در طول تاریخ، استبداد روابط ویژه ای با اوباش و سواستفاده از احساسات مذهبی مردم داشته است. بخشی از تهدیدستان که از آگاهی لازم برخوردار نیستند در طول تاریخ به ابزار ظلم تبدیل می شوند. اوباش همیشه نقش ترمز کننده را در قبال جنبش های رهایی بخش و بخصوص در جنبش کارگری داشته و دارند.
اولین برخورد اوباش با جنبش کارگری سازماندهی شده، بر می گردد به برگزاری اول ماه مه توسط اتحادیه های مرکزی زحمتکشان در سال 1301 که برای برهم زدن سخنرانی علی آقا کاوه کارگر چاپخانه که در مسجد سپهسالار برگزار می شد اتفاق افتاد. این اوباش اتحادیه ای به نام 5 محل یا چاله میدان متشکل از اوباش بارفروشهای میدان، کسبه بازارتهران توسط سید حسن مدرس برای مقابله با اتحادیه های کارگری و ارگان آن یعنی روزنامه حقیقت به سردبیری پیشه وری ایجاد کرده بودند. در 26 خرداد 1301با ضرب و جرح میرزاغلامحسین نماینده کارگران بزارخانه درشاه عبدالعظیم شهرری توسط حاجی محمدتقی بنکداروشیخ عبدالحسین خرازی خودی نشان دادند .
این اوباش بعدها در سال 1302 با کشیده خوردن شیخ حسین ازسرکردگان اتحادیه پنج محل تهران درمسجدشاه ازدست باقرخان نوابی کارگرچاپخانه که برای برهم زدن سخنرانی باقرخان نوابی از رهبران و پیشگامان جنبش کارگری و اتحادیه چاپخانه ها تجمع کرده بودند، عمرشان به پایان رسید. ( تاریخچه نهضت کارگری در ایران شکراله مانی )
اما تفکر اوباش مابانه از بین نرفت. معمولا در کارخانه های آن زمان و حتا این زمان نگهبانان و سرپرست ها و سرکارگران را از افراد اوباش بزن بهادر انتخاب می کردند. سرکارگران که خود زمانی کارگر بود و از بالا دستی هایشان ظلم فروان دیده بودند با ارتقا مقام برای کاسه لیسی و خالی کردن عقده هایشان میرغضبی می شدند برای کارگران و بخصوص کوشندگان کارگری.
در کارخانه ها کارگران پیوسته زیر نظارت سر کارگران قرار داشتند. اینان به کارگران ناسزا می گفتند و حتی کار را به کتک زدن آنها می رساندند. چوب وفلک هم بکارمیرفت. کارفرمایان یکبارحتی کارگری جوان را کشتند. کارفرمابرطبق احکام اسلام فقط می بایست خون بهای اورا بپردازد.( اتحادیه های کارگری وقانون کاردرایران ویلم فلور )
اعتصاب شکن ها ، چماقدارانی که باید تجمعات کارگری را سرکوب کنند، همگی از افراد بی هویت زحمتکش انتخاب می شدند.
پس از شهریور 1320 و فرار رضاخان قلدر و کارگر کش به دستور اربابان انگلیسی که برای حفظ تاج و تخت و غارت ثروت مردم ایران اجام پذیرفت، کوشندگان کارگری که از زندان رضاشاهی بیرون آمده بودند و دیگر کوشندگان کارگری که به گوشه نشینی مجبور شده بودند، سندیکاهای کارگری را دوباره پایه گذاری و برای دستیابی به حقوق انسانی خود تلاش ویژه ای را اغاز کردند.
کارفرمایان و اربابان انگلیسی که منافع خود را در خطر می دیدند برای سرکوب جنبش کارگری از اوباش استفاده می کردند. که اولین بار در29 فروردین و با اوج گیری جنبش کارگری در اصفهان و درگیری در کارخانه شهرضا و ریسباف اصفهان بین کارگران و نیروی کارخانه داران 2 کشته و 30 مجروح داشت. بین اعتصاب شکنان و کارگران عضو اتحادیه کارگران در کارخانه شهرضا و ریسباف درگیری روی داد.اعتصاب شکنان از اعضای گروه دایی جواد و حزب وطن بودند که از بازرگانان شهر کمک مالی دریافت می کردند. درگیری بعدی در 26 تیر1323 بین اعضای اتحادیه کارگران و مخالفان آنان در کارخانه رحیم زاده اصفهان روی داد. کارگران گفتند: کارفرما در را برروی کارگران بسته وچاقوکشان مزدور را برای حمله به آنان روانه کارخانه کرده است.در این درگیری کارگر حیدرپور به شهادت رسید.
