درود بر شما رفقای ارجمند نشریه بی ج
خوشحالم که رشد خوبی را در کیفیت مطالب نشریه وزین شما شاهدم و به خود می بالم که از خوانندگان این نشریه هستم.
دوستان در نشریه شماره ٣ مطلبی دیدم از محققین خوب کشورمان آقای حسن مرتضوی و افشین شمس قهفرخی که در رابطه با خوانش اقتصاد سیاسی در سپهر مطالعاتی کشور، مطالبی را برای شما دوستان گرانقدر ارسال نموده بودند. با سپاس از ارج گذاری ایشان نسبت به این نشریه و تحقیق با ارزششان، لازم دانستم مطالبی را درتکمیل این تحقیق به عرض ایشان و شما دوستان برسانم.
ایشان در بخشی از مقاله اشان عنوان نموده اند که :
«از ١٢٨٤ که نخستین جرقه های آشنایی ما ایرانیان با سوسیالیسم زده می شود تا تاسیس حزب کمونیست ایران به رهبری سلطان زاده در ١٢٩٩….» و یا اینکه « اگر ورود مارکسیسم سازمان یافته را حدود ١٢٨٤ تاسیس گروه سوسیال دمکرات تبریز بدانیم….» باید عرض کنم که اولین آشنایی ایرانیان با افکار سوسیالیستی را می توان در ١٧ اسفند ١٢٥٩ شمسی با انتشارنخستین مقاله درمعرفی سوسیالیسم به نقل از روزنامه فارسی زبان اختر درشماره ٤١٢ چاپ استانبول در روزنامه نیمه رسمی ایران نام برد که در بخشی از مقاله روزنامه اختر نگاشته شده است: «این گروه ها که گاهی آنان را سوسیالیست گاهی نیهلیست و گاهی کامونیست گفته اند مانند گذشتگان برای برهم زدن ادیان و مذاهب عزمی ندارند و مقصودشان این است که روی زمین به منزله یک خانه است، اهل آن اهل یک خانه و اولاد یک پدر و مادرند. همه برادروار زندگی کنیم به عزت و افتخار و وسعت روزی و کمی زحمت عمر بگذرانیم. دیگر نه شاه خودرأی لازم داریم و نه حکومت های مستبد. این قدر هم که قشون و اسباب جنگ که دولت ها برای خراب کردن خانه های یکدیگر و کشتن ابنای بشر ترتیب میدهند و روزبروز اسباب آدمکشی را ترقی داده بی جهت و سبب کرور کرور بنی آدم را بی هیچ گناهی فدای خیالات و هوای نفسانی خود می کنند و مبالغی پول ملت را در این راه صرف می کنند هیچ یک از اینها لازم نیست. ترتیبی باید داد که مردم در کمال فراغت و آسودگی با هم الفت ورزند و برادروار راه بروند و گذرانشان هم به تنگی و خواری نشود.»
و همچنین در سال ١٢٥٦شمسی گروهی از جوانان فعال که با افکار سوسیالیستی آشنا شده بودندعبارتند از: میرزاجعفر ناطق حسین زاده، عظیم عظیم زاده، میرزااسداله غفارزاده، که در راس آنان سلیمان میرزا محسن اسکندری قرارداشت. در دوران انقلاب مشروطیت میرزاجعفر ناطق حسین زاده در خوی و عظیم عظیم زاده در زنجان به دار آویخته شدند. ( منبع: مجله دنیا از انتشارات حزب توده ایران و اسناد تاریخی جنبش کارگری سوسیال دموکراسی وکمونیستی ایران نوشته خسروشاکری) را می توان نام برد. یعنی از ٢٥ سال قبل تر از گفته آقای مرتضوی جرقه آشنایی با افکار سوسیالیستی صورت گرفته است.
در بخش دیگری از مقاله ایشان می نویسند: « از حدود سال ١٣٠٧ به بعد با تشدید سرکوب کمونیست ها و فعالان کارگری عملن تشکیل هسته ها و حوزه های چپ مخفیانه انجام می شد ….. در نتیجه مطالعه ی آثار مارکسیستی بطور عمده بین دانشجویان و یا فعالان سیاسی ایرانی مقیم اروپا رواج داشت. دکتر تقی ارانی با ایجاد محفلی مطالعاتی در تهران اعضا را به گرفتن کتاب از یک کتاب فروشی فرانسوی ترغیب می کرد….»
