در ١٨ اسفند یک روز پس از تظاهرات بازنشستگان در مقابل وزارت کار که به خشونت کشیده شد، ناصرآغاجری فعال کارگری نوشته ای منتشر کرد که با کمال تاسف مجبور به نقد آن هستیم. ابتدا پارگراف اول این نوشته را برای خوانندگان گذاشته سپس به بررسی آن خواهیم پرداخت.
«تظاهرات اسفند ١٣٩٩ بازنشستگان روبروی وزارت کار
دستان ضد اتحاد بازنشستگانی که می خواستند، اتحاد در حال شکل گیری بازنشستگان را درهم بشکنند در ١٧ اسفند ١٣٩٩ پیروز شدند و تظاهرات در دوجای متفاوت تشکیل شد. گروه جدیدی که آرم اتحاد سراسری بازنشستگان ایران را مال خود کرده اند و به اعتراضات این گروه توجه ای نمی کنند، به نام بازنشستگان پایتخت و بازنشستگان سندیکای کارگران فلزکار مکانیک و بازنشستگان بافنده سوزنی که در میان بازنشستگان روبروی وزارت کارو تامین اجتماعی بر اساس برخی اظهار نظر ها در آن روز، در میان برخی فعالان بازنشستگان که مدعای شناخت از آن ها را دارند، به گروه دولتی وگروه اصول گرایان احمدی نژاد شناخته می شوند، جلوی مجلس تجمع کردند که اجتماع آن ها” به خیر و خوشی” به پایان رسید»
در مورد این مقاله دوستان تلاش کردند با ایشان گفتگویی داشته باشند و در مورد تهمت های زده شده پاسخ بدهند، که عملی نشد. این اولین بار نیست که ناصر آغاجری به موضوعی می پردازد و تلاش می کند از آن تصویری دیگری به خواننده ارایه دهد. ایشان در مورد تظاهرات کارگران پروژه ای در چهارراه عسلویه در تیرماه ١٣٩٧ مطالبی از زبان رفیق سندیکایمان وارتان نوشت که مورد اعتراض او قرار گرفت، اما ایشان به تصحیح مطالب کذبی که نوشته بود نپرداخت. بار دوم در مورد اعتصاب سراسری مرداد ماه ١٣٩٩ کارگران پروژه ای اظهاراتی کرد و بدون نام بردن از فعالیت سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران طوری وانمود کرد که کارگران خودشان دست به این اعتصاب زده اند و کار هیچ تشکیلاتی نبوده است که باز هم رفیق مان وارتان به ایشان گوشزد کرد که اشتباه می کند، اما بازهم اشتباه خود را تصحیح نکرد. بار سوم در یک نوشته ای و قبل از تظاهرات ١٧ اسفند مطلب اشتباهی را در مورد یک تشکل بازنشستگان نوشته بود که در جلسه ای با حضور ٢ تن از فعالین بازنشستگان در تاریخ ١٥ اسفند و ایشان برگزار گردید که عذرخواهی نمود اما متاسفانه با نوشتن مطلب بالا نشان داد که عذرخواهیش فقط یک تظاهر بوده است.