کارفرمایان برای مقابله جدی تر با اتحادیه های کارگری اصفهان در بهمن 1323 دست به تشکیل اتحادیه « نصرمن اله و فتح و قریب » توسط احمد کفعمی، شمس صدری، علی ایازی، هرندی زاده، امیرکیوان، حسین صرافان. زدند.( از وانا تا وین نوشته عزت اله باقری)
روزنامه اخگر اصفهان به قلم امیرقلی امینی نوشت: «نصرمن الله وفتح و قریب ، بپا عزیزم ندهندت فریب.» اینکه چرا با تابلو مذهب و گاه افراد سرشناس مذهبی همچون آیت اله مدرس برای مقابله با جنبش کارگری وارد عمل می شدند و چه منافعی بین این آقایان و کارفرمایان وجود داشت بحثی است عمیق و جامعه شناسانه و تاریخی.
در اول خرداد 1324 نعمت اله بهرامپور پیشتازترین رهبر کارگران اصفهان و عضو شورای رهبری شورای متحده مرکزی زحمتکشان اصفهان مورد حمله مخالفان قرار گرفت و مجروح شد. و پس از آن در 4 خرداد همان سال حسن صرافان یکی از رهبران اتحادیه کارگران و پیشه وران و دهقانان اصفهان به قتل رسید. روزنامه باختر امروز نوشت : «کارفرمایان صرافیان را به قتل رساندند زیرا وی قصد داشت فعالیت های پنهان آنان را افشاء کند.»
اما هرقدر اوباش و عقب مانده های فکری مذهبی مورد سو استفاده استبداد قرار می گرفت، رشد آزادیخواهی به همه سطوح جامعه ریشه می دواند.
تظاهراتی برای اعتراض به تعقیب و ترور رهبران کارگری در اصفهان در 12فروردین 1324 در خیابان استانبول تهران صورت گرفت.که با سرپیچی افسران از فرمان شلیک به سوی تظاهر کنندگان همراه بود. در میدان سپه نیز افسران و سربازان حافظ نظم، تفنگها را کنار گذاشته باکف زدن ازشعارهای تظاهرکنندگان استقبال نمودند.( نظری به جنبش کارگری در ایران عبدالصمد کامبخش )
این تنها در اصفهان نبود که کارفرمایان و عناصر عقب مانده مذهبی احساس خطر از فعالیت های کارگری کرده بودند.
در مازنداران کوشش های طبقه کارگر به مذاق فئودال ها و مرتجعین منطقه خوش نیامد و با حمله به مقر کارگران مبارز در چیت سازی شهر شاهی ( قائم شهر کنونی ) فاجعه ای را رقم زده و عمق کینه خود را از کوشندگان کارگری نشان دادند. در24 تیر 1324 اکبر فابریکی کارگر چیت سازی شاهی بوسیله چماقداران سرلشکر ارفع و افراد چماقدار قادی کلایی از جلو کارخانه ربوده، سرش را بریدند و در خیابان گرداندند. از دیگر کشته شدگان بدست چماقداران قادی کلایی : علی حسینی،علی قدمی،و غلام که همگی کارگران کارخانه و از کوشندگان کارگری بودند.
در تهران نیز در 16 اسفند 1324 قتل محمدعلی شبستری روزنامه فروش و عضو شورای متحده بدست حسن عرب زاده از اوباش تهران و عضو حزب اراده ملی سیدضیا صورت گرفت .( پنج گلوله برای شاه عبداله ارگانی )
اما هیچ کجا برای استعمار انگلیس و دربار محمدرضا پهلوی مهم تر از صنعت نفت نبود. پیشگامان کارگری همچون علی امید و رحیم همداد که در زمان پهلوی قلدر اتحادیه تشکیل داده بودند پس از فرارش دوباره سندیکاهای کارگری را برای بهبود وضعیت زندگی کارگران ایجاد کردند. نقش اتحادیه های کارگری در خوزستان نقشی بسیار مهم در تاریخ یکصدساله اخیر است. رهبران کارگری ایران همچون علی امید می دانستند که اگر آزادی و بهروزی کشورشان را می خواهند باید گلوی استبداد و استعمار را در خوزستان فشرد.