من فکر می کنم در اینجا لازم است کمی دقیق تر به این موضوع نگاه شود. به جز حیدرخان عمواغلی ( تاریوردیوف) و سلطان زاده که مستقیم با بلشویک ها کار می کردند و هر دو از تئوریسین های برجسته ای هم بودند و بی تردید آموزش های لازم را هم در حوزه های بلشویکی آموخته بودند، در سالهایی که کادرهای سوسیال دمکرات گرایش کمونیستی به خود گرفتند بی تردید چه در حزب سوسیال دمکرات مسلمانان قفقاز (همت) به رهبری نریمان نریمانف و چه در حزب عدالت به رهبری اسداله غفار زاده اردبیلی که پدر بالافصل حزب کمونیست ایران می باشد، خوانش متون مارکسیستی و تدریس آن انجام می گرفته است. کافی است نظری به اعضای برجسته ای که حزب عدالت را تشکیل داده بودند بیاندازیم: اعضای کمیته مرکزی حزب عدالت : اسداله غفارزاده(صدر)، میرزاقوام(منشی)، بهرام آقایف، محرم آقایف، ملابابا، رستم کریم زاده، قارداداش، سیف اله ابراهیم زاده، آقابابایوسف زاده، محمد فتح اله اوغلی، حسین خان طالب زاده، میرمقصود لطفی، محمدعلی خانوف، محمودممی زاده، رستم علی اکبرف، محمدحسین محمدزاده، قاسم معروف به پیغمبر، مشهدی آقاوردی.( منبع: تاریخچه حزب عدالت نوشته سید جعفر پیشه وری و کتاب پیدایش حزب کمونیست ایران نوشته تقی شاهین)
در میان اینان برادران آقایف از برجسته گی خاصی برخوردارند. اسداله غفار زاده یک مبلغ مارکسیستی بود که در معادن باکو و در میان کارگران ایرانی تبلیغ می کرد، کافی است کتاب تاریخ حزب کمونیست ایران نوشته تقی شاهین را بخوانیم و با بنیان گذاران حزب کمونیست و حزب عدالت و حزب همت و همچنین مرتبه ای که آنان بعدن به آن دست یافتند آشنا شویم. چه اسداله غفارزاده دبیر حزب عدالت و چه سید محمد دهگان دبیر اتحادیه های کارگری در سال ١٣٠١ و چه سید جعفر پیشه وری که بعدها دبیر حزب کمونیست ایران می شود نمی توانند متون مارکسیستی را بطور عمیق مطالعه نکرده باشند. اینان بی تردید مدرسه های کمونیستی را مانند حیدرخان عمواوغلی و سلطان زاده گذرانده اند که در آن تاریخ، فلسفه، اقتصاد سیاسی و ماتریالیسم و ترویج اندیشه های کارگری تدریس می شده است.
در فواصل سالهای ١٣٠٥ تا ١٣١٥ ما شاهد فرستاده شدن اعضای حزب کمونیست به مدرسه کمونیستی کوتو در شوروی هستیم از آن جمله یوسف افتخاری ، داداش تقی زاده، مرتضا حجازی، عبدالصمد کامبخش و بسیاری دیگر را می توان نام برد. ( منبع: پرونده ٥٣ نفر نوشته حسین پروانه) اینان نه تنها در این مدارس اصول اولیه اندیشه های کارگری را می آموختند بلکه به آنان تعلیم داده می شد که در ترویج و پراکندن این اندیشه ها بکوشند. این دانش آموخته گان مدارس کمونیستی، در میان کارگران اقتصاد سیاسی را بصورت بسیار ساده آموزش داده و به سازماندهی می پرداختند. از جمله این دانش آموخته گان و سازمانگران یوسف افتخاری و اعتصاب کارگران نفت در سال ١٣٠٨ بوده است. یا رهبران اعتصابی درکارخانه وطن اصفهان، نصراله اصلانی – سیدمحمد تنها که در تاریخ ١٥ اردیبهشت ١٣١٠ توانستند ٤٠٠ کارگر کارخانه نساجی اصفهان را ترغیب به اعتصاب کنند. دراین اعتصاب که منجر به اعتراض ٤٠٠ کارگر در چهارباغ اصفهان گشت، اعتراض به شرایط کار بود با ٢٠٪ اضافه دستمزد و کاهش ساعات کار به ٩ ساعت در روز و عمل تحقیرآمیز تفتیش کارگران به هنگام خروج موقوف گشت. رهبران اعتصابی درکارخانه وطن اصفهان نصراله اصلانی – سیدمحمد تنها، هر دو از رهبران حزب کمونیست بودند.(منبع: خاطرات اردشیر آوانسیان)
بخش دیگری از این دانش آموخته گان مانند سید جعفر پیشه وری و سید محمد دهگان در روزنامه کارگری حقیقت ارگان اتحادیه های کارگری مطلب می نوشتند از جمله مقاله « فشاراقتصادی و بحران حیات» به قلم سید محمد دهگان مبین این گفتار است. همچنین انتشار هفته نامه خلق که در پاورقی الفبای کمونیسم را منتشر می کرد. و مجله جرقه ارگان تئوریک حزب کمونیست ایران در سال ١٣٠١ توسط سید جعفر پیشه وری نشان دهنده خوانش مارکسیستی و ترویج این افکار بود.
