در سیستم های تمامیت خواه و انحصار گرا ، نقش نهادهای مدنی بخصوص سندیکاهای کارگری بسیار حساس و راه گشاست. سندیکاهای کارگری با سازماندهی و مطالبه گری خود باعث شکستن جو سرکوب و ایجاد فضایی برای حرکت های اجتماعی هستند. اینکه چرا سندیکاهای کارگری می توانند چنین نقشی را داشته باشند و جنبش های دیگر مانند زنان، دانشجویان نمی توانند، به دلایل بسیاری بستگی دارد. از جمله سیستم مذهبی حاکم بر روابط زنان و ناپخته بودن دانشجویان و اینکه هنوز دانشجویان به لحاظ اقتصادی جایگاه خود را در جنبش اجتماعی پیدا نکرده اند، می تواند از آسیب ها و فروکش کردن این جنبش ها دانست.
با اینکه سندیکاهای کارگری طی 10 سال اخیر مورد هجوم و سرکوب و حتا از دست دادن فعالین خود چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ مهاجرت بوده است، اما مداومت و پافشاری بر روی اصول خود باعث گردید که آستانه تحمل پلیس سیاسی را بالا برده و در فضای کنونی حتا به قیمت از دست دادن جان، کار، به پیکار خود ادامه بدهد. هر چند این پیکار به دلیل فشارهای وارده هنوز نتوانسته است جایگاه خود را در جنبش کارگری تثبیت کند اما حضور معنوی خود را نهادینه کرده است.
شوربختانه به دلیل آموزش ندیدن صحیح در رابطه با نهادهای مدنی و سرکوب خشن در دهه شصت و هفتاد، طبقه زحمتکش نتوانسته است از ظرفیت های خود در رابطه با حضور در نهادهای مدنی موجود کمال استفاده لازم را ببرد. اگر ما آموزش صحیح در مورد کاربردی کردن همین انجمن های اولیا و مربیان، داشتیم بی تردید با سیستم سراسری که خود آموزش و پرورش در اختیار مان گذاشته است می توانستیم موضوع رایگان بودن آموزش و پرورش را به سیستم اقتصادی و سیاسی از طریق همین انجمن ها قبولانده و اصل رایگان بودن آموزش راپاس داشته و اجرایی کنیم.
آیا نمی توان نهادهای مدنی دیگری همچون شورا یاری های محلات ، شوراهای شهر و ده و حتا شوراهای کلان شهرها را با فرستادن دختران و پسرانمان تسخیر و به اصلاح پرداخت؟ مگر نه این است که شوراها گام اول برای تصاحب حاکمیت سیاسی می باشد؟
اگر ما در شورا یاری های محلاتمان حضوری فعال داشته باشیم حداقل بودجه محله امان را صرف اصلی ترین موضوعات کرده و عملکردمان به مردم نشان خواهد داد که انسان های درستکار و کاربلد چگونه محله ها و شهرها را بدون فساد اداره خواهند کرد.
بی تردید مافیای لانه کرده در اداره شهرها هم بیکار نخواهد نشست اما تا زمانی که صندلی که حق منست را من بر آن ننشینم و پشت تنبلی و بی عملی سنگر گرفته و مدام تکرار کنم « همه دزد هستند و کاری نمی توان پیش برد….» رقیب صندلی ما را تصاحب کرده و آنچه می خواهد را عملی می کند.
بسیاری بر این توهم هستند که در موقع لزوم «« ما بسیاریم »». من می پرسم شما در همین نهادهای مدنی می توانید از وزن خود در محل زندگیتان باخبر شوید. شمایی که مردم می شناسندتان حتا اگر بزرگترین و پاک ترین انسانها باشید به دلیل اینکه عملکرد دستگاههای مدنی را تجربه نکرده اید در روز نهایی هم نخواهید توانست عملکرد خوبی از خود به جا بگذارید.
بیاییم با حضور در تعاونی های محلی، صندوق های مالی خانوادگی، شورا یاری ها، انجمن های اولیا مربیان، هیات مدیره های مجتمع های مسکونی و نهادهای صنفی زحمتکشان از جایگاه خود صیانت کرده و عرصه را بر مافیای زر و زور و تزویر تنگتر کنیم. و با آموزش به مردم و گزارش عملکرد و مشکلات پیش رو و موضوع پاسخگو بودن به اعضا، مردم را به حق پاسخگو بودن مسوولان به اعضا آگاه ، و مردم را سازمان دهی کنیم.
و اتفاقا محکی است برای آنکه وزن اجتماعی خود را به دور از توهم ارزیابی و ذهنیت جامعه نسبت به رخدادهای صنفی، اجتماعی، سیاسی را درست ارزیابی کرده تا در تحولات آینده جامعه اثرگذار باشیم.
افق سیاست کوشنده های کارگری در سندیکاهای کارگری،گسترش و قدرتمندی در میان کارگران با اثبات درست بودن سیاست های اتخاذی از سوی سندیکاهای کارگری در عمل و افشای بی لیاقتی مدیران و سیستم موجود در هر نهادی و کسب اعتماد زحمتکشان، گسیل نمایندگان واقعی کارگران به مجلس با توجه به بزرگ شدن فرزندانمان و داشتن دانشنامه های لازم برای ورود به مجلس، تصاحب مدیریت تامین اجتماعی، مدیریت کارخانه ها، برنامه ریزی در صنایع به نفع زحمتکشان و اعمال قدرت در صحنه سیاسی به نفع مردم را در افق تلاش هایمان داشته و بر سازماندهی این موضوعات می اندیشیم.
اما باید وارد عمل شد، جامعه را درست تحلیل کرد، بر حسب توانایی خود برنامه ریزی و سپس دست به کار شد. ما می توانیم با اتحاد و همگرایی بیشتر بر تحولات اثر گذار باشیم و بخشی ولو کوچک از قدرت را تصاحب کرد. منتظر حوادث نشویم و از امروز تلاش خود برای اثرگذاری بر تحولات جامعه را برنامه ریزی و اجرایی کنیم.
وقت تنگ است و سحر در می رسد،
توده را همراه شو
مازیار گیلانی نژاد عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران
2 مرداد 1395