من خودم اردستان اصفهان رفتم برای کار، در کارخانه فولاد اردستان. اصلاً فاجعه ای دیدم که نپرس. کار نکردم. اصلاً توی بیابون یک مشت آدمو، باور کنین گروگان گرفته بودن آشپز خونه و محل اسکانشون افتضاح بود. وضعیتی که کارگرای جوونو میکشوندن اونجا، با نام فنی کار، ماهر، و نیمه ماهر. هزاران کارگر رو برده بودن و بهشون گفته بودن بعد از یک هفته همه چیز درست میشه، ولی به قول برخی شون پنج شش ماهه هنوز اون هفته نرسیده بود. هر کسی اومده بود و بعداً خواسته برگرده هیچی دستشو نگرفته بود. بعضی هاشونونمی گذاشتن یک ماه کامل کار کنن تا حقوق بهشون بدن. بعد از چندروز به بهانه ای اخراجشون میکردن و پول برگشتن هم نداشتن. یعنی ماهها بوده از خیلی ها همینجور کارکشیده بودن. محل اسکانشون یک مرغداری قدیمی بود که فقط یک اتاق بزرگ ساخته بودن و همه کارگرا، با پتو و لباس و متکای خودشون تو همون یک اتاق بصورت کتابی میخوابیدن. غذای رستوران شام و ناهار چه غذایی!!! هر روز یکی از کارگرا میومدن وغذا می پختن اونم توآسپزخونه ای که یک کارد اره ای بود و آب هم که نداشت. ماشین حمل ونقل کارگران یک زامیاد قدیمی بود که وسطش یک مخزن گازوئیل بود و کارگرا بهش آویزون بودند. حمام که هیچ هرکارگر شاید در هر دو هفته یکبار نوبت حمومش میشد.
من صبح رفتم غروب برگشتم. چون همه چیزش بماند، کل محوطه مگس بود، یک دونه حمام، یک دونه سرویس بهداشتی که نمیتونستی از شدت هجوم مگس داخلش بشی. کارفرما هرکاری کردکه یک هفته بمون درست میشه برگشتم. گفتم هفته دیگه برمیگردم اگه شرایط درست شد میام. شماره چند تا از کارگراشو گرفتم. دو هفته بعد زنگ زدم. همونجور بود. کلا ًاردوگاه کار اجباری سیبری بود اونم وسط ایران.
از خیلی کارگرا یک هفته دو هفته کار کشیده بودن و بدون هیچ هزینه ای. وقتی از اردستان به سمت کارخونه می رفتیم، راننده تاکسی خودش می گفت خیلی ها رو آورده و برگردونده . این ادمهای پست پنج شش ماه به این شکل مجانی از خیلی ها کارکشیده بودن