البته اینکه کلاس هایی همانگونه که دوست محقق مان حسن مرتضوی بتواند در آن درس بگوید بی تردید وجود نداشته است اما این خوانش بطور منظم چه در حوزه های حزبی و چه اتحادیه های کارگری که بعدن به آن خواهم پرداخت، صورت می گرفته است. در آن سالها قرائت خانه های سندیکایی و یا حزبی حرف اول را می زدند. کادرهای حزبی باسواد و یا رهبران سندیکایی با خواندن مطالب چه از روزنامه ها و یا کتبی که باید آموزش داده می شد کارگران بیسواد را تحت آموزش قرار می دادند.
از سال ١٣٢٠ به بعد این خوانش متون و اقتصاد سیاسی با بنیان گذاری حزب توده ایران چهره ای دیگر یافت. در حوزه های حزبی و تعلیم کادرها از همان اوایل تشکیل حزب، کمیسیون آموزش برنامه ویژه ای برای اعضای حزب و به ویژه سازمان جوانان گذاشت که در آن زمان اقتصاد سیاسی و فلسفه و ماتریالیسم دیالکتیک آموزش داده می شد. از جمله آموزش دهندگان می توان به احسان طبری، احمد قاسمی، فروتن، ملکی، نورالدین کیانوری را نام برد. این کلاس های تربیت کادر، حتا در شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران نیز دایر بود و از آموزش دهندگان حزبی سود می برد. این آموزش مرتب حتا در میان سازمان نظامی افسران حزب نیز رواج داشت. کادرهای حزبی و کارگری بسته به رتبه سازمانی خود باید تحت آموزش های با کیفیت تری بصورت مداوم قرار می گرفتند. از سال ١٣٢٠ به بعد خوانش متون کارگری نه تنها در میان قشر کوچک روشنفکر بازتاب یافت بلکه باید به جرئت گفت که این خوانش به میان توده های وسیع مردم از زنان، جوانان، کارگران، پیشه وران، آموزگاران…… برده شد. نتیجه این خوانش متون و آموزش های اقتصاد سیاسی به نتایج زیر رسید:
آذر ١٣٢٣- کارفرمایان تبریز می گویند: تنها با کاهش دستمزد کارگران می توانند از ورشکستگی کامل اجتناب کنند. شورای متحده مرکزی تبریز میگوید: دستمزدها را میتوان از سود سرشاری که در دوران جنگ بدست آمده پرداخت کرد.
اردیبهشت ١٣٢٤- طرح قانون کار توسط شورای متحده شامل: برسمیت شناخته شدن سندیکاها و اتحادیه های کارگری، تعیین مرخصی هفتگی و سالانه برای همه کارگران و کارمندان، مرخصی به مدت ٦هفته با استفاده از حقوق برای زنان باردار، منع کار کودکان، برقراری بیمه و تامین اجتماعی برای کارگران و کارمندان و عقد قراردادهای دسته جمعی توسط سندیکاها با کارفرمایان.
