رژیم استبداد سلطنتی بیش از آنچه تصور می رفت در برابر مردم ایستادگی کرده بود. این رژیم می بایست در انقلاب مشروطه و حتا در جنبش تنباکو در سال۱۸۹۱، که مردم جلوی شمس العماره فریاد میزدند: «ما شاه نمیخواهیم»، سرنگون می شد. نزدیک به یک قرن رژیم پوسیدهٔ سلطنتی با اتکا به حمایت ارتجاع داخلی و استعمار خارجی، به خصوص با تکیه بر حمایت آمریکا، در برابر خواست مردم ایستادگی کرد و مانع از استقلال و پیشرفت گردید. انقلاب۱۳۵۷، طبیعی ترین پاسخی بود که به رژیم سلطنتی وابسته داده شد. مردم ایران زیر بار ستم دوگانهٔ رژیم ساواکی ـ سلطنتی پهلوی و تسلط نواستعماری آمریکا قرار گرفته بودند. مردم از بار سنگین مالیاتی، هزینه های کمرشکن نظامی، گرانی سرسام آور، تورم شتابان، محرومیت از بهداشت، آموزش و مسکن رنج می بردند. تا به امروز هم مدعیانی هستند که می گویند گویا همه چیز از بازی کارتر در دفاع از حقوق بشر آغاز شد.
به این افراد باید گفت که ماجرا کاملن برعکس بود. توصیهٔ رعایت دروغین حقوق بشر کارتر به شاه، نه قبل بلکه پس از مبارزات اعتصابی کارگران در سالهای ۱۳۵۲، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ به او ابلاغ گردید، یعنی هنگامی که رژیم شاه توان خود را در سرکوب اعتصابات از دست داده بود. در مراحل قبلی، اعتصابات کارگران با یک «توافق» پایان می یافت. اما اعتصاب کارخانهٔ جهان چیت در کرج در اردیبهشت ماه ۱۳۵۲، اعتصاب دامنه دار رانندگان شرکت واحد در تبریز در تیرماه ۱۳۵۳، و اعتصاب کارگران شاهی در تیرماه ۱۳۵۴، کشتارهای خونین و مقاومت سرسختانهٔ کارگران علیه نیروهای دولتی را در پی داشت که خبر از فضای مقاومت جدی در میان کارگران علیه رژیم سلطنتی میداد. در سال ۱۳۵۵، جلوگیری از اعتصابات دیگر ممکن نبود، چنانچه اعتصاب کارخانهٔ چیت سازی تهران به مقاومت چند روزهٔ کارگران انجامید و رژیم با شکست مفتضحانه ای روبه رو شد. کارگران، به قیمت خون خود، در این اعتصاب به پیروزی رسیدند و در افق تیرهٔ دیکتاتوری، روزنه ای به سوی آزادی گشودند. برخلاف ادعای مدعیان دروغین حقوق بشر، این اعتصابات کارگران در سال های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ بود که به تحول مطلوب و مورد انتظار در فضای سیاسی کشور منجر شد، نه «توصیهٔ کارتر به شاه». طبقهٔ کارگر ایران نقش پیشگام را در دوران تدارک و تکوین مبارزات علیه رژیم سلطنتی برعهده داشت. بازگشایی فضای سیاسی کشور نتیجهٔ مبارزات کارگرانی بود که در جاده کرج، در اعتصاب تبریز، در حوادث شاهی و در اعتصابات تابستان ۱۳۵۵، کشته های بسیار دادند اما تسلیم رژیم سلطنتی ضد کارگر نشدند. واقعیت این است که قربانی های مکرر طبقهٔ کارگر و مبارزات آن راهگشای اصلی انقلاب بزرگ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ بود. نقش طبقهٔ کارگر در مراحل سرنوشت ساز و نهایی مبارزه علیه رژیم سلطنتی ماههای بعد از شهریور تا بهمن ۱۳۵۷ را می توان ماههای تعیین کننده و سرنوشت ساز مبارزه علیه رژیم دست نشاندهٔ پهلوی نامید. حادثهٔ خونین ۱۷ شهریور، «جمعهٔ سیاه»، نشان داد که رژیم شاه به توصیهٔ آمریکا دست از «لیبرال منشی» ادعایی خود (لیبرال منشی که در عمل هیچگاه وجود خارجی پیدا نکرد) برداشته و مصمم است با زور گلوله و مسلسل و به میدان آوردن نیروهای ارتش، جنبش