يعنى اتحاديهى كارگران را در سال 1321 يوسف افتخارى (يكى از سازمان دهندگان كارگرى) به وجود آورد كه فردى راديكال، اما سخت ضدكمونيست بود و به دليل نقشى كه در اعتصاب نفتى 1308 به عهده داشت، يازده سال در زندان به سر برده بود. افتخارى با آن كه از خبرگان اصلى اتحاديه هاى كارگرى بود، نتوانست كارگران زيادى را جذب كند.
سرانجام، «شوراى متحده» يارى مهمى از «حزب توده» ديد. سازمانهاى حزبى به جمع آورى كمك براى كارگران اعتصابى پرداختند. روشنفكران حزبى كلاسهای سوادآموزى تشكيل دادند؛ «ظفر» را براى «شوراى متحده» منتشر كردند؛ و محروميتها و شكايات كارگران را از طريق شبكهى موثر روزنامه هاى جناح چپ اشاعه دادند. حقوق دانان حزب به طور قانونى يك انجمن حمايت براى دفاع از اعضاى اتحاديه هاى كارگرى تشكيل دادند. علاوه بر آن، قضات، مهندسان، و افسران پليس، بارها از نفوذ خود براى حمايت از اعتصابيون و سازمان دهندگان حزبى استفاده كردند. مثلا مهندسان كارخانه قند در تهران، وقتى مدير كارخانه خواست چهار كارگر مبارز را اخراج كند، تهديد كردند كه كل كارخانه را تعطيل مىكنند. كنسول انگليس گزارش داد، كه مقامات دولتى يزد در سال 1325، حتا زحمت دستگيرى تظاهركنندگان را به خود ندادند؛ زيرا مىدانستند، كه دادگاه هاى محلى تحت سيطرهى «حزب توده» است. كنسول بندرعباس به سال 1325 نوشت كه اعتصاب كارخانهى نساجى شهر عمدتن بدان سبب توفيق يافت، كه مدير كارخانه هوادار «حزب توده» بود. كنسول شيراز شرح داد، كه پليس اعتصاب كارخانهى الكتريكى شهر را با دستگير همهى رهبران اصلى درهم شكست، اما دادگاه هاى محلى با آزاد كردن آنان، اعتصاب را دوباره به راه انداختند. كنسول زاهدان نيز اظهار داشت، كه «حزب توده»، «اتحادگونهاى بين كارگران در برابر خانوادهى علم به وجود آورد؛ زيرا حزب در دادگاه ها، پليس و ژاندارمرى محل، هوادارانى داشت.»(6)
«شوراى متحده» با استفادهى كامل از اين مزايا وارد عمل شد. در سال1323، بيش از چهل اعتصاب عمده به راه انداخت؛ اتحاديه هاى كوچكتر را در اصفهان، فارس و كرمان جذب كرد؛ و بدين وسيله، تعداد اعضاى خود را از 100هزار نفر به حدود 200 هزار نفر افزايش داد.(7) همين طور، در سال 1324 به ترتيب دادن چهل اعتصاب بزرگ ديگر كمك كرد، و با تاسيس شعبه هاى جديد مىتوانست ادعا كند كه 33 اتحاديهى وابسته با بيش از 250 هزار نفر عضو دارد.(8) با اين حال، اوج گيرى «شوراى متحده» در سال بعد بود. در اواسط سال 1325، شورا مدعى 186 اتحاديه با جمع كل 305 هزار نفر عضو ( 90 هزار نفر در خوزستان، 50 هزار نفر در آذربايجان، 50 نفر در تهران، 45 هزار نفر در گيلان و مازندران،40 هزار نفر در اصفهان، 25 هزار نفر در فارس، 20 نفر در خراسان، و 15 هزار نفر در كرمان) بود.(9)
شورا با تشكيل اتحاديه براى حدود 75 درصد نيروى كار صنعتى، شعبه هايى تقريبا در همهى 346 كارخانهى مدرن كشور داشت و از سوى «فدراسيون جهانى اتحاديه هاى كارگرى» به عنوان «تنها سازمان كارگرى اصيل در ايران» شناخته مىشد.(10)
علاوه بر اين، اعضاى 186 سازمان وابستهاش در مراحل مختلف حيات اجتماعى قرار داشتند و شامل مزدبگيران بخش صنعتى (مانند اتحاديه هاى كارگران نفت، كارگران نساجى، كارگران راه آهن و توتون سازان) مزدبگيران ماهر جديد (به خصوص اتحاديه هاى چاپ گران، مكانيكهاى اتومبيل و رانندگان كاميون) پيشه وران سنتى ماهر (مشخصن اتحاديه قالى بافان) مزدبگيران نسبتن غير ماهر (مثلن اتحاديه هاى كارگران ساختمانى، رفتگران شهردارى و نقاشان ساختمان) شاغلان بخش خدمات (به خصوص اتحاديه هاى پيش خدمتهاى رستورانها، لباس شوها، و كنترل چىهاى سينما) مجامع حرفهاى و كارمندى (هم چون سنديكاى مهندسان و تكنسينها، جامعهى حقوق دانان، و اتحاديههاى معلمان و كارمندان آموزش و پرورش) مزدبگيران كارگاه هاى بازار (به خصوص اتحاديه خياطان، درودگران و كفاشان) و حتا بعضى مغازه داران و به طور مشخص اصناف دارو ساز، قناد و روزنامه فروش بودند.
از اين گذشته، «شوراى متحده» طى نه ماههى نخست سال 1325، بالغ بر 160 اعتصاب موفق براى افزايش دستمزد ترتيب داد. اين اعتصابها شامل كارگران نساجى در بوشهر، شيراز و بندرعباس، خياطان در رشت، تعميركاران كشتى در بوشهر، بندرعباس و بندر شاهپور، كارگران راه آهن در قزوين، معدن كاران در شمشك، چاپ گران، توتون سازان، شاگردقصابان، تعميركاران راه آهن، رانندگان اتوبوس، لباس شويان، سيم كشها، كارگران آبجوسازى در تهران و اعتصابهاى عمومى در خوزستان، اصفهان، نوشهر و چالوس بود. براى اولين بار پس از سال 1315، دستمزدهاى واقعى در بين كارگران ماهر كارخانه ها قيمت مواد غذايى راكفاف داد و حتا ازآن درگذشت.(11) به گفتهى سياحى خارجى، «حزب توده در بهبود بخشيدن به وضعيت كارگران كارخانه ها توفيق يافت. به دليل فشارهاى حزب توده و با گوشهى چشمى به خارج كردن نيروى كار از زير نفوذ حزب توده بود، كه احمد قوام در ارديبهشت 1325 پيشرفتهترين قانون كار در خاورميانه را تصويب كرد.»(12) قانون جديد كار وعده داد، كه حداقل دستمزد را بر اساس قيمت محلى مواد غذايى تعيين كند؛ استخدام كودكان را ممنوع سازد؛ ساعات كار روزانه را به هشت ساعت برساند؛ پرداخت حقوق روزهاى جمعه و شش روز تعطيلى سالانه، از جمله روز كارگر را اجرا كند؛ و به اتحاديه ها اجازهى تشكل و مذاكره با مديريت را بدهد. «حزب توده» و «شوراى متحده» دست كم بر روى كاغذ به بسيارى از خواسته هاى اوليهى خود رسيده بودند.
