کودتای ٢٨ مرداد توسط پلیدترین دشمنان ایران وپست ترین وشریرترین عوامل داخلی اش صورت گرفت و پیامدهای بسیارسنگین برای طبقه کارگر پدید آورد و بخشی ازدستاورد های این زحمتکشان که همانا آزادی، استقلال وعدالت اجتماعی بود، پایمال گردید.
پس از ٢٨ مرداد بسیاری از مواد قانون کار از جمله ٨ ساعت کار، تعطیلی روز جمعه، اخراج ها و از همه مهمتر داشتن سندیکا نادیده انگاشته شد و کشتار کارگران آغازگردید. حسن، کارگر حلبی ساز در زندان زیر شکنجه کشته شد، محمد کریمی دهقان زاده ای از روستای گلدسته ورامین و نماینده کارگران در فستیوال صلح درجریان شکنجه و زیر ضربات باتون مشاعرش را ازدست داد. قازاریان کوشنده کارگری در لاله زار مورد هدف گلوله قرار گرفت. آودیس مسروپیان کارگر قناد با مسلسل درو شد. آرماییس از فعالان کارگری اصفهان توسط داشناک ها ترور شد. ملانصراله تحریری دهقان مبارز گرمساری بوسیله مرتجعین ربوده، آب جوش روی بدنش ریختند و او را بطرز دلخراشی کشتند. وارطان سالاخانیان کارگر کفاش تکه تکه شد، ولی سخنی نگفت. ابوالفضل فرهی از بنیان گذاران اتحادیه قالیبافان خراسان در سالهای ١٣٠٩ و ازفعالین اتحادیه کارگران شرکت نفت در زیر شکنجه کشته شد. اما هیچ خبری به اندازه دستگیری هیات دبیران شورای متحده مرکزی زحمتکشان تهران،رژیم کودتا را خوشحال نکرد. این هیات دبیران که توانسته بود تا زمان دستگیری ١٧/١١/١٣٣٣ اعتصاب بزرگ کارگران کفاش تهران را سازماندهی کرده و تجمعات موضعی را علیه رژیم کودتا، برای شکستن روحیه ضعف و شکست برپا کرده و سازمان گسترده ای برای حمایت و کمک به خانواده های زندانی سیاسی ایجاد کند، رژیم را به وحشت انداخته بود. رفتاری که در زندان با این کارگران شد گویای عمق وحشت رژیم ضد کارگری شاه بود. دست خسروعیوضیان بهترین کفاش زنانه دوز و دبیر اتحادیه کارگران کفاش را لای گیره گذاشته شکستند، اباذربرنگی عضوکمیته اعتصاب کارگران کفاش را چنان شکنجه کردند که کلیه هایش از کار افتاد، رحمت اله جزنی را چنان با شلاق زدند که تا ماهها به پشت نمی توانست بخوابد. جراحت هایش را مداوا نمی کردند تا باعث چرک شده، خارش و عذاب بیشتری نصیبش شود. بهرام یعقوب زاده پارچه فروش دوره گرد و از مسوولین شورای متحده را بدلیل مقاومتش در زیرشکنجه و بخصوص کلیمی بودنش، عذاب فراوانی دادند و با گذاشتن سیخ داغ بین دو رانش، فداکاریش در راه طبقه کارگر را ستودند. محجوب عظیمی کارگر آهنگر و دبیر شورای متحده تهران را چنان شکنجه کردند که تا پایان عمر اثراتش باقی بود. اما سرمستی رژیم ضدکارگری شاه دیری نپایید. رود خروشان و زاینده زحمتکشان را هیچ سدی نمی توانست از حرکت باز ایستاند. طبقه کارگر با بازسازی خود از اوایل سال ١٣٣٤ سندیکاهای خود را ایجاد کرده و در پی دستیابی حقوق از دست رفته آستین ها را بالا زد. نه تنها آب رفته را به جوی باز گرداند بلکه دستاوردهای برادران تکه تکه شده و زیر شکنجه های حیوانی له شده اش را گسترده تر کرد. بیمه های اجتماعی را همگانی کردند، حق عایله مندی را نه تنها برای زحمتکشان، که برای همه مزدبگیران کسب کردند. رسمی شدن کارگران به امری عادی بدل شد، ٢ دست لباس کار و کفش، تعطیلات تابستانی، استراحتگاه محمودآباد، کمدلباس، سالن غذاخوری، سرویس رفت و آمد، مهدکودک، شیرخوارگاه، ٢ ماهمرخصی با حقوق برای زنان باردار، حتی شیر و صابون را نیز به دیگر حقوق زحمتکشان و مزدبگیران افزودند، تا شامل آموزگاران و حتا نظامیان نیزشود. تلاش برای گسترده ترشدن بیمه برای همه صنوف و از همه مهمتر قانونی کردن حق اعتصاب درماده مکرر ٣٣ قانون کار شاه از شاهکارهای طبقه کارگر بود. طبقه کارگر برای سپاس گذاری از پیشکسوتان خود راهی جز تعمیق وگسترده تر کردن این حقوق ندارد. طبقه کارگر مبارزه می کند تا حقوقی را که بدست می آورد شامل تمام زحمتکشان شود.
مازیار گیلانی نژاد