در 19 خرداد 1325 علی امید رهبر شورای متحده خوزستان به نخست وزیر چنین تلگراف کرد : «رفیق آشوری و مهراب دبیر اول معشور به تحریک عبدالمحمد بهبهانی توسط حسن منشوری بخشدار شادگان در شهربانی کتک کاری ( یعنی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند) ، اگر دولت مصباح و نوچه هایش را از کار برکنار نکند برادر کشی در خوزستان ترویج خواهد شد » .( اسنادی از اتحادیه های کارگری به کوشش محمود طاهرزاده)
خواسته های کارگران آبادان از شرکت انگلیسی نفت : « پرداخت دستمزد روزهای جمعه، گماردن نمایندگان کارگران در گارگاهها برای حل و فصل اختلافات میان کارگران و شرکت، افزایش سالانه دستمزدها، وسایل نقلیه برای کارگرانی که ناگزیرند از خانه هایشان تا محل کار چندین کیلومتر پیاده روی کنند ….» بود. با آنکه شرکت انگلیسی نفت از مذاکره با شورای متحده آبادان در 12 تیرامتناع ورزید ، اما مجبور شد 4 روز بعد با رهبران کارگری بر سر میز مذاکره بنشیند.
شرکت انگلیسی نفت فکر می کرد اگر علی امید را دستگیر کند اتحادیه نابود خواهد شد ، او نمی دانست که شاید در انگلستان با نبود ملکه همه چیز بهم بریزد اما در اتحادیه های کارگری به کارگران آموخته بودند که همه علی امید هستند. با دستگیری علی امید توسط سرهنگ افشاراوغلو پس از مذاکرات، در 17 تیرتلگرافی به نخست وزیر ازطرف شورای متحده خوزستان و رهبر آن غلامعلی مرادی زده می شود . شواری متحده زحمتکشان خوزستان در رابطه با دستگیری علی امید تهدید به اعتصاب همگانی می کنند.( اسنادی از اتحادیه های کارگری به کوشش محمودطاهرزاده )
با لغو وعده شرکت انگلیسی نفت در 20 تیر در رابطه با پرداخت دستمزد روزهای جمعه و دستگیری رهبران کارگری که به مذاکره دعوت شده بودند، اعتراضات کارگری شروع گردید.
در 23 تیر 1325 اعتصاب عمومی در شرکت نفت انگلیسی اعلام گشت و همه مناطق نفت خیز خوزستان را در بر گرفت. 65000 نفر در اعتصاب شرکت کردند که این بزرگترین اعتصاب در خاورمیانه شمرده میشد . این اعتصاب شامل 50 هزار کارگر و کارمند دفتری شرکت نفت،200 تکنسین هندی در پالایشگاه آبادان، هزار آتش نشان ، راننده کامیون، رفتگر، کارگرراه آهن، کارگر نساجی، دانش آموز دبیرستان، صدها مغازه دار، آشپز، راننده و مستخدمان خانواده های اروپایی را نیز در برگرفت .( ایران بین 2 انقلاب یرواند آبراهامیان )
ساعت 6 بامداد اعتصاب کارگران آبادان تحت رهبری شورای متحده آغاز شد. ترات سر کنسول انگلستان اقرار کرد: «اعتصاب بطرزشگفت آوری خوب سازمان یافته و منظم بود.هنگامی که کارگران دست از کار کشیدند، نزدیک به هزار تن از آنان به توزیع جزوه هایی پرداختند که علل اعتصاب را به اختصار توضیح می داد» این اعتصاب برای خواسته های 12/4/1325بود .( اتحادیه های کارگری و خودکامگی حبیب لاجوردی )
نیمه های شب روز اعتصاب با حمله 200 نفر از عشایر عرب به همراه سربازان با هفت تیر و تفنگ به گارد انتظامی شورای متحده که از کارگران مسلح به چوبدستی تشکیل شده بود 50 کشته و 165 نفر زخمی شدند .از جمله کشته شدگان حیاتقلی فرزانه کارگر زحمتکش و فعال قدیمی سندیکایی در زمان رضا شاه و مسوول سازماندهی اعتصابات بود .