دلايل رشد سريع جنبش كارگرى بين سالهاى 1320 و 1326 را در كارخانجات نساجى اصفهان و صنعت نفت خوزستان بهتر مىتوان ديد. در اصفهان، «حزب توده» نخستين سازمان خود را در اسفند 1320 هنگامى تشكيل داد كه تقی فداكار، حقوق دان جوانى كه بعدها به نمايندگى مجلس رسيد، شعبهى حزب را داير كرد. دست راست وى، عباس آذرى، عضو «پنجاه و سه نفر» و كفاشى آذربايجانى بود كه هنگام دستگيرىاش به عنوان كارگر كارخانه در اصفهان استخدام شده بود.
درعرض پنج هفته پس از گشايش نخستين شعبه، «حزب توده» كانونهاى حزبى متعددى در 2 واحد از9 واحد بزرگ نساجى داشت. اين كارخانه ها زمينهى بارورى يافته، اما دستمزدهاى روزانه فقط از 4 به 8 ريال رسيده بود. دلايل اين امر از اين قرار بود: از طرفى، جنگ،رقابت خارجى را موقوف ساخته و بدين طريق سود باد آوردهاى عايد توانگران كرده بود، از طرف ديگر، ساعات كار براى تامين نيازهاى جديد، از 9 به 10 ساعت افزايش يافته بود. و از سوى ديگر، شرايط كار در اين واحد حتا بدتر از اغلب مجتمعهاى صنعتى بود. كنسول انگليس مىگويد، كه كارخانه داران اصفهان عادت كردهاند كه به محض مواجهه با مسايل كارگرى به نيروهاى نظامى محل تلفن كنند. خود كارگران سخت شكايت دارند، كه پليس در سال 1318 يكى از يارانشان را كه دست اندركار اتحاديه هاى كارگرى بود، كشته است و مديران لفظ تحقيرآميز اجير را به جاى كلمه مناسبتر كارگر به مىبرند و صاحبان كارخانه ها، سالها گروه گروه كارگران اصفهان را به عنوان هديه روز تولد به رضا شاه پيشكش مىكردند تا به كارخانه هاى خصوصىاش در منطقه مالارياخيز مازندران انتقال دهد.(13)
نخستين نشانه های توفیق در مرداد 1321 آشكار شد كه كارگران دو كارخانه، اتحاديهى كارگران اصفهان را تشكيل دادند و خواستار سی درصد افزايش دستمزد، روزانه هشت ساعت كار، و نرخهاى ويژه براى اضافه كارى شدند. صاحبان كارخانه ها نخست از مذاكره سرباز زدند، سردسته ها را اخراج كردند، و اتحاديه را به عنوان مشتى آشوبگر كه قادر نيستند مدت زيادى را باهم كار كنند، مردود دانستند؛ اما صاحبان واحدها وقتى با اعتصاب مصمم در هر دو كارخانه روبرو شدند و چون نمىخواستند بازار را به رقبايشان واگذارند، عقب نشستند و همهى خواسته هاى اصلى را تامين كردند. غيرمنتظره نبود كه اين امر كارگران هفت واحد ديگر را ترغيب كرد، تا به اتحاديه بپيوندند و همان خواسته ها را مطرح كنند. اتحاديه باز مقابله كرد و اعتصابى عمومى با شركت 10هزار و 500 كارگر واحد نساجى راه انداخت.
صاحبان واحدها براى شكستن اعتصاب، سرلشكر زاهدى، فرماندهى پادگان محل، را ترغيب و شايد تطميع كردند كه رهبران اعتصاب را دستگير كند و سربازان را در اطراف كارخانه ها مستقر سازد.(14) اما اين تاكتيك شكست خورد؛ زيرا حكومت مركزى با ترس از درگيرىهاى خيابانى و وقوع اعتصابهاى همدردى در جاهاى ديگر به تحريك «حزب توده»، اقدام به بركنارى زاهدى و حصول توافق با صاحبان كارخانه ها كرد. توافق نه تنها شامل خواسته هاى مربوط به دستمزد بود، بلكه هشت ساعت كار روزانه، آزمايش پزشكى ماهانه، يارانهى غذايى، سالانه دو دست لباس، ممنوعيت كار كودكان، و يك ماه پاداش به عنوان مشاركت در سودهاى بادآورده را نيز دربرمىگرفت.(15) علاوه بر اين، حكومت قول داد قانون كارى تدوين كند كه همهى كارگران صنعتى را در برگيرد. سفير انگليس مىگويد: «به علت فعاليت چشم گير كارگرى، حكومت براى تنظيم مناسبات بين مديريت و نيروى كارگر، تحت فشار است.»(16)
در ماه هاى پس از پيروزى بزرگ، اتحاديهى كارگران اصفهان، سازمان خود را در 9 كارخانه يك پارچه ساخت. يك مامور انگليسى مقيم اصفهان گزارش مىدهد كه در اواخر سال 1321، كميتهى اجرايى اتحاديه قدرت قابل توجهى در شهر داشت(17)، كه شامل نمايندگى همهى كارخانه ها، حفظ انضباط در محل كار، انتقال شكايات به مديران، كسب شناسايى از كارخانه داران به عنوان سخنگوى راستين كارگران، و «حكميت در هرگونه اختلافى بين كارگران و مديريت بود؛ زيرا مذاكرات وى همواره موفقيت آميز بود».
