مدتهاست که مسوولین از ورشکستگی سازمان تامین اجتماعی سخن می گویند اما از دلایل این ورشکستگی حرفی نمی زنند. سازمان تامین اجتماعی نهادی است مستقل و متعلق به کارگران که از زمان رضاخان با قران قران کارگران راهسازی که راه آهن شمال را می ساختند شکل گرفت. بیش از ٨٠ سال است که در این صندوق اندوخته های کارگران به ثروتی عظیم تبدیل شده است و به همین دلیل چشم طمع محمدرضا شاه و دولت های پس از انقلاب بارها باعث ناخنک زدن به این ثروت گردیده است.
در خبرها آمده بود که صندوق تامین اجتماعی با وام گرفتن از بانک ها مستمری کارگران را در شب عید ٩٧ پرداخت کرده است در حالی که خود ١٨٠ هزار میلیارد تومان از دولت طلب دارد. اینکه چرا همه دولت ها از زمان اقای رفسنجانی تاکنون بدهی خود را به تامین اجتماعی را نمی پردازند و سود بانکی این بدهی چگونه از جیب کارگران به یغما می رود خود داستان مفصلی است. عمده دلایل ورشکستگی تامین اجتماعی به شرح زیر است:
١- مدیریت نالایق و سیاست های همسو با کارفرمایان یکی از دلایل عمده این ورشکستگی است. عدم حضور نماینده واقعی کارگران در هیات مدیره و شفاف نبودن عملکرد مدیران این سازمان به ویژه در بخش مالی و عدم تحقیق و تفحص از این سازمان ثروتمند و حضور مافیا در این صندوق برای بیراهه بردن منابع مالی، درمانی، اقتصادی و همراه شدن با سیاست های خانمان برانداز نئولیبرالیستی دستور داده شده توسط صندوق بین المللی پول برای نابودی این سازمان و به غارت بردن ثروت کارگران و در نهایت خصوصی کردن درمان از آن جمله اند تا خانواده های کارگری بیشتری بمیرند.
٢- در گام دوم برای نابودی این صندوق سیاست گذاری ها برای به ورشکستگی کشاندن صندوق در دولت و مجلس اتخاذ می شود که از جمله الف) لغو قانون اجباری بیمه شدن هر کارگر در هر واحد تولیدی و خدماتی ب) لغو کارگاههای ١٠ نفر از شمولیت قانون کار به ویژه بیمه کردن کارگران ج) سپردن کار به شرکت های تامین نیروی انسانی (برده داری نوین) که آنها هم بدون هیچگونه نظارتی کارگران را بیمه نکرده و یا لیست بیمه کارگران را یکی در میان به تامین اجتماعی رد می کنند د) لغو شمولیت قانون کار در مناطق آزاد تجاری و باز گذاشتن دست کارفرمایان برای دست اندازی به حقوق کارگران به ویژه بیمه نکردن کارگران در مناطق نفت خیز.
٣- لغو بازرسی های دوره ای از کارخانه ها و شرکت ها و بویژه زیر میزی گرفتن بازرسین بیمه برای چشم پوشی کارگران بیمه نشده.
٤- عدم نظارت دقیق بازرسین بیمه و خود وزارت کار در مورد دریافتی کارگران. بیشتر کارگران ایران حتا با سابقه ٢٥ سال هنوز با حداقل حقوق قرار داد بسته و لیست بیمه اشان به همین ترتیب ثبت می شود و باعث کاهش دریافتی حق بیمه تامین اجتماعی می گردد.
٥- اجرا نشدن طبقه بندی مشاغل در واحدهای بزرگی چون ذوب آهن ، فولاد، معادن، خودروسازی ها، صنایع نفت، صنعت حمل و نقل …. تا هم کارگران حقوق بیشتری بگیرند و هم درصد حق بیمه ای به تامین اجتماعی با افزایش روبرو گردد.
٦- یکی از مواردی که همدستی وزارت کار و مدیران تامین اجتماعی و کارفرمایان را نشان می دهد ندادن ٣ درصدی حق سختی کار کارگران به تامین اجتماعی است. در ذوب آهن و ایران خودرو سختی کار کارگران را در زمان بازنشستگی به صندوق تامین اجتماعی می پردازند یعنی ٢٠ سال این درآمد هنگفت را مدیران تامین اجتماعی با آگاهی کامل چشم پوشی می کنند.
٧- سود سالانه ١٨٠ هزار میلیارد تومان بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی با سود ٧ درصد سالیانه می شود ٥ هزار و ٥٠٠ میلیارد تومان در سال که از جیب کارگران به یغما می رود.
٨- مجموعه بزرگ کارخانه های شستا با مدیران نالایق و سیاست گذاری های احمقانه با آگاهی کامل رو به نابودی است و این منبع مالی با دارا بودن کارخانه هایی که با گران ترین قیمت به تامین اجتماعی فروخته شده و با گزاردن مدیران بی عرضه به تلی از آهن و خاک تبدیل شده سپس به قیمت ارزان به سرمایه داران فروخته می شود که به این گونه مدیریت باید آفرین گفت.
٩- دادن معافیت های دوره ای به کارفرمایان و بخشیدن بدهی آنان از حاتم بخشی های سالیان دراز مدیریت تامین اجتماعی از جیب کارگران است.
کافی است تمامی این موارد که در قانون اساسی در اصل ٣ رعایت شده است با لغو بخش نامه های خانه خراب کن وزارت کار و مجلس اجرایی شود که نه تنها صندوق تامین اجتماعی ورشکست نمی شود بلکه می تواند به قراردادی که با بیمه شدگان خود بسته است عمل کرده و صفر تا صد تعهدات درمانی کارگران را پوشش دهد و احتیاجی به بیمه تکمیلی هم نباشد و مستمری شایسته ای هم به بیمه شدگان خود اختصاص بدهد.