فردای روز اعتصاب رهبران شورای متحده آبادان نجفی، متقی، وفایی، تربیت، کبیری به عنوان اقدامی آشتی جویانه سلاح های آتش زایی که از اعراب مهاجم گرفته بودند به دفتر فرماندار نظامی تحویل دادند و بلافاصله توسط ارتش بازداشت شدند تا تاریخ گواهی باشد بر همدستی اوباش، نظامیان، و شرکت استعمارگر انگلیس و دربار پهلوی.
هرچند این اعتصاب پیروز شد و کارگران حقوق انسانی خود را به استعمار انگلیس و دربار پهلوی دیکته کردند اما اوباش برای انتقام گیری دست بکار شدند.
رمضان کاوه ازرهبران اتحادیه کارگران نفت ازسالهای1308به بعد و از رهبران اعتصاب بود. او بعد از اعتصاب 23 تیر1325 دستگیر و در اواخر سال 1326 از زندان آبادان آزاد شد. پس از رهایی به شرکت انگلیسی نفت مراجعه کرد، اما شرکت اورانپذیرفت. او برای امرارمعاش با اتومبیل شخصی خود اقدام به مسافرکشی می کرد. مزدوران مصباح فاطمی استاندار حلقه به گوش شرکت نفت بنامهای شیخ صدام وشیخ تریاک که برای سازمان جاسوسی انگلیس کارمی کردند، در اواخر سال 1326 او را ربوده و به بیابانهای بالای فرودگاه قدیمی اهوازبرده، بعد از شکنجه های بسیار او را به شهادت رساندند.( یادنامه شهیدان رحیم نامور)
اوباشی که همچون کارگران همیشه در ذلت و بدبختی زندگی می کنند نا آگاهانه به خدمت بانیان این تیره روزی در می آیند و خود از اولین قربانیان این سیستم ضدکارگری هستند. در 21 آبان 1325 در اعتصاب کارگران کارخانه های تهران و بنگاه راه آهن در اعتراض به کشته شدن براتعلی و یک کارگر دیگر و مجروح شدن چند کارگر در انبار کالای ایستگاه راه آهن ، کارگران خواستار مجازات خسرو هدایت رییس تحمیلی راه آهن شدند .
اما یورش سازمان یافته به جنبش کارگری و نقش پررنگ اوباش را می توان در حمله به حکومت ملی آذربایجان و حکومت ملی کردستان را مشاهده کرد. بیش از 30 هزار نفر در آذربایجان به دست ارتش مزدور شاه و اوباش قتل عام شدند. در آذر1325 سید میرخاص فتوای جهادعلیه حزب توده ایران داد و تشکیلات حزبی اردبیل را آتَش زدند و توده ایها را اسیرکردند و درشهر گرداندند و زنهایشان رابنام غنایم جنگی کفار بین مسلمانان میر خاص تقسیم کردند.( بررسی احزاب بورژوازی لیبرال درمقابله باجنبش کارگری و انقلابی ایران. رسول مهربان)
در 25 آذر 1325 سریه خانم عضوفرقه دمکرات آذربایجان نام پدر بایرام قلی، ازاهالی قریه ثمرین اردبیل درساعت 6بعدازظهردرکنارآسیابی درنزدیکی اردبیل به همراه 28فدایی دیگر تیرباران شدند.( از زندان رضاخان تاصدرفرقه دمکرات آذربایجان علی مرادی مراغه ای )
انگلیس و دولت محمدرضا پهلوی که از رفتار اوباش و افشای همدستی اینان با دربار نگران بودند این بار دست به ترفندی دیگر زدند. آنان اوباش را در اتحادیه هایی چون اسکی و امکا که از سوی وزارت کار ساخته شده بود ،جمع آوری کردند تا برای مقابله با شورای متحده مرکزی بتوانند آخرین ضربه ها را به جنبش کارگری بزنند. اما از آنجا که از قدیم گفته اند: « در اقلیمی دو پادشاه نگنجند ولی در گلیمی 100 درویش بخسبند.» دعوای اسکی و امکان برای در یوزگی بیشتر به آستان استعمار انگلیس و دربار کارگر کش پهلوی شروع شد. حمله وابستگان اتحادیه اسکی به باشگاه اتحادیه امکا وتصرف آنجا در 23 آذر 1326 .
