هر چند حال مان شبیه کسی ست که به او تجاوز شده؛اما رویاها هنوز زنده اند!
یک پیش درآمدِ فلسفی: در یک سه گانه ی “علم تجربه ی آگاهی” یاد می گیریم که برای رسیدن از ادراک حسی به فهم، کافیست تا امر “میانجی” را کشف کنیم؛
به روایتی سهل تر، ما اموری را تجربه می کنیم، این ها تجربیاتِ بیواسطه ی ما هستند، مثلِ کرونا و وسواسِ ناشی از آن
و سپس هرچه این تجربه ها را در ذهن به کلیت نزدیک می کنیم، چیزی “فهم” نمی شود(هر چه موضوع عینی تر باشد، از کلیت فاصله گرفته و غیرقابل فهم تر می شود، این وظیفه ی رسانه هاست که “وسواس” را بسازند).
این گونه، معادلات مان در حوزه ی کلیت حل نمی شوند؛ توصیه می کنم در بسیاری از پدیده های اجتماعی، منافعِ طبقاتی را به عنوانِ میانجی، واکاوی کنیم. بدین ترتیب:
بنزین گران شد،
بیش از هزار نفر با شلیک مستقیم به سر خاموش شدند،
حضراتِ اپوزیسیون با صندوق ها قهر ورزیدند،
یک مشت احمق تر از بقیه واردِ مجلس شدند؛
چه شد؟!
جناب سلیمانی قربانیِ موثری بود و کرونای کوچولو برای ایجادِ “وحدتِ کذائیِ ملی”!
نرخ دستمزدِ سال ۹۹ ماست مالی شد؛ تورم فراموش شد و الی آخر. تا بخواهید سرمایه داری حاکمِ “نفع” بُرد. به همین منوال امریکا از شکستِ اقتصادیِ چین نفع بُرد و چه بسا از شوخیِ مسببینِ خفاش خورِ آن؛ کارتل های داروئی که کارشان سکه شد؛ ترکیه در سایه می تازد؛ نتانیاهو اکثریت دارد و موشک های حزب الله لبنان هم پیش به سوی تل اویو!
چاره ای نیست رفقا!
اکثرا فرادست می دوشد و می تازد، فرودست دوشیده و فرو کوفته می شود؛اما چاره ی کار فعلا آگاهی ست؛آگاهی به همین مختصر که چه کسانی نفع می برند و “رسانه”، چه چیزهایی را پنهان می کند،
پشتِ کرونا و پشتِ فوبیا !
ش.ص.زاهدی