-اول ماه مه ١٣٢٥(١١/٢/١٣٢٥) در راهپیمایی خوزستان سخنرانان خواستار ٨ ساعت کار، افزایش دستمزد، بهبود وضع مسکن، حقوق روزهای جمعه، تدوین قانون جامع کار شدند. یک سخنران زن، نفت را مروارید ایران خواند و انگلستان را متهم کرد که برای خوراک سگها بیشتر از مزد کارگران خرج می کند و خلع ید از شرکت ایران و انگلیس را خواستار شد. ( منبع: ایران بین ٢ انقلاب نوشته یرواند آبراهامیان)
-کنسول بریتانیا در خرمشهر هشدار داد که در این مراسم سخنگوی زنان نه تنها تقاضای یک قانون کار جامع متشکل از پرداخت برابر برای کار مساوی را مطرح کرده، بلکه خواستار ملی شدن نفت شده است. (منبع: تاریخ ایران مدرن نوشته یرواند آبراهامیان)
١٨/١٢/١٣٢٧- از دفاعیات حسین جودت از رهبران شورای متحده در دادگاه : یکصد هزار کارگر در موسسات نفت جنوب کار می کنند ، اینها در جهنم بسر می برند . در معرض انواع امراض قرار دارند . مزدشان تا سال ١٣٢٥ بین ١٢ تا ١٤ ریال بود . آنان مانند بدویان در زیر چادر و حصیر مسکن دارند . رطوبت زاغه ها آنان را مفلوج و تاریکی دخمه ها قوه بینایی را از آنان سلب نموده است . حمام آنها رود کارون و لباسشان گونی پاره پاره است .در آغاجاری حتی یک ماما نیست . غارتگران نفت جنوب حتی احساسات مذهبی و ناموسی خانواده کارگران را در نظر نگرفته و حاضر نشده اند دیواری دور کلبه های مقوایی آنان بکشند تا لااقل زنان و دختران عریان کارگران از انظار غیر، محفوظ بمانند و بتوانند در کلبه خود خواب راحتی نمایند . این تضیقات ، این چپاول ها و این جنایت هاست که وادار می کند دهها هزار کارگر به خشم آیند . ملت ایران درباره امتیازات نفت جنوب قضاوت خود را کرده و تجدید امتیاز را خاﺌنانه و غاصبانه و استقلال شکنانه دانسته است. ملت هرگز این قرارداد را به رسمیت نشناخته و نخواهد شناخت . ما متهمیم زیرا که شرکت نفت را به خوبی شناخته ، به ملت ایران به خوبی شناسانده و بر ضد منافع استعماری آنان با کمال شدت مبارزه کرده ایم. مابه این اتهامات افتخارمی کنیم . (منبع: صفحاتی ازتاریخ جنبش کارگری وکمونیستی نوشته ف.م.جوانشیر)
٢٢/١/١٣٣٠- اعتصاب سراسری در خوزستان. این بار فقط دستمزد ٣ هفته اعتصاب را خواستار نبودند بلکه ملی شدن صنعت نفت را نیز خواستار شدند. خواسته های اقتصادی با خواسته های سیاسی گره خورد و ٦٥٠٠٠ کارگر اعتصاب کردند .(منبع: تجربه ٢٨ مرداد نوشته ف.م.جوانشیر)
اینها دستاوردهای خوانش متون کارگری و کاربردی کردن آن به ویژه اقتصاد سیاسی در میان توده های کار و زحمت بود و به یکباره پدید نیامده بود.اینکه رهبران کارگری به آنچنان درکی رسیده باشند تا بتوانند در مقابل کارفرمایان بگویند که باید دستمزد سالهای رکود را از سود سرشار سالهای رواج کار داد، بی دلیل نبوده است. اینکه یک رهبر کارگری خواستار ملی شدن نفت می شود را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ اگر تحت آموزش های لازم و به ویژه درک درست از اقتصاد سیاسی پیدا نکرده باشد؟ چگونه می توان اعتصاب سراسری در خوزستان راه اندازی کرد اگر هدف های اقتصادی و منافع ملی را رهبران کارگری نیاموخته باشند؟ در اقتصاد سیاسی فصلی را به تعریف استثمار و پدید آمدن ارزش اضافی اختصاص یافته است، آیا برای کم کردن شدت استثمار، نمی باید خواستار تدوین قانون کار شد؟ اینها همگی نتایج خوانش و آموزش اقتصاد سیاسی در میان مردم و تربیت رهبران ممتاز کارگری است.
در فاصله سالهای کودتا تا انقلاب ( ١٣٣٢- ١٣٥٧) رهبران سندیکایی کاری برجسته در امر آموزش را سازمان دادند. از همان فردای روز کودتا رهبران به جا مانده از شورای متحده با ایجاد سندیکاهای کارگری مستقل از جمله کفاش، بنا، قناد، خیاط، فلزکارمکانیک، …. امر آموزش کارگران را در دستور کار قرار دادند. از جمله آموزش گران آن زمان می توان به حسین سمنانی از سندیکای کارگران کفاش و آقای جعفری از سندیکای خیاط اشاره کرد.
