یاد محمد جانجانیان عضو هیات مدیره سندیکای کارگران بافنده سوزنی گرامی باد

محمد جان سلام،

خیلی ها فکر می کنند من چون با طرز فکر تو زاویه داشته ام پس دوستت ندارم. این درست نیست. از ابتدای سال ٥٧ بود که من با تو و دوستانت در سندیکای کارگران بافنده سوزنی از نزدیک صحبت کردم و شاید به قصد پیدا کردن راهکارهایی برای تهیج بیشتر کارگران برای مبارزه با بیدادگری شاه دور هم جمع شدیم. در آن جمع بعد از پیرمرد بزرگوار ( آقای طبرسی) این تو بودی که مسایل معقول تری پیشنهاد می کردی و من که توسط حسین درودیان از زندگی خصوصی و شخصیت  تو با اطلاع شده بودم وقتی شور و شوق تو را برای مبارزه در مسیر بهبود شرایط زندگی مردم دیدم ، علاقه بیشتری بهت پیدا کردم. البته تعصب عجیب و استدلال های تو برای توجیه برنامه حزب محبوبت از طرف من پذیرفتنی نبود. این تعصب که حتا انسان حاضر نشود در برنامه عملی آنهایی که دوستشان دارد لحظه ای فکر کند و یا کوچکترین شکی به خود راه بدهد، برایم تعجب آور بود. اما گذشت. ما سال ٥٧ را اغلب با کندی و تندی های نبرد مردم همراه بودیم. یادم هست روزی که قرار بود سندیکاها راهپیمایی مستقل داشته باشند مصادف شد با راهپیمایی هواداران بختیار. برای حل این مشکل که سلطنت طلب ها راهپیمایی را از همان جایی شروع می کنند که قرار بود سندیکاهای کارگری راهپیمایی داشته باشند یعنی میدان بهارستان ، چه بحث های تندی داشتیم. که برویم یا نه؟ که عاقبت تو گفتی که کارگرهای بافنده، خیاط، کفاش … و رشته های دیگر تولیدی و خدماتی الان توی خیابان هستند، حضور آنها پر جمعیت و متراکم خواهد شد و سلطنت طلب ها را جارو می کنند. ( نقل به مضمون)

همینطور هم شد. ساعت به ١٠ صبح نرسیده بود که شعار ( بختیار  بختیار، سنگرت و نگهدار ) تبدیل به شعار مرگ بر شاه شد و بساط سلطنت طلب ها برچیده شد. تو و مبارزین زیادی شهید شدید برای عدالت، برای اینکه ظلم و ستم شاهی را نمی خواستید و مردم به ستوه آمده از تحقیر و بی عدالتی را سرفراز و سربلند و آزاد می خواستید. اما نبودی که ببینی چه شد؟ و چه ها که بر سر مردم زحمتکش این دیار نیامد.

 محمد جان، همه می دانستند که محمد جانجانیان و دوستانش در سندیکای بافنده سوزنی عدالت خواه هستند. کارگران می دانستند که نماینده های آنها ملزم به اجرای قانون و خواهان اصلاح قانون کار شاه، به نفع نیروی کار بودند. تو نظام شاهی را مانع اجرای اخلاق و عدالت می دانستی. مثل تمام مردم که قیام کردند و بعد از تظاهرات میلیونی نظام فاسد را برکنار کردند. شهیدانی چون تو مظهر پاکی و پاک باختگی شدند تا مردم نجات پیدا کنند و آزاد شوند. اما چه بر سر مردم آمد؟ 

آفت سرمایه اندوزی و قدرت طلبی به جان انقلاب افتاد. تنگ چشمان هوشیار سرمایه جهانی بر ٢ اصل مهم تکیه کرده بودند: جهل نسبی توده ها نسبت به سیاست و افزون طلبان سرمایه داران تجاری عاشق قدرت. ما از این دو اصل طبیعی که بر اساس قانون نبرد طبقاتی و فریب و دغل سرمایه هست، شکست خوردیم. حتا روشنفکران جامعه نتوانستند فریب را تشخیص بدهند. عدالت طلبان به چوبه دار سپرده شدند . سندیکاها بسته شدند، کارگران دسته دسته زندانی شدند، هر کس دم از عدالت می زد و کار حکومت را نقد می کرد ، زندانی یا اعدام می شد. فاصله طبقاتی به حدی زیاد شد که حتا خود قدرت مداران و تمامیت خواهان را به صدا در آورده. شاید تو خبر داشته باشی یا نه نمی دانم، فاصله طبقاتی به حدی رسیده که کارگران برای مایحتاج روزانه معطل و لنگ هستند. در مقابل سرمایه نوکیسه گان در تاریخ کم نظیر است.

 تو شاهد بزرگ شدن زهرا مرحمتی بودی. او در خانواده ی سندیکایی بزرگ شد. نبودی که ببینی زهرا چه تراژدی بوجود آورد. وقتی شنید که پدر و مادرش برای قبولی او در دانشگاه ماتم گرفته اند و نمی دانند چگونه هزینه کتاب و دفتر و خانه شهرستان او را تامین کنند ، خود را کشت. گل نورسته ای که تو به مانند فرزندت دوست داشتی، به خاطر درماندگی خانواده پرپر شد. درماندگی کارگران آگاه از همه بیشتر شد. سی و اندی سال است که کارگران فهمیده و با اخلاق و ضد استثمار یا بیکار و درمانده اند، یا زندانی و دربند.

 نبودی که ببینی آن چنان به سندیکا حمله می کردند که گویی سپاه دشمنند. سیصد نفر کارگر سندیکایی را با اتوبوس به زندان بردند. سندیکاها را بستند و تلاش کردند ریشه عدالت خواهی را بخشکانند. ریشه خشکانده نشد. عدالت خواهی فریاد بلند خود را می زند ولی تفنگ سرمایه داران هنوز روی سینه ماست. فساد کلیه ارکان نظام را فرا گرفته و شاید دم مسیحایی هم نتواند این همه فساد در قدرت و منزلت را از بین ببرد.

محمدجان، خیلی ها سعی کردند حتا از خون شهیدان برای خود قدرت و منزلت و جاه و مقام بسازند و به آرمان شهیدان خیانت کنند. نعل وارونه زدند و دین پذیری شهیدان را آنطور که سلیقه خودشان بود تفسیر کردند. عدالت خواهی را از آرمان شهیدان حذف کردئد و میدان سواستفاده از نام شهیدان را باز. حتا به خانواده های شهیدان رحم نکردند و آنها را وجه المصالحه سود و قدرت خود کردند، اما یاد محمد جانجانیان ها و هزاران جان باخته ی عدالت فراموش نخواهد شد.

راهتان ادامه دارد و انسان خلاق شکست و حذف را نخواهد پذیرفت.

سالروز شهادتت بود گفتم یادی از شما کرده باشم.

 

 رضا فراهانی کنگرانی عضو سابق هیات مدیره سندیکای کارگران خیاط تهران