بی اعتمادی کارگران نسبت به عملکرد کارفرمایانشان روز بروز نمود بیشتری پیدا می نماید؛ چرا که کارفرمایان روز به روز دورویی و نقاط ضعف خود را که چپاول حقوقی زحمتکشان می باشد توسعه میدهند و از تنگدستی آنان و شرایط نابسامان اقتصادی نهایت بهره برداری را میکنند تا کارگران را به خاک سیاه فقر کشانده و در دستیابی به حقوقشان سرگردان می نمایند تا بهتر بتوانند نیروی کار ارزان را استثمار کنند. آنها شفاف نیستند و وعده هایشان هیچوقت در زمان داده شده عملی نمیشود. آنها دروغگویی را پاس میدارند و در پس عملکردهای نابکارشان پشت سر نیروی کار پوزخند جانانه ای میزنند و چنین خود را توجیه می نمایند که نان طبقه ضعیف خوردن دارد و پشت سرش بایستی قهقهه ای سرمستانه از پیروزی سرمایه داری و چپاول سفره های زحمتکشان سر داد و تمام سوداهای خویش را در مسیر سود دهی صورت واقعیت بخشید..
ای کارفرمای با وجدان من !!! شرافت تو چمدان پولهایت می باشد و تمام اندیشه ات استثمار من است. میخواهم این را به تو بگویم که من کتاب میخوانم و به دنبال کتاب قانون هستم تا خوب بدانم که من و شما در این جامعه انسانی چه عملکردها، وظایف و حقوقی بایستی داشته باشیم و چرا و چگونه زندگی ما در پناه کار و تلاش رونق می گیرد؟!.. آیا ما کار میکنیم تا در برابر مردمان سرزمین و خانواده هایمان سربلند باشیم یا اینکه کیسه کارفرمایان لبریز, از سکه های جادویی حیرت کننده گردد تا هوش از سرشان بپرد و هوس سرکوب و استثمار توده های مردم بنمایند؟!.. آیا ما کار میکنیم تا برده دروغ و نفرت و سودبخشی سوداگران باشیم و یا اینکه کار میکنیم تا آزاد زندگی بنماییم و به رأس هرم نیازهای انسانی یا خود شکوفایی برسیم؟!.. آیا ما کار میکنیم تا طبیعت را زنده نماییم یا اینکه دلهای صنعتگران پرتلاش پروژه های سرزمینمان افسرده و غمگین و رخساره هاشان خشمگین و زرد گردد؟!…. ما وقتی کارمان تمام میشود خوشحال میشویم که دستمزدهایمان را بگیریم و گره از مشکلاتمان بگشاییم؛ اما سوداگران بی انصاف ما را دور میزنند و با دستان خالی ما را در این بازار قحطی و سرگردانی رها میسازند..ما کارگران پس از تسویه حساب کارگری در اندیشه آن هستیم که چگونه و با چه راهی بایستی پولمان را بگیریم و پیوسته در گوشمان میخوانند که حق گرفتنی است.. اما نمیگویند که سرمایه های سرزمین ما چگونه در خدمت طمع ورزیهای چپاولگران حیف و میل و غارت میشوند. دزدان حقوق و دستمزد کارگران چنان گستاخ شده اند که پیش از آنکه نیرویی را استخدام بنمایند از او تعهد میگیرند که شما حق مطالبه گری و اعتراض ندارید و بایستی طوق بردگی کارفرمایان را با تمام وجودتان بپذیرید و بر آن بوسه بزنید و آن را مقدس بدارید تا شاید با پیشکش تکه نانی شما را از قحطی و گرسنگی رها بنماییم….وقتی از کارگاه خارج میشویم دیگر نبایستی انتظار داشته باشیم آنان بعد از رفتن ما پول به حسابهایمان بریزند..
.. یا اگر دستمزد را پرداخت بنمایند کامل پرداخت نمی نمایند… بهتر است که کارگران برای گرفتن دستمزدهایشان پشت همدیگر را خالی ننمایند و بی سر و صدا جیم نشوند و بهانه تراشی ننمایند؛ چرا که تجربه این پشت گوش اندازیها را هم اکنون به قیمت فقر و سرگردانی خود و خانواده هایمان احساس می نماییم و با اینگونه بی مسؤولیتی هایمان، دزدان سفره هایمان را فربه تر و فربه تر می نماییم…
سندیکا خانه دوم ماست و باید آن را بسازیم و در آن متحد شده و حقوقمان را از کارفرمای بی وجدان بگیریم تا روزگار و اینده ای درخشان برای بچه هایمان بوجود بیاوریم. از همین امروز باید دست به کار شد.
با سپااس..
وارتان خرمدین عسلویه شهریور ماه ١٣٩٧