در اين كتاب با مثال های تاريخی از كشور های پنج قاره جهان كه فرهنگ، تاريخ، سنت، دين، زبان و ويژگی های بسيار متفاوتی باهم دارند، مواجهه می شويم و با شناسايی ريشه ها و عواملی كه دربزنگاه های تاريخی به مدد آن كشورها آمده است و آن ها را از بيعدالتی و فقر و تبعيض نجات داده است، بهتر آشنا شويم.
در هنگامه ی تدوين اين كتاب -توسط جمعی از مورخين و اساتيد دانشگاه- كه مصادف با بهار عربی در كشور های افريقای شمالی و خاورميانه بوده است، به تفصيل از ريشه های نارضايتی و خشم عمومی مردم مصر و معترضان ميدان تحريرقاهره، سخن به ميان آمده است.هرچند فاصله رفاه عمومی مصريان در مقايسه با كشورهای صنعتی و مرفه دنيا زياد است اما اين واقعيت نيز از نظرها پنهان نيست كه مردم كره شمالی، سيرالئون و زيمبابوه به مراتب از مردم مصر نيز فقيرتر هستند. اما فقر در مصر موجب شد عموم مردم كه از عدم توانايی دولت در برآوردن رفاه، بهداشت عمومی و خدمات اجتماعی رنج می بردند به خيابان ها بيايند چرا كه ريشه فقر خود را در فساد فراگير حكمرانان، سركوبی، خفقان و عدم تحمل هر صدای مخالفی می دانستند.
اعتراضات در كشور تونس كه ريشه در عدم پذيرش حقوق شهروندی داشت توسط آقای البرادعی (رئيس پيشين سازمان بين المللی انرژی اتمی) اينگونه بيان می شود:
تونس :
نبود عدالت اجتماعی + عدم پذيرش راه های مسالمت آميز و صلح طلبانه برای تغيير +سركوب =بمب ساعتی
البته فرضيه های مشهود بسياری برای علت و علل عقب ماندگی كشور ها می توان بيان كرد كه بارزترين آنها شرايط جغرافيايی و اقليمی، تمدن، فرهنگ و باورهای توده مردم در مورد فضيلت و پذيرش كار كردن و همچنين حكمرانی افراد نا آگاه و نالايق ميباشد.
ما در اين كتاب مثال هايی رامرور می كنيم كه پاره ا ی از اين فرضيه ها و باور های رايج را نقض می كند.
در بيشتر كشورهای فقير، بدی شرايط اقليميی و كمبود باران، گرمی هوا و عدم خاك حاصلخيز منجر به كاهش محصولات كشاورزی گرديده است كه اين امر به فقر عمومی اين كشور ها دامن می زند. اما درعين حال صحبت ازكشور سنگاپور به ميان می آيد كه عليرغم قرار گرفتن در اقليم نامستعد و گرم و كم باران توانسته است در زمره كشورهای درحال توسعه و پيشرفته قرار گيرد!
ديگر مثالی كه نشان می دهد فرضيه شرايط اقليمی، پارامتر مناسبی برای ارزيابی پيشرفت كشور ها نمی باشد، مثال كره شمالی و جنوبی است كه قطعا با داشتن يك اقليم يكسان، به اندازه ی قرن ها ی بسيار در پيشرفت و رفاه عمومی با هم فاصله دارند.
در مطالعه ی تاريخی كشور های پيشرفته چيزی كه بيش از پيش موجب توسعه و آبادانی گرديده است واژه يا عبارتی به نام Integrity Institution ميباشد كه معادل فارسيی آن همان نهاد های هم افزا است.
در تمام پانزده فصل اين كتاب بطور ملموس متوجه ماهيت و وظيفه ی اين نهادها ی هم افزا خواهيم شد. نهاد هايی كه امكان مشاركت دموكراتيك عموم مردم در مقوله های سياسی و اجتماعی را فراهم می آورد.
در سياست و اقتصاد اجازه نمی دهند كه منابع و سرمايه های ملی، پايگاه ها و بنگاه های اقتصادی، به تملك خصوصی درآيند.
با اقدامات پيشگيرانه در سياست های اقتصادی موجب كاهش فاصله طبقاتی و رانت خواری گروه های نزديك به قدرت می شود.
دولت ها را موظف ميكند كه حقوق فردی عموم مردم را به رسميت بشناسند.
ثروتمندان با ثروتهای افسانه ايی را وادار می كند تا حتی بيشتر از آنكه از جامعه بهره مالی ببرند، با ايجاد كار و توليد واقعی و با كيفيت ،موجبات بالا رفتن ارزش پول ملی را فراهم آورند. و جالب اينجاست كه اين نهاد های هم افزا با نقش شگرفی كه در بهبود رفاه عمومی ايجاد كرده اند در پروسه ی تاريخی خود،به موجب حوادثی بسيار مرسوم و متداول شكل گرفته اند .مثلا بطور مفصل شرح داده شده است كه بيماری مرگ سياه يا همان طاعون، چگونه به انگلستان ِ قرن هفدهم ميلادی كمك كرد تا نظام مستبد و تماميت خواه سلطنتی به مرور تبديل به نظامی دموكراتيك گردد و نيروی كارِ كارگران به دليل مرگ فراگير از طاعون، چنان ارج و قربی بيابد كه نهايتا منجر به ايجاد تشكل ها و سنديكای كارگری گردد!!!
سنديكا هايی چنان قدرتمند و كارآمد كه توانستند حقوق و كرامت انسانی كارگران را فراهم آورند.
و در آخر بعد از خواندن اين كتاب ذهن ما با چالش های بيشتری در راستای اين سوال مواجه خواهد شد كه چرا ملت ها شكست می خورند و چگونه ميتوان زمينه های پيشرفت جوامع را فراهم آورد.
خ کشاورزیان