مردم به پاخاستهٔ را سرکوب کند. توان اقشار روشنفکری و دانشگاهی و نیروهای بسیج شده در خیابانها، با همه فداکاری و از خود گذشتگی که تا آن زمان در جریان مبارزه علیه رژیم سلطنتی از خود نشان داده بودند، برای درهم کوبیدن یورش ارتجاع سلطنتی تا دندان مسلح کافی به نظر نمیآمد. در این شرایط دستهایی پرتوانتر و قویتر لازم بود تا راه را در پیش پای جنبش مردم بگشاید. این دستهای پرتوان و پرقدرت از آنِ طبقه کارگر بود که به عنوان نیروی ضربتی انقلاب به میدان آمد. از اوایل مهرماه ۱۳۵۷، تنها دو هفته پس از «جمعهٔ سیاه»، که در آن رژیم استبدادی شاه ضربه ای غافلگیرانه به تظاهرات عظیم مردم تهران و دیگر شهرها وارد آورد و با اعلام حکومت نظامی در ۱۲ شهر، در عمل ادارهٔ امور کشور را به دست نظامیان سپرد، کارگران و کارمندان و دیگر زحمتکشان ایران اعتصابات وسیع و دامنه داری را آغاز کردند. این اعتصابات در عرض مدت بسیار کوتاهی اقشار عظیمی از زحمتکشان را در کلیهٔ رشته های تولید صنعتی و کشاورزی ماشینی، حمل و نقل، و خدمات فراگرفت. در صف مقدم این اعتصابات، که وسعت و گستردگی آن گاه شامل اعتصاب هم زمان کلیهٔ کارگران و کارمندان یک رشته در یک شهر و ناحیه میشد، کارگران صنایع ذوب آهن و معادن، نفت، ماشین سازی، راه آهن و نساجی قرار داشتند. اعتصابات مهرماه را قبل از همه کارگران و کارکنان صنعت نفت آغاز کردند. در این اعتصابات، گذشته از کارگران و کارکنان پالایشگاه آبادان، شیراز، تهران و تبریز، کارگران شرکتهای مقاطعه کاری وابسته به شرکت ملی نفت و دیگر کارکنان این شرکت در سطح کشور شرکت داشتند. این اعتصاب کارگران و کارکنان صنعت نفت بود که تانکهای ارتش شاه را در عمل متوقف ساخت و او را وادار کرد که برای تأمین سوخت تانکهای خود دست به دامن دولتهای غربی و آمریکا شود. کارگران و کارمندان صنایع ماشین سازی تبریز و اراک (که در شهریور ماه نیز اعتصابات مهمی را برگزار کرده بودند)، کارگران کارخانه های مونتاژ اتوموبیل در تهران، بسیاری از کارگران کارخانه های صنایع ماشینی در مرکز و بسیاری از شهرهای دیگر، کارگران کارخانه های سیمان در صوفیان و شیراز، ۷ هزار نفر از کارگران و کارکنان شرکت کشت و صنعت کارون و صدها موسسهٔ تولیدی دیگر، یکی پس از دیگری اعتصابات وسیع و گسترده ای را در مهرماه برگزار کردند. اعتصاب کارگران ذوب آهن و فولاد در اصفهان و اهواز، اعتصاب کارگران معادن ذغال سنگ و آهن در دامغان، بافق و البرز، اعتصاب کارگران معدن و کارخانهٔ ذوب سرچشمه، از جمله اعتصابات مهم دیگر مهرماه بودند که هر یک شامل اعتصاب همزمان بیش از۱۰ هزار کارگر بود. در همین ماه، هم زمان با برگزاری اعتصابات در واحدهای بزرگ صنایع سنگین مادر، اعتصابات پی در پی در کارخانه های نساجی نیز صورت گرفت که به تدریج و تا پایان مهرماه، زمینهٔ اعتصاب جمعی کلیهٔ کارگران صنایع نساجی کشور را فراهم آورد. دامنهٔ اعتصابات کارگران در رشته های گوناگون تولید صنعتی، که بطور عمده با پیروزی کامل یا نسبی کارگران در دستیابی به خواستهای صنفی همراه بود، همچنان رو به افزایش بود. اعتصابات کارگران در مهرماه تنها به صنایع و رشته های تولیدی اختصاص نداشت. این اعتصابات همچنین کلیهٔ رشته های حمل و نقل، اعم از راه آهن، تاکسیرانی شهری و حتی کارکنان هواپیمایی کشوری