اتحاديه در تير 1322، پيروزى ديگرى كسب كرد. جالب اين كه، اين پيروزى به دنبال كوشش بى نتيجهى كارخانه داران براى جبران شكست قبلى حاصل شد. كارخانه داران با اظهار اين كه مالياتهاى سنگين و دستمزدهاى فوق العاده، صنايع خصوصى را ورشكست مىسازد، حالت تهاجمى به خود گرفتند. آنان تهديد كردند، كه يارانه هاى غذايى را لغو مىكنند،از سيدضيا براى تاسيس حزب در اصفهان دعوت كردند، و از روساى ايل بختيارى خواستند كه براى تصرف شهر آماده شوند.(18) يكى از كارخانه دارها، كه مالك روستاهايى در اطراف بود، روستاييان را به شهر آورد تا تقی فداركار را مورد ضرب و شتم قرار دهند. اتحاديه واكنش شديدى نشان داد، تهديد كرد كه نه تنها در كارخانه ها تظاهرات و اعتصاب راه مىاندازد، بلكه در سراسر اصفهان اعتصاب عمومى ترتيب مىدهد. اين اولتيماتوم كارگر شد؛ زيرا حكومت مركزى باز هم با ترس از عواقب خونين، بى درنگ مداخله كرد و كارخانه داران را به عقب نشينى واداشت. در توافق نامهى جديد، كه با حضور استاندار به امضا رسيد، كارخانه داران پذيرفتند يارانهى غذايى را ادامه دهند، فقط با اتحاديهى کارگری به مذاكره بپردازند، و پيش از كنار گذاشتن هر كارى رضايت اتحاديه را جلب كنند. در عوض، اتحاديه قول داد حافظ اموال شركت باشد، انضباط را برقرار كند، و اخراج كارگران مازاد بر نياز را مجاز بدارد. كنسول انگليس گزارش داد، كه صاحبان صنايع اين «موافقت نامهى تحقيرآميز» را با اكراه امضا كرده، اما دست از دسيسه چينى برنداشته بودند: «استاندار با امتناع از سركوب حزب كارگران در ميان صاحبان منافع سخت نامحبوب شده است… توانگران اميدوارند او را از كار بركنار سازند و با تطميع فرماندهى لشكر، براى سركوب هر گونه فعاليت سياسى در بين كارگران از ارتشى استفاده كنند.»(19)
سفير انگليس نيز اوضاع اوايل سال 1323 را در گزارش ويژهاى جمع بندى كرد: دو سال پيش، استثمار كارگران تقريبا كامل بود. آنان مجبور بودند براى ده ريال، روزى ده ساعت كار كنند… هيچ گونه تضمينى براى بهداشت و غرامتى براى آسيب ديدن هنگام كار وجود نداشت. در عين حال، كارخانه داران سود سرشارى عايد مىكردند. وقتى اولين نشانه هاى مقاومت بروز كرد، كارخانه داران و دولت اهميت آن را درك نمىكردند. آنها از اتحاد شوروى هراس داشتند و نگران آن بودند كه كارخانه هاشان قربانى افكار ظاهرا كمونيستى شود، كه در اين زمان در بين كارگران رواج يافته بود. علاوه بر اين، خشمگيناند از اين كه آدمهاى مهمى مثل خودشان، افراد اسمن خيلى پولدار، مورد بى حرمتى مشتى كارگر باشند، احساس هتك حيثيت مىكنند. حرص و آز را نيز بايد بر اينها افزود؛ زيرا تنها فكر اينان پول و پول بيشتر است و فكر دادن قسمتى از سود سرشارشان به كارگران برايشان هيچ خوشايند نيست. كل مناقشات مربوط به كارگر و كارگرى را نامطبوع مىدانند و همواره بر اين عقيدهاند كه مناقشه كار اخلال گرهاست و كارگران نادانتر از آنند كه مسئوليتى به عهده بگيرند… ما در ايران، آشكارا در آغاز عصر تازهاى هستيم و ظهور جنبش اجتماعى جديدى را مىبينيم. مزايايى كه كارگران كسب كردهاند، قابل توجه است و مسلمن هم چنان كارفرمايان را وادار خواهند كرد، كه قدرت تازه كشف شدهى آنان را احساس كنند.(20)
به رغم مخالفت صاحبان كارخانه ها، اتحادیه های کارگری در سال 1322، هم چنان به گسترش خود در اصفهان _ به خصوص در ميان مزدبگيران بازار، ارامنه و يهوديان، و چهار كارخانهى كوچك شهر _ ادامه داد. در انتخابات مجلس چهاردهم، تقی فداكار 30هزار راى آورد. در مراسم بدرقهى تقی فداكار به مجلس، همهى 13 كارخانهى شهر تعطيل كردند و نزديك به 30 هزار کارگر در فرودگاه گرد آمدند. كنسول انگليس گزارش داد، كه مراسم بدرقه چنان شورانگيز بود كه كارگرى «پيشنهاد كرد به نشانه قدردانى از كوششهاى تقی فداكار به نفع كارگران، پسرش را قربانى كند.»(21)
در اين بين، صاحبان كارخانه ها مىكوشيدند توافقهاى قبلى را خنثى كنند. آنان به «حزب وطن» سيدضيا كمك كردند، تا اتحاديهى دهقانان و كارگران را تشكيل دهد و كارگرانى را كه با رضايت اتحاديهى اخراج شده بودند، به عضويت در آورد. آنها بين دو اتحاديهى رقيب، برخوردهاى خشونت آميزى ايجاد كردند و با بستن ناگهانى در كارخانه ها و انبارهاى غله _ تنها منبع تهيهى نان كارگران _ به روى آنان (در فروردين1323) بحران بزرگى به وجود آورند. همان طور كه انتظار مىرفت، كارگران گرسنه براى ورود به انبارها با ارتش درگير شدند و اتحادیه های کارگری اعتصابى عمومى در اصفهان به راه انداختند. شاهدان عينى تخمين زدند، كه در عرض يك هفتهى بحران، پنجاه نفر مجروح شدند. با اين حال، روزنامه ها حادثه را شورش كارگران قلمداد كردند و اعلام داشتند، كه بيش از پانصد تن زخمى شدهاند. در توافق آتى، كه بين حكومت مركزى و اتحادیه های کارگری حاصل شد، كارخانه داران كارخانه ها را داير كردند.كوتاه مدتى پس از توافق، اتحاديهى كارگران اصفهان به «شوراى متحده» پيوست.
در اسفند 1324، «اتحاديه كارگران اصفهان» چندان قوى بود، كه بتواند يك اعتصاب عمومى در 9 كارخانه بزرگ ترتيب دهد. در ماه فروردين، قدرت اتحاديه چنان زياد بود كه كوشش صاحبان كارخانه ها را براى انتقال حدود پنج هزار روستايى به كارخانه ها عقيم گذارد مثلن طبق قراردادى كه در ارديبهشت 1325 امضا شد، كارگران نساجى روزانه هشت ساعت كار، بالاترين دستمزد در كشور، دريافت مزد براى جمعه ها، سالانه دو دست لباس رايگان و عدم اخراج بدون تاييد اتحاديه را به دست آوردند.