اما بپردازیم به مطلبی که نوشته است. در سطر اول چنین نوشته اند:« دستان ضد اتحاد بازنشستگانی که می خواستند، اتحاد در حال شکل گیری بازنشستگان را درهم بشکنند در ١٧ اسفند ١٣٩٩ پیروز شدند و تظاهرات در دو جای متفاوت تشکیل شد.» ایشان گروه بازنشستگان پایتخت و سراسر کشور، بازنشستگان بافنده سوزنی، بازنشستگان فلزکارمکانیک را «دستان ضد اتحاد» نامیده اند. پس از تظاهرات اول ماه مه ١٣٩٨ بازنشستگان فلزکارمکانیک تلاش کردند تظاهرات بازنشستگان تامین اجتماعی به صورتی برگزار شود که کمترین هزینه و دستگیری را در پی داشته باشد که تا ١٧ اسفند موفق بودند. این سازماندهی باعث شد پس از یکسال تعداد افراد شرکت کننده در تجمعات بیشتر شده و از تیرماه امسال رنگ دیگری به خود گرفته و سراسری شود. از سه هفته قبل از ١٧ اسفند بازنشستگان تصمیم گرفتند ٢ تجمع هفته به هفته در مقابل وزارت کار و تجمع بعدی که در ١٧ اسفند که مجلس در حال بررسی نهایی بودجه و موضوع همسان سازی است را در مقابل مجلس برگزار شود تا فشار حداکثری برای تخصیص بودجه برای همسان سازی و حذف شریک برای این بودجه را خواستار بشوند. در نهایت تعجب یکی از گروههای متحد ما بدون هماهنگی و با اینکه می دانستند ١٧ اسفند در مقابل مجلس تجمع برگزار خواهد شد، به ناگهان فراخوان تجمع در مقابل وزارت کار را داد و با کمال تعجب به سرعت مورد حمایت گروههای از فرهنگیان و بازنشستگان کشوری و سندیکای کارگران شرکت واحد قرار گرفت که نشان از هماهنگی قبلی با این تشکل ها بود. با اعتراضات گروه بازنشستگان پایتخت و سراسر کشور، بازنشستگان بافنده سوزنی، بازنشستگان فلزکارمکانیک به این تکروی پاسخی جز توهین ها در فضای مجازی چیز دیگری شنیده نشد. لذا گروه بازنشستگان پایتخت و سراسر کشور، بازنشستگان بافنده سوزنی، بازنشستگان فلزکارمکانیک از تصمیم خود بازنگشته و در گفتگوها اعلام می کردند که این تصمیم به چه دلیل گرفته شده و باید در مقابل مجلس برگزار شود. پس این دستان اتحادشکن را باید در جای دیگر جست آقای ناصرآغاجری. حتا زمانی که خبر رسید به این دوستان حمله شده است بازنشستگان گرد آمده در مقابل مجلس این حمله را محکوم کرده و حمایت خود را از آن تظاهرات اعلام کردند و به دوستانی که از وزارت کار به مقابل مجلس آمده بودند تریبون داده شد تا صحبت کنند و حتا شعار« جواب نان، کتک نیست» را آن عزیزان دادند. این اتحاد شکنی را باید از کسانی که خلف وعده کردند پرسید.
در بخش دیگری می نویسند:« بازنشستگان پایتخت و بازنشستگان سندیکای کارگران فلزکار مکانیک و بازنشستگان بافنده سوزنی که در میان بازنشستگان روبروی وزارت کارو تامین اجتماعی بر اساس برخی اظهار نظرها در آن روز، در میان برخی فعالان بازنشستگان که مدعای شناخت از آن ها را دارند، به گروه دولتی وگروه اصول گرایان احمدی نژاد شناخته می شوند…»
از این تربیون استفاده کرده از ایشان می خواهیم اسناد احمدی نژادی بودن ما را لطف کرده ارایه کنند. اینکه این بازنشستگان روبروی وزارت کار چه کسانی هستند و مدعیان چقدر صلاحیت اظهار نظر در مورد تشکل های بازنشستگی را دارند را ایشان مبهم گذاشته و نام این افراد و گروهها را ترسیده اند بیاورند. از آقای آغاجری می پرسیم این افراد که حتمن مورد وثوق شما هستند به چه دلیل رسمن این اظهارات را از دهان شما بیرون داده اند؟ مگر از چیزی می ترسند؟ خب خودشان به میدان بیایند و اگر انتقادی، اسنادی دارند رو کنند؟ چرا شما را واسطه قرار می دهند؟
اما این بازی کثیف دو سویه ای احمدی نژادی خطاب کردن ما ١- به دلیل این است که نگرش های ضد نئولیبرالیستی ما و ناصرآغاجری پدرشان را درآورده و دیگر نمی توانند به چشم زحمتکشان خاک بپاشند. ٢- با جدا کردن ناصرآغاجری، این جبهه ضدنئولیبرالیستی را تضعیف و از همگرایی و هم اندیشی این دو ممانعت کرده باشند. متاسفانه ناصرآغاجری اگر پخته تر عمل می کرد به جای اینکه این مقاله را اینگونه سراسیمه بیرون دهد با ما نشستی می گذاشت و مسایلش را مطرح می کرد و جواب ما را می شنید و دستان تفرقه آمیز و اتحادشکن را ناکام می گذاشت. پرسش ما اینست آیا اگر بازنشسته ای طرفدار احمدی نژاد باشد ولی خواسته های صنفی خود را دنبال کرده و حتا با بازنشستگان سندیکایی متحد شود ما باید او را برانیم؟؟؟ آیا در شعارهای بازنشستگان ما رگه های احمدی نژادی دیده شده است؟؟؟ آیا هر بازنشسته ای اگر خواست کار صنفی کند اول باید عقاید سیاسی ناصرآغاجری ها را داشته باشد تا با او متحد شد؟؟؟
ما کار صنفی را اینگونه نیاموخته ایم و برایمان مهم نیست که عقاید سیاسی کارگران احمدی نژادی است یا کمونیست کارگری است. آنچه برایمان مهم است تمرکز و اتحاد بر روی اشتراکات صنفی است و به همین دلیل است که بازنشستگان و به ویژه کارگران در بخش پروژه ای ها با سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران گرایش دارند و مرا با امضای ١٠٠٠ با کدملی بارها به عنوان نماینده شان انتخاب کرده اند.
