حتا وقتی که نیستی
روبروی ما ایستاده ای
چراغ را در تاریکی بالا گرفته ای
و راه را به ما نشان میدهی ….
طبقه کارگر فرصت مطالعه عمیق و دراز مدت را ندارد، لذا این وظیفه روشنفکران دوستدار طبقه کارگر است که به کمک این طبقه آمده و مطالعات و پژوهش های شان را در اختیار کنشگران کارگری بگذارند.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران از ابتدای فعالیتش در سال ١٣٨٤ تمامی تلاش خود را نمود تا آموزش هایی را که کارگران لازم دارند را گرد آورده و نه تنها خود بیاموزد بلکه به کارگران عضو و حتا سندیکاهای برادر نیز منتقل کند. پخش فیلم هایی چون اسپارتاکوس، عصرجدید، خوشه های خشم، جویندگان طلا، سیکو بخشی از تلاش های فرهنگی ما بود اما کافی نبود.
در همین راستا سعی کردیم با انتخاب کتاب های مناسب حال اعضا، و خرید و پخش آنها در میان کارگران عضومان و سندیکاهای برادر و دیگر کنشگران کارگری به ارتقا فکری این عزیزان کمک کنیم. اما باز هم کافی نبود
کتاب آموزش های سندیکایی حسین سمنانی از آموزشگران معتبر سندیکایی که توسط سندیکای ما و سندیکای شرکت واحد خریداری و پخش می شد متعلق به دهه چهل بود و باقی کتاب ها هم در دهه ٦٠ منتشر شده بود. از دهه هشتاد و فراگیرشدن امکان رد و بدل کردن اطلاعات ما نیز باید به روز می شدیم پس لازم بود به روشنفکرانمان رجوع کنیم و نیازهایمان را بگوییم، هرچند آنان تلاش هایی را برای به روز آوری سیاست های امپریالیستی آغاز کرده بودند.
در اواخر دهه هشتاد قراری با زنده یاد فریبرز رییس دانا توسط دوستی از سندیکای کارگران نقاش ترتیب داده شد. به محل کارش در شرکتی در خیابان جردن رفتم. با هم از فلاکسی که از خانه آورده بود چایی خوردیم و حرف زدیم. تبادل نظر در مورد سطح جنبش کارگری و راهنمایی های عمو فریبرز ما را به آنجا برد که باید مفاهیم را به صورت ساده و کوتاه برای زحمتکشان بیان کرد تا بتوانند آموزش لازم را بیاموزند. لیستی از مفاهیم درست شد که بعدها تلاش کردیم در نشریه پیام سندیکا و کانال تلگرامی دانش و کارگر سندیکایمان، به آنها بپردازیم. اما باز هم کافی نبود، چرا که شیوه های اقتصاد سیاسی دستخوش تحولاتی چون تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و سیاست های نئولیبرالیستی شده بود. کتاب های در مورد این موضوعات بسیار کم و سنگین بود.
کمیته آموزش سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران تلاش کرد در همین راستا کتاب هایی را خریده بین کارگران عضو و سندیکاهای دیگر توزیع کند. در هنگام تهیه این کتاب ها اغلب ناشرین و فروشندگان وقتی مطلع می شدند که کتاب ها را نه به قصد سودجویی بلکه برای کارگران سندیکایی تهیه می کنیم، کتاب ها را با تخفیف های عالی در اختیار ما می گذاشتند. یا دوستان سندیکایی ابتکار به خرج داده و کتاب تهیه می کردند. مثلن یک بار از سوی سندیکای ما یک کار نقاشی به هیات موسس سندیکای کارگران نقاش تهران پیشنهاد شد که آن زمان زنده یاد شاهرخ زمانی هنوز به زندان نرفته بود. آنها بخشی از سود این کار را اختصاص به خرید کتاب اساسنامهILO داده، آن را خریده بین کارگران به رایگان توزیع کردیم. هر چند بودند پیشکسوتان سندیکایی که کتاب های کتابخانه شان را بی دریغ به ما هدیه می دادند تا به کارگران سختکوش بدهیم، اما بس نبود.
در یکی از دیدارهایمان در اواسط دهه ٩٠ با دکتر حسین راغفر ایشان کتابی را به سندیکا هدیه کرد به نام « تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته جان فوران » که تحقیقات خوب و به روزی بود.
اما آشنایی با زنده یادعلیرضاجباری نویسنده طرفدار طبقه کارگر و کتاب هایش، برای سندیکای فلزکارمکانیک یک تجربه خوب بود و این باعث شد دو سویه صحبت کنیم و نیازهایمان را بگوییم و عمو علیرضا به طرف آنچه خواهانش هستیم برود و این باعث شد کتاب هایی را که با مضمون جهانی سازی و نئولیبرالیسم ترجمه کرده بود را برای سندیکا با تخفیف های ویژه از ایشان خریده و از آن حظ وافر ببریم و به افق فکریمان کمک شایانی بشود. ناگفته نماند که گاه تسویه حسابمان با این مرد نازنین خیلی به دراز می کشید و او نیز صبوری می کرد. با آشنایی با رفیق کارگران، علیرضا جباری، ایشان ما را با نظریات اقتصادی و اجتماعی خود آشنا کرده و در زمینه مطالعات اقتصاد سیاسی راهنمایی های ارزشمندی کرد. گاه این گفتگوها به 3 یا 4 ساعت می رسید و ایشان را خسته می کردیم. یادش گرامی باد.
