محمدرضا شجریان استاد بی بدیل موسیقی ایرانی در حالی از میان مردم ایران رفت که محبتی بی پایان را به همراه خود برد. او آوای دردها و حرمان های مردم کشورش بود. هیچگاه قدرت محسورش نکرد و به آن تمکین ننمود. آواز را که در انقلاب مشروطیت به صدای فرودستان تبدیل شده بود غنا بخشید و آنچنان به آن قوام داد که به قله ای دست نیافتنی تبدیل شد.
نمی توان از شجریان گفت و از مردم دوستی اش یاد نکرد. او در دهه شصت برای مردمش از «بیداد» خواند و در دهه هشتاد در اوج اعتراض ها از طرف خس و خاشاک «تفنگت را زمین بگذار» را آواز داد. او با فروتنی که خاص خودش بود خود را صدای خس و خاشاک نامید و به آن افتخار می کرد. او با مردمش زیست و با مردمش رنج کشید.
شخصیت انسانی او با همراهی بهترین موسیقی دان ها و شاعران پیشرو اوجی بی همتا گرفت. استعفای شجاعانه اش از رادیو پس از کشتار مردم در میدان ژاله در ١٧ شهريور ٥٧ ، نشان از این بود.
زحمتکشان ایران، یاد این فرزند خلف خود را در دلهایشان به یادگار نگه خواهند داشت، هرچند به دیدار آخرین نروند.
آثارش به موسیقی ایرانی اعتلا بخشید و نشان داد که بدون همراهی با مردم نمی توان به قله های افسانه ای موسیقی رسید. او را با این شعر برای دیدار آخرین همراهی می کنیم:
همراه شو عزیز، کین درد مشترک
هرگز جدا جدا، درمان نمی شود
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران
١٧ مهر ١٣٩٩
Reply, Reply All or Forward