«حزب توده» در بين كارگران نفت خوزستان نيز همين قدر موفق بود. حزب، نخستين بار در اوايل سال 1322 در تاسيسات نفتى ظاهر شد، اما پس از دستگير شدن سازمان دهندگاناش به سرعت عقب نشست و رهبران تصميم گرفتند از اين صنعت حياتى كناره گيرند. در عوض آنان بر آن شدند، كه بين كارگران غيرنفتى، چون رفتگران، لايروبان قنات، رانندگان تاكسى، نخ ريسان و شاگرد نانوايان، اتحاديه هاى محلى تشكيل دهند. گروهى از روشنفكران راديكال آبادان، ناراضى از اين تصميم، حدود 200 نفراز كاركنان شركت نفت ايران و انگليس را در «اتحاديهى كارگران ايران» گرد آورند و در ماه ارديبهشت 1324 به اعتصاب خودجوش 1200 كارگر در پالايشگاه كرمانشاه كمك كردند. اگرچه رهبران حزب اعتصاب را محكوم كردند و «شوراى متحده» براى پايان دادن به آن دخالت كرد، سفير انگلستان احساس كرد كه حادثه را «حزب توده» كارگردانى كرده است و به شركت نفت توصيه كرد، وضع مسكن و امكانات بهداشتى كارگران را بهبود دهد، تا «حزب توده» از شكايات مشروع محروم گردد.(27) سفارت انگلستان در گزارش جداگانه دربارهى شرايط كارگرى در حوزه هاى نفتى هشدار داد، كه كمبود مسكن و ديگر امكانات رفاهى مىتواند سرآغازى عالى براى «حزب توده» باشد؛ اما مسئولان شركت نفت ايران و انگليس پاسخ دادند، كه اين انتقادها به جا نيست و نيروى مسلح تنها حامى مناسب در برابر خراب كارى است. «اگرچه روستاييان عرب (محلى) مسلحاند، كارآزموده نيستند. تنها حفاظ مناسب در برابر احتمال اغتشاش جدى كارگرى به قصد عقب نشينى نيروهاى خارجى، ايجاد نيروى پليس قدرتمند است.»(28)
مسايل صنعت نفت در سالهاى 1323 و 1324 با ناآرامى كارگرى بين كاركنان انگليسى رو شد. كاركنان انگليسى كه بدون اطلاع قبلى، ساعات كارشان افزايش يافته و مرخصىشان لغو شده بود، «اتحاديهى كارگران شيفت» را تشكيل دادند. تهديد به اعتصاب كردند، و كنسولها را «كارمندان شركت نفت» ناميدند.(29) حكومت انگلستان، بى درنگ هياتى پارلمانى را به رياست زنى از «حزب محافظه كار» براى بررسى اوضاع اعزام كرد. وقتى رئيس هيات ضمن سخنرانى براى كاركنان انگلستان اشاره كرد، كه آنان خيلى خوشبختاند كه در زندان ژاپنىها نيستند، شنوندگان عصبانى پيشنهاد كردند كه او را «براى گردشى در قبرستان آبادان» ببرند يا «در گوشهى تاريكى عينا به سبك ژاپنىها با او مذاكره كنند.»(30) وزارت خارجهى انگلستان اظهار داشت، كه كاركنان انگليسى مادام كه جنگ ادامه دارد، مايل به اعتصاب نيستند؛ زيرا بسيارى از آنان كمونيست هستند، اما رفتار نامعمولشان ممكن است «تاثير بدى بر كارگران ايرانى داشته باشد.»(31)
شورای متحده به محض پايان گرفتن جنگ وارد صنعت نفت شد و با تاسيس شعبه هاى «اتحاديهى كارگران خوزستان» را به عنوان بخش ايالتى «شوراى متحده» تشكيل داد، و راه پيمايى عظيم و منظم اول ماه مه 1325را ترتيب داد. سخنرانان راه پيمايى، خواستار افزايش دستمزد، بهبود وضع مسكن، حقوق روزهاى جمعه، روزى هشت ساعت كار، و تدوين قانون كار جامع شدند. يك سخنران زن، نفت را مرواريد ايران خواند و انگلستان را متهم كرد كه براى خوراك سگها بيشتر از مزد كارگران خرج مىكند و خلع يد از شركت نفت ايران و انگليس را خواستار شد.(32) اين احتمالن اولين بارى بود كه مردم در آبادان، نداى ملى شدن نفت را مىشنيدند.
شورای متحده به دنبال تظاهرات موفقيت آميز روز كارگر، يك سلسله اعتصابات سازمان يافته بر ضد شركت نفت ترتيب داد. در واقع، همان فرداى تظاهرات، حدود 250 افزارمند و كارگر در قسمت تقطير دست از كار كشيدند و خواستار افزايش دستمزد و كاهش ساعات كارشدند. شركت، يك هفتهى بعد كه كارخانهى محلى آسفالت سازى و مجتمع لكوموتيوسازى به عنوان همبستگى اعلام اعتصاب كردند، خواسته هاى آنان را برآورد. در20 ارديبهشت، همهى 2500 نفر نيروى كار منطقهى نفتى آغاجارى دست از كار كشيدند و خواستار مزايايى شدند، مشابه همان كه چندى پيش كارگران نساجى اصفهان كسب كرده بودند، به خصوص دستمزد بيشتر، حقوق روزهاى جمعه، و اضافه كارى با نرخ بالاتر.
شركت، نخست خواسته ها را غير منطقى خواند و آب را به روى آغاجارى بست؛ اما سه هفته بعد كه شورای متحده تهديد به اعتصاب عمومى در آبادان كرد، كمكهايى براى اعتصابيون آغاجارى گرد آورد و قوام را واداشت تا هياتى به عنوان ميانجى به خوزستان اعزام دارد، و با اكراه پشت ميز مذاكره نشست. در توافقى كه حاصل شد، شركت نه تنها بسيارى از خواسته هاى اوليه را برآورد، بلكه هم چنين حقوق سه هفته اعتصاب را پرداخت و قول داد هر قانون كارى را كه حكومت مركزى تصويب كند، به اجرا در آورد. خبرنگار تايمز لندن، بى خبر از شرايط كار در اصفهان، اظهار داشت كه: «در تاريخ ايران بى سابقه است كه بابت شش روز كار، حقوق هفت روز را بدهند.» سفارت انگلستان گزارش داد، كه شركت نفت ايران و انگليس هيچ راهى جز مذاكره ندارد؛ زيرا شورای متحده در موضعى بسيار قوى قرار دارد و حدود هفتاد و پنج درصد كارگران نفت را به عضويت اتحاديه در آورده است. همين طور كنسول انگليس در خرمشهر نوشت، كه شركت نفت اين توافق نامطلوب را پذيرفت و شورای متحده را نمايندهى تام كارگران دانست؛ چرا كه از گسترش نفوذ كمونيسم اطلاع داشت و مىترسيد اعتصاب به پالايشگاه آبادان سرايت كند.(33)
در اواخر خرداد، سازمان «حزب توده» در خوزستان، با تشكيلات ادارى استان برابرى و رقابت مىكرد و در بسيارى از شهرها آن را تحت الشعاع قرار داده بود. به گفتهى كنسول اهواز: «ادارهى عملى استان به دست حزب توده افتاده بود.»(34) شعبه هاى حزب، قيمت مواد غذايى را تعيين مىكردند، و ارتباطات به ويژه حمل و نقل با كاميون بين مراكز عمدهى شهرى را زير نظر داشتند. اتحاديه ها نمايندهى مشكلات كارگران در برابر دولت بودند، براى موارد ضرورى آتى پول جمع مىكردند، يك شبكهى كارآمد آذوقه رسانى به مغازه ها درست كردند، و فقط در آبادان چهل و پنج باشگاه به وجود آوردند. علاوه بر اين، در خيابانها نگهبانى مىدادند، تاسيسات نفتى را محافظت مىكردند، و ناظران خارجى را با انتقال سريع 2500 داوطلب از آبادان به خرمشهر براى ساختن يك سيل گير اضطرارى تحت تاثير قرار دادند.
