سیستم سرمایه داری پندارهایمان به بند کشیده و احساسها به سوی پشیمانی و افسردگی و ناکامی گرایش پیدا نموده است. همیشه در افسردگی اینکه دیروز بهتر از امروز بود، مانده ایم .اگر امروز خرید خود را انجام ندهم در نادرستی کار خود خواهم ماند.اگر امروز دست به کار نشوم و در انجام کارهایم سستی بنمایم ؛ شاید دیگر که نتوانم آن کار را انجام بدهم.
هنگامی که می بینیم از کاروان خرید و سرمایه گذاری ها بازمانده ایم و گرانی و ستم و دروغ و دزدی و نابکاری راهها را بر ما بسته است؛ سر در گوشه ای می گذاریم و آغاز به خودخوری می نماییم. به راستی که چه دستهای نابکاری پشت پرده ایستاده است و برای ما فرودستان بینوا،همچنان نقشه های بیدادگرانه می کشند؟ نقشه هایی که هنوز جشن نوروز نیامده در برنامه ریزی برای گرانی های گسترده شان های و هوی رسانه ای راه انداخته اند.
همه با شتاب بسیار می دویم تا به جایی برسیم؛ ولی نمی دانیم که می خواهیم به چه چیزی برسیم و تنها یاد گرفته ایم که بدون هدف، تنها به دویدن بسیار بپردازیم .نمی دانیم چه کسی یا کسانی ما را به دویدن فراخوان داده اند و چه کسانی در سوت بیدادگری می نوازند و فرمان می رانند. نمی دانیم که چرا و برای چه کسی یا کسانی بایستی بدویم؟ نمی دانیم که سرگردانیم و تنها این را می دانیم که در سراب دروغ پردازیهای نابکاران، به دنبال آب زندگانی می گردیم. به راستی آب زندگانی چیست و چرا برای رسیدن به آن ،آبهای چشمه ساران و رودهای خروشان را در آنها زهر ریخته اند تا بدینگونه مردمان، آب ناگوارا را هم از رندان بی سرزمین گدایی بنمایند؟ به دنبال کدامین روزنه های امید بگردیم و آیا در این سرزمین پر از شور و مهرورزی، دستان توانایی بلند نمی شوند تا زورمداری و چپاولگری که سینه مردمان را نشانه رفته است؛ سر جای خود بنشاند و دیو افسردگی و نابکاری را به سوی هنر و روشنی و مهرورزی و شادمانی و پاک منشی و راست پنداری ببرد؟ چرا دیوانگان بی سرزمین که همه جان و مال مردمان را در دست گرفته اند و همه سرمایه ها را به باد می دهند و دایه مهربانتر از مادر شده اند که ما چنین هستیم و چنان ..و راه آسمانها را به ما نشان می دهند و از نادیدنیها داد سخن می رانند و زورمداری خود را به رخ مردمان می کشانند؛ در برابر دادخواهی مردمان لب فرو بسته اند و خاموشی گزینش نموده اند؟..
روزها و باورها و آرزوهایمان در سایه امید به سیستم سرمایه داری نابکار و همگنانت و آموزه های نابکارانه ات تباه گشته اند و تنها دوری جستن از تو و آموزه های گمراه کننده ات و رفتن به درون پر از خروش مبارزات زحمتکشان به سرکردگی سندیکاهای کارگری جویا می شوم تا باران اشکهای ستمدیدگی ام را بر سر و رویت ببارم تا همچون سیلی بزرگ ،همه پلیدیهایت را واژگون واژگون سازد. باید متحد شد و کار را به سامان گرفت و از رخوت پلیدی به در آمد. متحد شدن در سندیکاهای کارگری تنها هدف همیشگی ماست.
وارتان کارگر پروژه ای پارس جنوبی عسلویه و کنگان و عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران اسفند ١٣٩٩