در بين سال های ١٣٣٧ تا ١٣٤١ فعالین سنديكایی درمحل تشكيلات مركزی حزب مردم اسداله علم و بخش کارگری آن ، به فعاليت های چشمگيری در راه توسعه سنديكايی از طريق عضوگيری از سراسر تهران و حومه و ايجاد كلاسهای آموزشی و آموزش كادر به فعاليت مستقلانه خود ادامه می دادند. از جمله آموزش دهندگان این کلاس ها زنده یاد حسین سمنانی بود. در یکی از بازدید اسداله علم ازحزب مردم ، به کلاس های آموزشی بر می خورد که در آن جمع هایی به صورت چند نفره نشسته بودند و آموزش می دیدند. از جمع اول می پرسد که چه می خوانند و در جواب می گویند: « اقتصادسیاسی » از جمع بعدی می پرسد و پاسخ می گیرد:« اقتصاد سیاسی » تا آخرین جمع این کلاس آموزشی همه در حال یاد گیری اقتصاد سیاسی بودند. اسداله علم رو می کند به معاونین اش و می گوید : « اینجا شده دفتر حزب توده!!! »( منبع: گفتگو با پیشکسوتان سندیکایی)
یکی از اصلی ترین آموزش های سندیکایی به کارگران، یادگیری و آموزش عناوینی چون استثمار، طبقه، سود، ارزش اضافی، بوده و هست که می توان این موارد را در کتاب دانستنی های سندیکایی نوشته حسین سمنانی در قبل از انقلاب که برای کادرهای سندیکایی نوشته شده بود را یافت.
البته مبارزین سیاسی سالهای دهه ٤٠ و ٥٠ نیز از آموزش های رادیو پیک ایران متعلق به حزب توده ایران سود می بردند که در خاطرات بیشتر مبارزین این موضوع آمده است. البته خواندن کتاب سه منبع و سه جز ایلیچ لنین و آموزش های رادیو پیک ایران که مطالب کلاسیک را آموزش می داد برای جویندگان راهکاری مناسب در آن سالها بود.
بعد از انقلاب بهمن ١٣٥٧ نیز کلاس های کادر حزبی در دانشکده فنی تهران در تابستان ١٣٥٨ جویندگان جوان را پذیرا بود. در این کلاس ها فلسفه، تاریخ جنبش کارگری و اقتصاد سیاسی تدریس می شد. همچنین در تمامی حوزه های حزب توده ایران که کادرهای این حزب را پوشش می داد بسته به مرتبه تشکیلاتی خوانش متون و به ویژه اقتصاد سیاسی در دستور کار بود.
از سال ١٣٨٤ و با جنبش نوین سندیکاخواهی بازهم خوانش و آموزش اقتصاد سیاسی در دستور کار هیات موسسان سندیکاهای کارگری قرار گرفت که مسوول این آموزش ها کوشنده و پیشکسوت قدیمی و عضو هیات مدیره سابق سندیکای کارگران کفاش آقای جوادمهران گهر بود. ایشان سالها از آموزش دهنده گان سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران نیز بودند.
این مطالب را گفتم تا به این نتیجه برسم که خوانش و آموزش اقتصاد سیاسی شاید در کلاس های مرتب و دانشگاهها هیچگاه بصورت منظم، درس داده نشده باشد، اما در سپهر مطالعاتی مردم ایران و کوشندگان کارگری همیشه جایگاه ویژه ای داشته است. پدید آمدن سازمان تامین اجتماعی، وزارت کار، قانون کار، ٨ ساعت کار، مرخصی های سالیانه و حتا کفش کار و لباس کار و حق داشتن رستوران، شیر، مهدکودک، سرویس رفت و آمد، حق اولاد و بسیاری از دستاوردهای کارگری که از سود سرمایه داران می کاهد و به جیب طبقه کارگر می رود از نتایج درک اقتصاد سیاسی و آموزش آن است.
دستاورد های طبقه کارگر که در بالا ذکر کردیم و خوانش و درک از اقتصاد سیاسی آن چنان در مردم نفوذ پیدا کرده است که بارها ایدولوگ های سرمایه داری همچون پرفسور مولانا و موسی غنی نژاد را به خشم آورده است.
مازیار گیلانی نژاد