مقامات انگليس گزارش دادند، كه در اعلام خطر سيل، «شركت اقرار كرد كه نه خود و نه مقامات دولتى نمىتوانستند كارگران آبادان را به تعدادى كه شورای متحده سازمان داد، بسيج كنند. اين مسلمن نمايش موثرى از نفوذ شورای متحده در ميان كارگران بود.» سفير انگليس افزود: «در واقع، مىتوان گفت كه در حال حاضر امنيت پالايشگاه و حوزه هاى نفتى و مصونيت پرسنل انگليسى به حسن نيت و ميل شورای متحده بستگى دارد.»(35) وابستهى نظامى انگليس نيز در اواخر خرداد گزارش داد: «اوضاع كنونى در آبادان هرچند در ظاهر آرام است، سخت وخيم است. شورای متحده تسلط كامل بر كارگران را در پالايشگاه در دست دارد و در حوزه هاى نفتى نيز جا باز مىكند. مسئولان شركت نفت انگليس و ايران فقط تحمل مىكنند. در هر لحظهاى، به هر دليلى، ممكن است اعتصابى روى دهد كه توليد را راكد سازد. اگرچه آنان در حرف به خشونت توصيه مىكنند، در عمل از آن جلوگيرى كردهاند. حزب توده خود را به صورت نمايندهى بالفعل كارگران ايران در آورده است و مديريت، با توجه به آن موقعيت با حزب دربارهى سازمان اتحاديه هاى كارگرى كه بر اساس قانون كار جديد موردنظر است، مذاكره مىكند. شركت بدين وسيله مىتواند ارتباطى با نمايندگان نيروى كار و توليد در حوزه هاى نفتى داشته باشد، اما افراد معدودى باور خواهند كرد كه اقداماتى از اين دست به چيزى بيش از آسودگى كوتاه مدت بينجامد.»(36)
رودررويى مورد نظر در نوزدهم تير رخ داد، اما بعد معلوم شد كه بيشتر به تحريك مقامات بوده است تا «حزب توده». در آن روز، شركت وعدهى دستمزد روز جمعه را زير پا گذاشت. استاندار هوادار انگليس، حكومت نظامى برقرار كرد و فرماندهى نظامى آغاجارى، رهبران كارگرى محلى را كه به مذاكره دعوت كرده بود، دستگير كرد.
اعتصابى خودجوش در آغاجارى صورت گرفت و «حزب توده» و «شوراى متحده» بى درنگ آن را تاييد كردند. علاوه بر اين، تمام كارمندان را در سراسر خوزستان به خوددارى از رفتن به سر كار در 22 تير تا بركنارى استاندار از سوى حكومت مركزى، لغو حكومت نظامى، آزادى رهبران كارگرى، و تضمين پرداخت دستمزد روزهاى جمعه ،دعوت كردند. بيش از 65 هزار كارگر به دعوت آنان پاسخ گفتند و بزرگترين اعتصاب صنعتى ايران و يكى از بزرگترين اعتصابها در خاورميانه را به وجود آوردند. اين اعتصاب نه تنها شامل 50 هزار نفر كارگر يدى و كارمند دفترى شركت نفت بود، بلكه 200 افزارمند هندى در پالايشگاه آبادان، هزاران آتش نشان، رانندهى كاميون، رفتگر، كارگر راهآهن، كارگر نساجى، و دانش آموز دبيرستان در سراسر خوزستان، صدها مغازه دار، صنعت گر و سوداگر نوپاى بازار، و حتا آشپزها، راننده ها، و مستخدمان خانواده هاى اروپايى را نيز در برمىگرفت. كنسول انگليس در اهواز گزارش داد، كه «اعتصاب با قدرتى عظيم پا گرفت.» كنسول خرمشهر نوشت، كه اعتصاب در آبادان با راه پيمايى منظم با مقامات نظامى شروع شد. وابستهى نظامى انگليس نيز گزارش داد، كه اعتصاب عمومى با آرامش آغاز شد و «بلافاصله ادارهى كامل مناطق صنعتى خوزستان را به حزب توده سپرد.»(37)
اگر چه اعتصاب عمومى درآغاز آرام بود، بزودى به رودررويى خشونت بار بين كارگران نفت، مقامات نظامى و اعراب بومى مبدل شد.