سال ٩٦ یکی از دوستان فرهیخته سندیکایمان به نام رفیق سرداری به ما اطلاع داد که می توانیم زنده یاد منوچهر آشتیانی، مترجم و استاد پیشکسوت علوم اجتماعی و فلسفه را ملاقات کنیم. دکتر آشتیانی استاد اول دانشگاه تهران و استاد راهنمای دانشجویان مقطع دکترا بود. این دیدار دست نداد اما گفتگوهای رفیق سرداری با دکتر آشتیانی و نیازهایمان ادامه داشت. نوروز 97 فرصت خوبی بود برای عید دیدنی و آشنایی و گفتگو با ایشان. ملاقات جمعی از دوستان سندیکایی با ایشان 3 ساعت به طول کشید هر چند همسر ایشان مرتب تذکر می داد که:« دکتر خسته شده اید» اما مثل اینکه باران از باریدن به زمین خشکی که طالب باران بود خسته نمی شد. ملاقاتی ثمربخش و بسیار شادی آفرین با پدری مهربان و فرهیخته که خرسند بود در کشورش هستند هنوز کارگرانی که برای ارتقا شعور و آموزش شان به دنبال کتاب هایی چون کتاب شناخت او هستند و ناراحت بود از اینکه در خانه کتاب های بیشتری ندارد تا به رفقای کارگرش هدیه دهد.
زنده یاد دکترفرشیدهکی که به عنوان حقوق دان سندیکا در کنار ما مسایل حقوقی را آموزش می داد، هم آموزی خوبی را رقم زد. کتاب های زیادی را به سندیکا هدیه داد تا هم در موضوع قانون اساسی، حقوق بشر، اقتصاد سیاسی آنچه امروز در دنیا مد نظر کنشگران است را بیاموزیم. و دقیقن به خاطر همین همراهی و همکاری بود که در انتخابات شوراهای شهر تهران از طرف ما کاندید شد و با 5 کارگر دیگر در یک ماراتن سخت و نابرابر شرکت کرد. مباحثات ما و دیگر اعضای سندیکا با ایشان در طول یک ماه انتخابات شوراهای تهران و حضور جمعی از دانشجویان طرفدار سندیکا، باعث تبادل افکار و پیدا کردن راهکارهای تبلیغ اندیشه های کارگری در میان مردم شد. ایشان حلقه ارتباط با دانشجویانی شد که تا به حال مزه کار کردن با کنشگران سندیکایی را نچشیده بودند. یادش همیشه برایمان عزیز است.
متاسفانه همه این دوستان دیگر در میان ما نیستند اما بی تردید کاروان روشنفکران طبقه کارگر تمام شدنی نیست. چهره دیگری که از کتاب هایش و مباحثات مطروحه او آموختیم و همچنان می آموزیم، فیلسوف گرانمایه و جوان خوش استعداد رحیم صبح زاهدی است. هر چند مشغله اش زیاد است اما تولیدات فرهنگی اش برای سندیکای ما، بس با ارزش است.
همه این دوستانی که بر شمردیم به اضافه رفقای کارگرادیب مان همچون علی جعفری مرندی، محمدحسین خوان یغما، محمدحسین شهرک، علی ذوالفقار، کازیم عاشقی، خانم نگار، با شعرها و نوشته هایشان ما را همراهی کرده و باعث شدند که جامعه کارگری و دوستداران طبقه کارگر و هم روشنفکران کارگری طی 15 سال از خدمات ارزشمند فرهنگی شان بهره برده و به ارتقای سطح شعور کارگران بپردازند.
ما سپاسگزار دکتر فریبرز رییس دانا، دکتر منوچهرآشتیانی، دکتر فرشید هکی، دکتر حسین راغفر، علیرضا جباری، و رحیم صبح زاهدی هستیم. اینان می توانستند به جای نگارش کتاب هایی برای طبقه کارگر که سود مادی چندانی هم برایشان ندارد، بروند و کتاب های عامه پسند را نوشته و یا ترجمه کنند و پول خوبی هم کسب کنند. آما آنها به ما آموختند که همه چیز در زندگی پول نیست و نام نیک و عملی تاثیرگذار توشه خوبی برای زندگی جاویدان است.
به امید روزی که جنبش کارگری توانسته باشد نویسنده، آموزگار، پزشک، حقوق دان، هنرمند، پرستار و…. خود را بپروراند و تربیت کند. تا به جامعه سرمایه داری نشان دهد که چگونه انسان هایی را می توان پرورش داد. هر چند نمونه این انسانها را می توان در کوبا، ویتنام، چین و اقصا نقاط جهان از جمله ایران دید. ما معتقدیم که می توان به چنین روز آرمانی با محو سیاست های نابخردانه سرمایه داری جهانی رسید.
مازیارگیلانی نژاد فروردین ١٤٠٠