را در بر میگرفت. ۳۴ هزار کارگر و کارمند راه آهن در اواسط مهرماه اعتصاب وسیع و متشکلی را به مدت ۵ روز برگزار کردند و دولت را به قبول خواستهای خود وادار ساختند. در جریان اعتصاب کارگران راه آهن و کارگران بنادر، حرکت کلیهٔ قطارهای مسافری و باری و امر تخلیه و بارگیری کالا به کشتیها وترخیص آن از گمرگات به کلی متوقف گردید. مهرماه با اعتصابات وسیع و گستردهٔ کارمندان دولت نیز که قاطبهٔ آنان را کارکنان و خدمتگزاران جز تشکیل میدادند، همراه بود. ابتدا کارکنان بانکها با اعتصاب خود سیستم مالی و پولی را فلج ساختند. از ۱۵ تا ۱۹ مهر، کارکنان مخابرات در سراسر کشور سیستم ارتباط تلفنی را متوقف کردند و دولت را به قبول خواستهای خود وادار ساختند. اعتصاب ۱۰ هزار کارمند، کارگر و نامه رسان پست از ۱۲ مهرماه آغاز شد و در یک روز، کارکنان پست و تلگراف در سراسر کشور دست از کار کشیدند. این اعتصاب تنها در آخر مهرماه با پیروزی نسبی و مهلت یکماهه برای تحقق کلیه خواستهای اعتصاب کنندگان پایان یافت. در اعتصابات مهرماه نه تنها کارگران یک رشتهٔ تولیدی یا خدمات، بلکه گاه کارگران وابسته به رشته های مختلف در یک شهر یا در سراسر کشور، اعتصابات وسیع وگسترده ای را برگزار کردند. برای نمونه، در اعتصابات گیلان، در آن واحد ۲۸ هزار نفر کارگر و کارمند کارخانجات «متال کانتینر»، «ال.آر.سی»، کارخانهٔ پوشش گیلان، کارگران دخانیات، سازمان آب و برق، جنگلداری، دارایی و اقتصاد شرکت داشتند. در شیراز، کارگران کارخانه های پارچه بافی ایگار، نرگس، شیراز، کارخانهٔ لاستیک بریجستون ، سیمان پارس، مجتمع گوشت، و دیگر واحدها، اعتصابات همزمانی را برگزار کردند.همچنین، وضعیت مشابهی در یزد، شهر صنعتی البرز و پارهای از شهرهای دیگر وجود داشت. به عنوان یک نمونهٔ دیگر از اعتصابهای مهم، که بیانگر دامنه و گستردگی اعتصابات در بخش خصوصی بود، میتوان از اعتصاب همزمان ۷ هزار نفر از کارگران و کارکنان ۴۰ شرکت وابسته به «گروه صنعتی بهشهر» نام برد. اعتصاب کارگران و کارکنان این گروه صنعتی شامل کارخانه های روغن نباتی شاه پسند، روغن بهار، لادن، پودر برف، پودر سپید، صابونهای گلناز و عروس، پاکسان، مؤسسهٔ روشهای مکانیزه و کامپیوتر، سیمان غرب، کارخانه های نساجی کاشان، صنایع اراک، شرکتهای پاینده، تضامنی، و سایر شرکتهای وابسته به این گروه می گردید. در مهرماه همچنین کارگران و کارکنان شرکتهای مقاطعه کاری، اعتصابات هم زمانی را در سراسر کشور برگزار کردند. برای نمونه، در روز ۲۶ مهر کلیهٔ کارگران شرکت ماشینهای راهسازی «کاترپیلار» در تهران و دیگر نقاط کشور دست به اعتصاب زدند. مشابه همین اعتصابات از سوی کارگران و کارکنان شیلات مازندران و گیلان برگزار شد. درجهٔ وسعت و گستردگی اعتصابات پدیده ای نو بود. در اعتصابات کارگری گذشته در کشور ما، چنین اعتصاباتی تنها در صنایع نفت و نساجی انجام شده بود. اما وسعت و گستردگی اعتصابات هیچگاه بدینگونه نبود که در یک زمان اعتصاب شامل بخش عظیمی از کارگران و کارمندان در سراسر کشور شود. در جریان اعتصابات کارگری در مهرماه سال ۱۳۵۷، در برخی روزها تا یکصد هزار نفر و بیشتر بطور همزمان در سراسر کشور در حال اعتصاب بودند. سطح بالای تشکل اعتصابی و هماهنگی در طرح خواستهای صنفی و سیاسی از ویژگیهای عمدهٔ این