. كنسولهاى انگليس گزارش مىدادند، كه روساى عرب به طور سنتى به انگلستان به چشم حامى خود مىنگريستند. مالكان عرب نگران آن بودند، كه «حزب توده»، «اذهان بى خبر را به طور درمان ناپذيرى مسموم سازد» و «اقتدار سست آنان را بر دهقانان از بين ببرد» (38) و جامعهى سوداگر عرب، به ويژه مغازه داران و معامله گران ذرت در آبادان وقتى كه مىديدند «پليسها و گاردهاى خيابانى حزب توده بازوبند مىبندند، در خيابانها مردم را امر و نهى مىكنند، بر تعداد مسافران اتوبوسها مراقبت دارند، و به نانواها دربارهى قيمت نان دستور مىدهند»، هراسان مىشدند.(39)
شورشها تا صبح روز بعد، كه هياتى اضطرارى از تهران به فرودگاه آبادان وارد شد، ادامه يافت. اين هيات شامل مظفر فيروز از «حزب دموكرات»، رادمنش از «حزب توده» و جودت از «شوراى متحده» بود. پس از شش ساعت بحث و گفتگو با شركت نفت، استاندار، و اتحاديه ها هيات اعزامى مصالحهاى ميان طرفين مخاصمه برقرار كرد. طبق اين توافق، «حزب توده» پذيرفت كه به اعتصاب عمومى پايان دهد؛ از درخواست بركنارى استاندار بگذرد؛ و اتهامات و حملات تند خود را به شركت نفت و «اتحاديهى عرب» متوقف سازد. متقابلا، مقامات نظامى، رهبران اتحاديه را آزاد كردند و شركت نفت هم با پرداخت حقوق روزهاى تعطيل و هم با افزايش حداقل دستمزد روزانه به 35 ريال موافقت كرد. بدين سان، اتحاديهى كارگران نفتى به خواسته هاى اقتصادى اصلى خود رسيد. زمانى كه كاركنان به سر كار خود بازگشتند، نوئل بيكر (وزير كشور انگلستان) محرمانه به وزراى هم كار خود در كابينه اظهار داشت، كه كل ناآرامى بر اثر سخت گيرى شركت نفت بر سر حقوق ايام تعطيل بروز كرده بود. به همين ترتيب، مقامى ناشناس در شركت نفت به وزارت خارجه نوشت، كه در اعتصاب عمومى چهار روزه، رهبران سرسخت شركت نفت مقصر بودند كه از درك مشكلات كارگران عاجز بوده، تجربهاى در برخورد با نيروى كار سازمان يافته نداشتند و «شناخت آنان از اتحاديههاى كارگرى به تكرار شوخىهاى كهنهاى محدود مىشود كه رنگ باخته است.» سرانجام، كنسول انگليس در اهواز با جمع بندى گزارشهاى خود از اعتصاب عمومى، اخطار كرد كه توفيق اقتصادى، نفوذ كمونيستها را بر كارگران تقويت كرده است و كارگران هم چنان تاكيد مىورزند كه در مذاكرات آنها با شركت نفت، «حزب توده» بايد نماينده آنان باشد.(45)
با پيروزى اعتصابات عمومى در اصفهان و خوزستان، طى تابستان 1325، «شوراى متحده» به اوج موفقيتهاى خود دست يافت؛ اما با چرخش تند قوام به راست، در پاييز 1325، دورهاى از بحران حاد براى شورا آغاز شد. در خوزستان، مقامات استان 120 سازمان دهندهى كارگرى را تبعيد كردند و شركت نفت، 813 نفر رهبران اعتصاب را اخراج و بيش از100 نفر كارگر را كه قبلا به دليل فعاليت در اتحاديه دستگير شده بودند، به علت غيبت بدون مرخصى، بيكار كرد. در اصفهان، ارتش، دفاتر حزب را اشغال كرد، حدود 100 نفر حزبى را دستگير نمود، و به گفتهى كنسول انگليس، شمار زيادى از كارگران را به سربازى گرفت.(46) در فارس و كرمان، عشاير شورشى، سازمان دهندگان كارگرى را به فرار به تهران واداشتند. در استانهاى شمالى، مقامات، 140 نفر فعالان اتحاديه ها را دستگير، سه نفر را اعدام، و بنا به گزارش كنسول انگليس در رشت، «منتهاى كوشش خود را كردند كه به نفوذ حزب توده در بين كارگران پايان دهند و برنامهى راه اندازى كل صنايع را شهر به شهر اجرا كنند.»(47) و در پايتخت، وقتى «شوراى متحده» در بیست و یکم آبان اعتصاب عمومى يك روزهاى در اعتراض به دستگيرىهاى استانها ترتيب داد. اكثريت عظيم پنجاه هزار نفر اعضاى «شوراى متحده» در تهران به سر كار نرفتند. اما به گفتهى وابستهى نظامى انگليس، اعتصاب فقط پنجاه درصد توفيق داشت؛ زيرا حكومت 150 سازمان دهندهى اتحاديه را دستگير و دفاتر «شوراى متحده» را اشغال كرد، با كاميونهاى ارتشى خط نگهبانان اعتصاب را شكست، كارگران بيكار را به جاى اعتصابيون گماشت، و براى همه آنهايى كه به سر كار مىرفتند، يك روز دستمزد فوق العاده وعده داد.(48)
اعتصاب عمومى در تهران به فصلى مهم در تاريخ فعاليت «شوراى متحده» پايان داد. اين شورا، پس از چهار سال رشد نمايان، چهار سال زوال متناوب را آغاز كرد. اين امر، سه علت عمده داشت. نخست، سركوب حكومتى در طول چهار سال بعد گاه و بى گاه هم چنان ادامه داشت. در آذر 1325، مقامات نظامى، رهبران اصلى كارگرى از جمله روستا را به اين بهانه، كه محرك جنبش تجزيه طلبى در آذربايجان بودهاند ،توقيف كردند. در دى1325، قوام، دارايىهاى «شوراى متحده» را مصادره كرد و مدعى شد كه اهداف سازمان بيشتر سياسى بوده است تا اقتصادى. در بهمن 1327 نيز شاه، «شوراى متحده» را هم راه با «حزب توده» غير قانونى اعلام كرد.
با خروج نيروهاى متفقين از كشور، موافقت شركت نفت جهت تطبيق با بازار محدودتر پس از جنگ و مقابله مجدد صاحبان صنايع اروپايى با كارخانه داران داخلى، تقاضاى كار سخت كاهش يافت. وقتى هزاران نفر در پشت درهاى كارخانه ها جوياى كار بودند، كارگران داخل كارخانه در موقعيتى نبودند كه اعتصاب راه اندازند. در نتيجه، سازمان دهندگان كارگرى بين كاهش قيمتها و افزايش بيكارى گرفتار شدند. جاى شگفتى نيست، كه تعداد اعتصابات بزرگ صنعتى كه از سه مورد در سال 1320 به ركورد 183مورد در سال 1325 صعود كرده بود، در سالهاى 1326 به هشت، 1327 به پنج، و 1328 به چهار مورد نزول كرد.
بازگشت مورد نظر در سالهاى 1330_1332 روی داد. «شورای متحده» با استفاده از کاهش فشارهای سیاسی، انحلال «اسکی»، و بازگشت تورم، با نام «ائتلاف سنديكاهاى كارگرى» ظاهر شد؛ وابسته هاى استانى را سازمان داد، و بى درنگ به صورت نيروى سياسى مهمى در آمد. «شوراى متحده» كه در بهمن 1329، اعتصابهايى در بين كارگران سيلو و راه آهن ترتيب داده بود، در ماه بعد با رهبرى يك سلسله اعتصاب در صنعت نفت، پا به عرصهى سياسى كشور نهاد. بحران جديد در 29 اسفند، شب عيد نوروز، هنگامى كه شركت نفت انگليس و ايران كاهش فورى دستمزدها، هزينهى سفر، و كمك هزينهى مسكن را به دليل كاهش اجاره بها و قيمت مواد غذايى اعلام كرد، شروع شد. روز بعد، كارگران خط لوله، كارگاه هاى تعمير ماشين آلات در مسجد سليمان، و حوزه هاى نفتى در آغاجارى و نفت سفيد به آن پيوستند. در 12 فروردين، بسيارى از 45 هزار نفر كارگران شركت نفت در حال اعتصاب بودند؛ دولت حكومت نظامى اعلام كرده بود؛ و انگلستان ناوگان خود را در خليج فارس تقويت مىكرد. شركت نفت، متزلزل از اعتصاب و زير فشار حكومت مركزى، در 21 فروردين كاهش مزايا را به تمامى لغو و كارگران را به بازگشت به سر كار دعوت كرد. با اين حال، اين توافق موقتى بود؛ زيرا يك روز پس از بازگشت كارگران، شركت اعلام كرد كه بابت سه هفته غيبت، دستمزدى پرداخت نخواهد شد. اتحاديه هاى تودهاى بى درنگ واكنش نشان دادند، دعوت به اعتصابى عمومى در سراسر خوزستان كردند، و اين بار نه فقط پرداخت سه هفته دستمزد معوق، بلكه ملى كردن صنعت نفت را نيز خواستار شدند. خواستههاى اقتصادى اتحاديه ها با خواسته هاى سياسى «حزب توده» و «جبهه ملى» پيوند خورده بود.
