خشمی تمام نشدنی در چهره برافروخته کارگران است؛ خشمی که سرشار از محیط ناامن اقتصادی و شغلی او می باشد و در هزاران ترس نارسیده از قحطی بی درنگ بر درب خانه اش می گرید؛ اما به ما چنین تلقین شده است که یک مرد گریه نمی کند؛ بلکه یک مرد خشمگین می شود و بر بساط بی مهری و بد طینتی شبیخون میزند و فریاد میزند….
کارگران پروژه های نفتی ما که داغ بردگی بر چهره های پر از حقارتشان از آن دور پیداست،همچنان در مسیر سربلندی خانواده هایشان بردبارانه کار میکنند و از کنار همه بی مهریهایی که نسبت به شخصیت و منش کارگری آنان وارد می شود به آسانی میگذرند تا در مسیر کسب نان و درآمد وارد حاشیه نشوند…آنها بسیار برای حقوق کارگری خودشان زبان به اعتراض گشودند و تا توانستند از راه مسالمت آمیز وارد گفتگو شدند تا شاید برای توقف نارسایی ها تدبیری اندیشه شود. اما چه سود که زبان چپاولگری را فقط میتوان با اهرم فشار به زانو درآورد تا شاید مجبور شود به دیده انصاف بنگرد …و کاملن پیداست که این اهرم فشار را فقط از طریق اعتصاب میتواند انجام دهد..اما چه شده است که جسارت اعتراض و زبان منطق از کارگران ساقط شده است و حتی از نام اعتصاب هم می ترسند؟!… ما که جز حقوق عقب مانده خود و ایجاد شرایط درست حقوقی و امکانات درست برای ادامه کارگری شرافتمندانه خواسته دیگری نداریم…. مگر سال ۱۳۹۴ نبود که بخاطر عقب ماندن ۵ الی ۶ماهدستمزد کارگری در فازهای ۲۰و ۲۱و ۱۳و ۲۲و ۲۴ اعتصابات بزرگ و گسترده بصورت خودجوش صورت می گرفت و تا پایان انجام خواسته ها ، گاه تا ۴۰روز یا دو ماه اعتصاب ادامه می یافت و در پایان درب پالایشگاهها بسته میشد که در صورت تعطیلی کامل پالایشگاه، کارفرمای شرکت نفت به زانو در می آمد و کیسه های جادویی خود را که پر از اسکناس بود با نگاهی سرد برای دستمزد کارگران واریز میکرد… و در پایان تمام کارگران را اخراج و بلک لیست میکردند….
بیکاری چنان فشار آورده است و مردم را در تنگنا گذاشته اند که نام اعتصاب هم آزار دهنده است….آنها در جواب درخواستهای ما برای دستمزدهایمان میگویند که پول نیست…و این مایه حیرت همگان است که مگر چه شده است که پول نیست؟! مگر میزان استخراج نفت و گاز و فروش آن رو به کاهش رفته است؟؟؟ که چنین حدسی به هیچ وجه درست نیست و روز به روز فروش نفت و گاز هم بالاتر از روزها و سالهای پیشین هست؛ چرا که خوشبختانه تعداد پروژه های نفت و گاز هم در حال افزایش هست و از این پولها در جهت رفاه عمومی و پیشبرد اهداف عمومی استفاده ای نمی شود. حال این قضیه (پول نیست ) به طنز احمقانه ای می ماند که تنها حسرت آن بر سفره های کارگران سنگینی می کند.
امیدواریم کلمه شایسته نیست که مسؤولین سرزمینمان کمی از پوسته خود بیرون بیایند و تیرگی و افسردگی و محنت زدگی را در چهره های مردم ببینند تا خود را شاید پیدا نمایند، بلکه باید آگاه شد، آگاهی را پراکند و سازماندهی سندیکایی نمود تا از حقوقمان دفاع کرده و به حقمان برسیم.
با سپاس…وارتان خرمدین عسلویه ۱۱/۹/۱۳۹۵