پیشروان کارگری در روند مبارزه برای بهبود وضعیت طبقه خود یاد می گیرند که چگونه با گذشت، فداکار، پیگیر، نترس و استوار در آرمان های کارگری بمانند. روند مبارزه آنان را از پلیدی ها، کژی ها، دور کرده و تبدیل به انسانی والا نموده که حتا از بذل جان دریغ نمی ورزند.
هدایت اله معلم، کارگر فلزکار با تباری روستایی از اردبیل در جنبش کارگری چنان پالایش فکری و اخلاقی می شود که از خانواده و جان گذشته و راهی اسطوره ها می گردد.
آنانی که هدایت اله معلم را می شناسند او را مردی خوشرو، رزمنده ای خلل ناپذیر، کارگری با مطالعه معرفی می کنند. او در خلال مبارزه آموخته بود که برای بهبودی وضعیت طبقه کارگر دمی از پا نباید نشست. ٣ بار زندان و مرگی حماسی درسی است که او برای سندیکای کارگران فلزکارمکانیک و جنبش کارگری به ارمغان گذاشته است. فروتنی او همان بس که پس از آزادی از زندان شاهنشاهی و با آنکه خود نیز زندانی سیاسی معروفی در یاخچی آباد محل زندگیش بود اما جوانان یاخچی آبادی و نازی آبادی را به دیدن دوستان از زندان آزاد شده می برد تا جوانان از آنان بیاموزند.
با آنکه در آخرین فعالیت های کارگریش عضو کمیته مرکزی سازمانی سیاسی بود وعضو هیات مدیره سندیکای فلزکارمکانیک، اما همچنان بی ادعا در یاخچی آباد نازی آباد تهران در خانه ای که رفقایش در زمان زندان های مکرر برایش خریداری کرده بودند، زندگی می کرد و در کارخانه آلومینیوم سازی پس از آزادی از زندان در سال ٥٧ مشغول به کار شد.
او لحظه ای از حق داشتن دستکش، کفش کار، پرداخت دستمزد به موقع کارگران، بیمه تامین اجتماعی برای کارگران غافل نبود و با آنکه دوراندیشان به او توصیه می کردند که در فکر تثبیت موقعیت کاری خود باشد، او همچنان برای بهبودی وضعیت و حق و حقوق کارگران کارخانه ای که در آن مشغول بود، فعالیت می کرد. او که از دهه ٢٠ در شورای متحده مرکزی زحمتکشان ایران برای قانون کار، بیمه تامین اجتماعی، ٨ ساعت کار، بازنشستگی در ایام پیری و در یک کلام بهبودی وضعیت طبقه کارگر مبارزه کرده بود و در این راه توهین، کتک، اخراج، زندان و بدتر از آن طعنه های کسانی که خود از مبارزه پا پس کشیده بودند و برای تخریب مبارزان فعالیت می کردند ، را به جان خریده بود، که اتفاقن باعث رشد و تعالی اخلاقیش می گشت، به سازماندهنده ای تمام عیار تبدیل شده بود.
او در سالهای مبارزه اش برای بهبودی زندگی طبقه کارگر صبوری، احاطه به مسایل کارگری، فروتنی، اخلاق خوش، خوشبین بودن در همه مواقع زندگی، دغدغه مندی مشکلات کارگران و مطالعه بی وقفه اش را به خصایل انسانی اش افزوده بود. او به کارگران می آموخت مطالعه کنند وهمه چیز باید در خدمت پیروزی جنبش کارگری و در خدمت سندیکا باشد. او به رهبران سندیکا تاکید می کرد از دادن کمک شخصی به اعضای نیازمند سندیکا خوداری کنید تا باعث نمک گیر شدن کارگران به شما نشود و باعث نگردد که اگر اشکالی در شما دیدند، رو در وایسی کرده ازشما انتقاد نکنند. به کارگران در عمل نشان می داد اگر حقوق خوب می گیرد باید نه تنها حق عضویت بلکه کمک های ارزشمندی را به سندیکا هم باید بکنید. او به کارگران آموزش می داد و قبل از همه خود به آن عمل می کرد. او بارها در سخنرانی هایش در سندیکا به کارگران گفته بود:« هرچه داریم مال سندیکاست. وقت مان، فکرمان، پول مان، انرژی مان، اعتبارمان و حتا آن اندک اندوخته روز مبادا را هم اگر سندیکا لازم داشت باید به سندیکا داد. اگر سندیکا قدرتمند شود، ما هم قدرتمند و پیروزیم و می توانیم به مشکلات غلبه کنیم»
او تمام و کمال در خدمت سندیکا بود و برایش می کوشید. در هنگام اشتغال در کارخانه پارس آمریکا در دهه ٤٠ توانست به همراه جلیل انفرادی که او نیز یکی از تعمیرکاران پارس آمریکا بود، کارگران سخت کوش بسیاری را عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک کند، که محمدحسین خوان یغما یکی از آنها بود.