دعوت به اعتصاب عمومى مورد استقبال بيش از 65 هزار نفر شامل رانندگان كاميون، كارگران راه آهن، رفتگران، مغازه داران، پيشه وران بازار، و دانش آموزان دبيرستانها، و هم چنين 45 هزار نفر كاركنان شركت نفت قرار گرفت. اين بار حتا كارگران قراردادى عرب نيز به اعتصاب پيوستند. اگرچه اعتصاب عمومى با راه پيمايىهاى آرام شروع شد، اما چون پليس خواست رهبران اعتصاب را دستگير كند و در وضعيت متشنج به سوى تظاهر كنندگان آتش گشود و چهار مرد و دو زن را كشت، بزودى به درگيرى خشونت بار انجاميد. در آشوبى كه در گرفت، جماعت خشمگين سه اروپايى را به وضعى فجيع كشتند. با اين حال، اين بيگانه هراسى چندان نپاييد و صبح روز بعد خبرنگاران اروپايى توانستند به ميان مردم بروند. با كاهش موجودى اتحاديه، وعدهى حكومت مبنى بر رسيدگى به خواسته هاى اعتصابيون، موافقت شركت با جبران بخشى از دستمزد معوق، و اخطار رهبران «جبهه ملى» كه سخت گيرى بيشتر ممكن است به حملهى انگلستان منجر شود، اعتصاب عمومى به سر آمد. گزارشگر «اطلاعات هفتگى»، هفته نامهى محافظه كار، مدعى شد كه: «كارگران نادانتر از آن بودند، كه علت اعتصاب را درك كنند، اما اقرار كرد كه حس نيرومند وحدت و يك پارچكى در بين كارگران او را تحت تاثير قرار داده است.»(51)
بحران بهار 1330، به خوزستان محدود نبود. به محض اين كه در آن جا آشوب در گرفت، اتحاديه هاى کارگری اصفهان در نه كارخانهى بزرگ نساجى اعتصاب هم بستگى ترتيب دادند. اتحاديه هاى اصفهان به جز پشتيبانى از كارگران نفت، خواستار ملى شدن شركت نفت انگليس و ايران و پروژه هاى صنعتى براى كاهش بىكارى شدند. اعتصاب به زودى به ديگر كارخانه هاى شهر و حتا به بازار سرايت كرد. «اطلاعات هفتگى» گزارش داد، كه اعتصاب سی هزار كارگر را در برمىگيرد و بزرگترين و موثرترين مورد تاريخ پرتلاطم اصفهان است.(52) نيروهاى نظامى براى جلوگيرى از مبدل شدن اعتصاب به شورش، تانك و مسلسل و زره پوش در اطراف كارخانه هاى نساجى و بخش جنوبى شهر كه محل سكونت كارگران بود، مستقر كردند. به رغم اين احتياطها، هنگامى كه ده هزار نفر تظاهر كننده كوشيدند از كارخانه هاى بيرون آيند و به ميدان مركز شهر سرازير شوند، يك پليس و يك كارگر كشته شد.(53)
«شوراى متحده» به دنبال اعتصابات عمومى اصفهان و خوزستان، كنفرانس سازمانهاى وابستهاش را در تهران برگزار كرد. اين تجمع با شركت 20 ناظر از شهرستانها و 350 نماينده از همهى كارخانه هاى عمدهى پايتخت، رهبرانى جديد به جاى آنهايى كه به خارج گريخته بودند، برگزيد و كميتهى اجرايى را با پذيرفتن نمايندگان اغلب بخشهاى صنعت، وسعت داد.(54) پس از كنفرانس، اتحاديه هاى کارگری در سراسر كشور مبارزهاى تهاجمى براى افزايش دادن دستمزد و به رسميت شناساندن خود آغاز كردند. اين اتحاديه ها در تير ماه، راه پيمايىهاى بزرگى به يادبود اعتصاب عمومى 1325 خوزستان ترتيب دادند. در مهر ماه در مقابل مجلس، تظاهرات بزرگى به منظور درخواست ملى شدن شركت نفت، تخليهى نظاميان از محيط كارخانه ها، و پايان دادن به محدوديتهايى كه حكومت در خصوص اتحاديه هاى كارگرى قائل شده بود، برگزار كردند. سال بعد در گرامى داشت روز اول ماه مه، راهپيمايىهاى بزرگترى را برگزار كردند. «شوراى متحده» در نظر داشت، كه پيروزىهاى سال 1325 را تكرار كند.