اعتصابات بود. برای نمونه، کارگران و کارمندان راه آهن بطور همزمان اعتصاب را شروع کردند. اعتصاب کارکنان ۴۰شرکت وابسته به گروه صنعتی بهشهر، که در نقاط مختلف کشور پراکنده بودند، از روز واحدی شروع شد. هفت هزار نفر کارگران و کارکنان شرکت کشت و صنعت کارون اعتصاب خود را همزمان آغاز کردند و تا دستیابی به خواسته هایشان، ۳۳ روز در حال اعتصاب بودند. در مراحل سرنوشت ساز و نهایی مبارزه علیه رژیم سلطنتی، طبقهٔ کارگر ایران با سلاحهای شناخته شدهٔ خود وارد میدان مبارزه شد. ابتدا کارگران با حربهٔ اعتصابات اقتصادی، که از ۱۳شهریور ماه ۵۷ آغاز شد و تا اوایل آبان ماه ادامه داشت، دستگاه دولتی را فلج کردند. در ماههای آبان و آذر، اعتصابات اقتصادی را به اعتصابات سیاسی فرا رویاندند، و در مرحلهٔ نهایی، ترکیب همین مبارزات با اعتراضات وسیع مردمی در طی ماههای دی تا بهمن بود که عرصه را بر رژیم تنگ کرد و شاه را فراری داد، و بالاخره کابینهٔ فرمایشی بختیار را نیز به سقوط کشاند. از فاجعهٔ سینما رکس آبادان در ۲۹ مرداد ۵۷، که به سقوط کابینهٔ آموزگار انجامید، تا۲۱ بهمن که کابینهٔ فرمایشی بختیار سقوط کرد، همه روزها، روزهای مبارزه بود. اما روزهای اواسط آبان ماه، نیمهٔ دوم آذرماه و هفته اول دیماه، که طی آن سه موج اعتصاب سیاسی پی در پی، یکی شدیدتر از دیگری، به رژیم شاه تحمیل شد، دارای ماهیت خاصی بود. در این سه نبرد سیاسی آشکار، طبقهٔ کارگر ایران ابتدا توطئه تعویض دولت «کشوری» شریف امامی با دولت «نظامی» ازهاری را عقیم گذاشت؛ سپس موفق به طرد دولت نظامی ازهاری شد و بالاخره با تحمیل شدیدترین ودامنه ارترین اعتصابات سیاسی به رژیم، وظیفهٔ طرد رژیم سلطنتی را از قوه به فعل درآورد. مجموعهٔ مبارزات مردم ایران در آن ماههای نهایی و سرنوشت ساز افتخار آفرین بود. اعتراضات عظیم مردم در خیابانها، ندای همزمان تکبیر در پشت بامها، اجتماعات میلیونی و راهپیمایی های ده میلیون نفری صفحات درخشانی از تاریخ معاصر کشور ما به شمار میرود. اما جنبش اعتصابی سیاسی عظیم زحمتکشان ایران، از اعتصابات کارگران نفت گرفته تا کارکنان راه آهن، از فلزکاران و نساجان اصفهان گرفته تا معدنچیان زیرآب و شاهی، از صنعتگران تبریز گرفته تا قالیبافان کرمان ـــ اعتصاباتی که مجموعهٔ رژیم حاکم و بنیان اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی آن را فلج کرد ـــ دارای اهمیتی ویژه است. طبقهٔ کارگر ایران در لحظات حساس نهایی نیروی خود را برای وارد کردن ضربهٔ قطعی به رژیم سلطنتی به کار برد. پهلویها، پدر و پسر، کوشش داشتند تا طبقهٔ کارگر را در جامعهٔ ایران نادیده بگیرند. رضاخان به کار بردن کلمهٔ کارگر را ممنوع کرده بود و دستور داده بود به جای کارگر بگویند «عمله». اقبال، نخست وزیر محمدرضا پهلوی هم به خود جرأت میداد از پشت تریبون مجلس بگوید: «من از این کلمه اعتصاب بدم میآید». امروز از رضاخان و اقبال و محمدرضا اثری نیست. امروز، طبقهٔ کارگر ایران نیروی اصلی را در جهت تحقق آرمانهای عدالت خواهانه و برابری طلبانه انقلاب بهمن ۵۷، تشکیل می دهد و تنها در صورتی خواهد توانست نقش تاریخی خود را در پیروزی جنبش ایفا کند که کارگران از حق داشتن سندیکاهای کارگری برخوردار باشند.
پیش به سوی ایجاد و گسترش سندیکاهای کارگری
تحریریه پیام سندیکا