در بخش دیگر نوشته اند:«جلوی مجلس تجمع کردند که اجتماع آن ها” به خیر و خوشی” به پایان رسید» اگر به بازنشستگان تجمع کننده در مقابل مجلس حمله می شد ناصرآغاجری خوشحال می شد؟؟؟ آیا چون به این تجمع حمله نشد نشان دولتی بودن بازنشستگان است؟؟؟ بیش از یکسال و نیم است که تجمعات بازنشستگان را سرکوب نکرده اند که گاهی شما هم در تجمعات حاضر می شوید، پس تاکنون شما در تجمعات دولتی و احمدی نژادی شرکت می کردید؟؟؟ آیا سرکوب هر تجمعی نشان حقانیت آن تجمع است؟؟؟ از شما که با بسیاری از آقایان بدون نام و نشان ولی صلاحیت دار در ارتباطیبد می پرسیم چرا یک تحلیل از اینکه چه شد بعد از اینهمه تجمع فقط به این یکی حمله شد، منتشر نمی کنید؟؟ ١٨ اسفند نیروهای مدت موقت وزارت نفت مقابل مجلس درست یک روز پس از حمله به تجمع وزارت کار، تجمع کردند ولی کسی آنها را سرکوب نکرد. چرا؟؟؟ روز بعد ١٩ اسفند کارگران شرکت و حجمی توزیع برق جلوی مجلس تجمع کردند و به قول شما «به خیر و خوشی » پایان یافت. چرا به این تجمع هم حمله نشد؟؟
البته دوستان ما نمی توانند مانند ناصرآغاجری پس از پایان تجمع دستانشان را در جیب گذاشته و به خانه بروند. ما مسوول سلامتی تمامی کسانی هستیم که به فراخوان ما آری گفته و در تجمعات ما شرکت می کنند. ما نمی توانیم پیرمردها و پیرزنان را به خاطر خودخواهی و تک روی ها به زیر مشت و لگد بفرستیم. اتفاقن قدرت و سازماندهی ما در این نهفته است که کسی دستگیر نشود و همه به خانه هایشان برگردنند تا برای دفعه بعد دست همکار دیگرش را نیز گرفته به این تجمعات مطالبه گرایانه بیاورد و این جنبش قدرتمند گردد.
دوست عزیز، تفرقه فقط دشمن را خوشحال می کند و اتحادمان چشمانش را کور. حاشیه را به متن تبدیل نکنیم و رسالت اجتماعی مان را فدای حرف های مفت نکنیم. البته هنوز تهدیدهای پلیس سیاسی علیه دوستانی که به زعم شما احمدی نژادی هستند پایانی ندارد. طنز قضیه این است که تجمع را دیگری در مقابل وزارت کار اعلام می کند و ما هم از طرف پلیس سیاسی تهدید می شویم که اعلامیه عدم تجمع مقابل وزارت کار را بنویسم و هم از سوی ناصرآغاجری ها متهم به دولتی بودن و احمدی نژادی بودن می شویم.
پیروز باشید.
مازیارگیلانی نژاد ٢٣ اسفند ١٣٩٩