هر چند هدایت اله معلم تا پس از انقلاب در ترکیب هیات مدیره سندیکای کارگران فلزکارمکانیک قرار نگرفت و خوان یغما در اولین انتخابات در سال ٤١ به عضویت هیات مدیره رسید اما این انتخابات باعث نگردید که روابط این دو کارگر سندیکایی خدشه دار گردد و رقابتی تخریبی شکل بگیرد. اخلاق کارگری هر دو شخصیت را آنچنان آبدیده کرده بود که دوستی این دو کوشنده کارگری تا زمان مرگ هدایت اله ادامه یابد. هدایت اله معلم خرسند بود که چنین کادر ارزشمندی به سندیکا اضافه شده است و خوان یغما موجب وسعت سندیکا به کارخانه های بزرگ گردیده است و با همت او گروه کوهنوردی سندیکا، تعاونی مسکن، تعاونی مصرف، تیم فوتبال، تیم بوکس در سندیکا پایه گذاری شده است. هدایت اله معلم این قدرتمندی سندیکا را پیروزی بزرگی برای خود می دانست و بسیار خشنود بود هر چند که به دست او انجام نگرفته بود.
یکی ازبزرگترین درس هایی که رهبران سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران از ابتدای بنیان گذاریش به کوشندگانش داد و می دهد جانبازی در راه آزادی طبقه کارگر از ستم استثمار می باشد. هدایت اله معلم با زندگی حماسی اش به ما یاد داد در کار جمعی و سندیکایی خودخواهی، کیش شخصیت، خودبزرگ بینی، دروغگویی، دورویی، باند بازی، ترور شخصیت، در اخلاق کارگری جایی ندارد.
خردجمعی، مسوولیت پذیری، رقابت برای اعتلای سندیکا و بهبودی وضعیت کارگران، تربیت کارگران با شخصیت و مطلع، عشق به کارگران و انسان ها با هر عقیده و مرام از ثمرات درس های زندگی هدایت اله معلم است.
هدایت معلم در آخرین روز زندگیش نشان داد که انسان دوست و آرمان گرا و اتحادگرایی بی نظیر است. در مرداد ١٣٦٧ روزی که او و دوستان هم بندش را برای آخرین بازجویی برده بودند او با تجربه بارها مواجه شدن با بازجوها، توانست آنچنان پاسخ بازجویش را بدهد که به سالن زندگان برود. وقتی بازجو به او گفت که اگر پاسخ هایش نادرست باشد به سالن دیگر می فرستندش، او پرسید که آن سالن مربوط به چه کسانی است و پاسخ شنید اعدامی ها. با نگاهی به سالن دیگر و دیدن توفیق، رفیق جوان و هم بندش و عضو هیات مدیره سندیکای چاپ که در صف مرگ ایستاده بود به بازجو گفت: ورقه بازجویی مرا بده، من هرگز رفقایم را تنها نمی گذارم … و به سالن مرگ رفت. ( نقل از محسن سجادی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران خیاط ).
باشد که همچون رفقای خود اسکندرصادقی نژاد، جلیل انفرادی، ناصرگارسچی فدایی آرمان های کارگری باشیم و چون هدایت اله معلم، هدایت گری پرشور، فروتن، و کارگری مبارز در مقابل سختی های روزگار خود شویم و سر خم نکرده و ایستاده چون دماوند سرسخت و پر تلاش برای جنبش کارگری و سندیکایی عمر بگذرانیم تا در زمان مرگ از زندگی پر فراز و نشیب سندیکایی مان خشنود و سرفراز باشیم.
مازیارگیلانی نژاد امرداد ١٣٩٨