جاى شگفتى نيست، كه احياى «شوراى متحده»، ثبات را به هم زد. «جبهه ملى» مىكوشيد با اتحاديه هاى کارگری مقابله كند. كاشانى براى برحذر داشتن كارگران از «حزب توده» به احساسات مذهبى متوسل شد.(56)
طرف داران بقايى نيز كوشيدند اتحاديه هايى در برابر «شوراى متحده» به وجود آورند. اما اين كوششها اساسا به علت خط مشىهايى كه حكومت مصدق پيش مىگرفت، ناكام ماند. ناتوانى حكومت در كاهش دادن حقوق كارمندان به محض ته كشيدن درآمدهاى نفتى، بروز تورمى ديگر را سبب شد. پيشنهاد حكومت، مبنى بر سلب حق راى از بىسوادان، نمىتوانست براى كارگر متوسط خوشايند باشد. علاوه بر اين، قانون ثبات اجتماعى كه مصدق ارائه داد، كارگران را بيشتر منزوى ساخت؛ زيرا اتحاديه هاى كارگرى را محدود مىكرد.(58) اين قانون، كه براى تضعيف «حزب توده» طراحى شده بود، به تقويت آن كمك كرد. در اواخر سال 1331، قنات آبادى و بسيارى ديگر اقرار مىكردند كه «جبهه ملى» در مقابله با طبقهى كارگر جنگ را باخته است: «كشور ما با اين اعتصابها و تظاهرات و مجادلات كارگرى از هم مىپاشد. در برابر آن چه مىتوانيم بكنيم؟ براى پاسخ دادن به اين پرسش بايد اوضاع كارخانه ها را بررسى كرد. در اغلب كارخانه ها، سه گروه مشخص وجود دارد. اول: كمونيستها، كه مرتب تبليغ مىكنند كه پولدارهاى كشور ما فاسد و تبهكار و صاحب همه چيزاند، در حالى كه كارگران هيچ ندارند؛ دوم: احزابى كه پشتيبان جبهه ملىاند؛ سوم: بى طرفها، كه از سازمانى پشتيبانى خواهند كرد كه منافع آنان را در برابر صاحبان كارخانه تامين كند… بايد قبول كنيم كه گروه اول ابتكار عمل را در دست دارد. كمونيستها، بى طرفىها را رهبرى مىكنند و در نتيجه، اكثريت عظيم طبقهى كارگر شهرى را در اختيار دارند.»(59)
* * *
زيرنويسها:
1-بيست و شش اتحاديهى كارگرى، شامل: كارگران خدماتى چون پيش خدمتها، كارگران سينما، رفتگران شهردارى؛ كارگران كارگاه ها از جمله خياطها، نجارها، كفاشها، سنگ تراشها و شاگرد نانوايىها، كارگران يقه سفيد به خصوص كارمندان وزارت دادگسترى، هم چنين مزدبگيران بخش صنعت چون معدن كاران، كارگران راه آهن، مكانيكهاى قطار، كارگران نساجى، كارگران گليسيرين سازى، كارگران سيلو، كارگران كبريت سازى، كارگران آبجوسازى، كارگران ساختمانى، كارگران سيمان بود.
2- خامهاى، «گفتار براى كنفرانس»، «رهبر»، نوزدهم مرداد هزار و سیصد و بیست و دو.
3- «انجمن كارگران متحد»، «برنامه ماه»، «رهبر»، یازدهم اسفند هزار و سیصد و بیست و یک.
4– «رهبر»، سی ام آبان هزار و سیصد و بیست و دو، خ. نورى، سخ نرانى در نخستين كنگرهى حزب، «رهبر»، سی ام مرداد هزار و سیصد و بیست و سه؛ ع. كامبخش، «تاريخ نخستين كنگرهى حزب»، «دنيا»، شمارهى نهم، بهار 1347، 25_41
.5. BritishCosul in Bushire, 51 May 3491, F. O. 173 / ersia 3491 / 43 -78055
م. سلطانى، «سخنرانى در نخستين كنفرانس شوراى متحده كارگران»، «رهبر»، دهم مرداد 1322.
6_– م. عظيمى، «سخن رانى در نخستين كنفرانس شوراى متحده كارگران»، «رهبر»، دهم مرداد هزار و سیصد و بیست و پنج.
,British Cosul in Kerman, 03 December 6491, F. O. 173 / ersia 6491 / 43 – 94725
,British Cosul in Bandar Ebbas, 03 June 6491, F. O. 173 / ersia 6491 / 43 – 99625
.British Cosul in Shiraz, 03 April 4491, F. O. 173 / ersia 6491 / 43 – 62104, British Cosul in Zahidan, 03 June 6491, F. O. 173 / ersia 6491 / 43 – 65725
7– اعتصابات سال هزار و سیصد و بیست و سه، شامل: اعتصاب كارگران نساجى اصفهان، تهران، يزد، مشهد، چالوس، سمنان، بهشهر و اهواز، تلفن چىهاى شيراز و تهران، برق كارهاى شيراز، كارگران بارانداز در بندرشاهپور، كفاشان، نجاران، رفتگرها و نيز كارگران سيلو، نانوايى و آبجوسازى در تهران، و كارگران شانزده مجتمع از هجده مجتمع صنعتى تبريز بود.
8– اعتصابات سال هزار و سیصد و بیست و چهار، شامل: اعتصاب كارگران نساجى يزد، مشهد، اهواز، چالوس و سمنان، رفتگران كرمان، قالى بافان مشهد، كارگران ماهر نفت در پالايشگاه آبادان، كارگران غير ماهر تاسيسات شركت نفت ايران و انگليس در كرمانشاه، و اعتصابهاى عمومى در تبريز، مشهد و كارخانه هاى نخ ريسى اصفهان بود.
275 هزار نفر شامل بیست هزار كارگر راه آهن، سه هزار كارگر مهمات سازى، چهل و پنج هزار كارگر ساختمانى، هشت هزار معدن كار، چهل و پنج هزار كارگر نفت، دو هزار و دویست كارگر توتون سازى، دوازده هزار كارگر آبجوسازى و فرآوردهى غذايى، چهل هزار كارگر نساجى، و دو هزار قالى باف، دو هزار چاپ گر، ششصد نفر برق كار، شش هزار راننده كاميون و تاكسى، سه هزار كارگر قند و شكر، سه هزار و پانصد كارگر شهردارى، هزار و دویست كارگر سيمان، دو هزار و سیصد كارگر بيمارستان، یازده هزار كارگر بارانداز، نه هزار پيشه ور، دو هزار پنبه پاككن، دو هزار كارگر توليد ابريشم، پنج هزار كارگر شيلات، هشت هزار توتون كار، هزار و پانصد كارمند وزارت جنگ، هزار تكنيسين و صد و پنجاه روزنامه فروش بود. نگاه كنيد به:
.British Labour Attache to the Foreign Office, The Tudeh arty and the Iranian Trade Unions, F. O. 173/ersia 7491 / 43 – 39916
9– ر. روستا، «سخن رانى براى كارگران، راهآهن»، «ظفر»، بیست و چهارم مرداد هزار و سیصد و بیست و پنج.
.01. World Federation of Trade Unions, Report On the Activity of The W. F. T. U.Report On Iran (Oktober 5491 – April 9491) (Milan, 9491), . 761
سازمان بين المللى كار كه نمىخواست خصومت حكومت ايران را برانگيزد، از شناسايى «شوراى متحده» به عنوان «تنها جنبش اصيل كارگرى» سرباز زد، اما آن را «تنها سازمان شبكه سرتاسرى در كشور» توصيف كرد.
International Labour Office, rovisional Record of the Twenty – Seventh Session, aris, 5491
اما چند سال بعد، يك گزارش سازمان بين المللى كار اعلام داشت، كه »مىتوان گفت كه جنبش اتحاديهى كارگرى، موجوديت خود را مديون حزب توده است.«
.D. Gamalzadeh, Social and Economic of Iran, International Labour Review, 34 (Februari 1591), 871 – 10
.11. World Federation of Trade Unions, Report