برای اینکه بدانیم این تشکل های ضدکارگری چگونه کارکردی داشتند کافی است به اظهار نظر هیرد وابسته کارگری انگلیس در ایران نگاهی داشته باشیم. او در 25 مرداد 1327 در مورد اتحادیه اسکی و امکا چنین اظهار نظر می کند : « مهیمن به مراتب باهوش تر و قابل اعتمادتر است و برای دستاوردهای انگلستان احترام زیادی قایل است ، هم او و هم امیر کیوان که در سازمان تازه عهده دار امور بین المللی است از ما رهنمود می خواهند و صادقانه میکوشند تا از آن پیروی کنند .» ( شوق یک خیز بلند جلیل محمودی ناصر سعیدی )
اتحادیه اسکی به رغم کوشش برای جلب کارگران، همچنان در دست مدیران ومهندسان ماند. برای مثال درنخستین کنگره اش 21 نفراز36 نماینده حاضرمهندس وفقط 2 نفر کارگر بودند. (ایران بین 2 انقلاب یرواند آبراهامیان )
برای آنکه به عمق وابستگی این اتحادیه های اوباش ساخته پی ببریم دومین کنگره اسکی گویاست. در 8 آذر 1328 در دومین کنگره عمومی اسکی ، قزلباش و عباس پورهاشمی از اسکی اخراج شدند و شمس صدری و خسرو هدایت به عضویت هیات مدیره مرکزی منصوب شدند . رزم آرا رییس ستاد ارتش شاه قزلباش و پیروان وی را احضار و به آنان توصیه کرد برای تشکیل اتحادیه جدید یا انشعاب در اسکی تلاش نکنند . زیرا دولت از هدایت بشدت حمایت می کند.( اتحادیه های کارگری و خودکامگی حبیب لاجوردی )
خسروهدایت بعدها اقرارکرد:« حزب دموکرات، اسکی رابرای متزلزل کردن قدرت سازمان یافته ای که دراتحادیه های کارگری وابسته به حزب توده ایران متراکم شده بود، ایجاد کرد.( ایران بین 2 انقلاب یرواند آبراهامیان )
این تنها اتحادیه های کارگری نبود که خشم استعمار انگلیس و استبداد شاه را به خود جلب کرده بود، بلکه اتحادیه های دهقانی که به دنبال رسیمیت یافتن «زمین از آن آن کسی است که بر رویش کار می کند» تلاش می کردند نیز مورد کینه اربابان روستاها بود. در سال 1328عیسی محسنی قهوه چی گرمساری بدست عوامل ارتجاعی کشته شد .
بعد از کشته شدن حسن حیدر پور کارگر نساجی اصفهان در پشتیبانی از کارگران آبادانی در جریان این راهپیمایی به دست سروان سامانی به تاریخ 24 فروردین 1330، عزت اله باقری عضو شورای متحده مرکزی اصفهان چنین گفت : « خجالت آور نیست که گلوله هایی که با پول این ملت خریداری می شود بدست سربازان ایران و در راه منافع نامشروع بیگانگان به قلب فرزندان مبارز وطن پرست ایرانی فرو بروند ؟ شرم آور نیست که شما سربازان و پاسبانانی که از بودجه این مردم تغذیه می کنید ، باید به امر سردمداران نوکر صفت شرکت نفت ، سینه آرزومند هموطنان خود را هدف قرار بدهید؟ به شما توصیه می کنم که دست از محاصره برادران خود بردارید و بگذارید ما اجساد کشته شدگان را از میدان برداریم ». (از وانا تا وین عزت اله باقری )
برای نابودی جنبش کارگری دربار شاه از هیچ کاری رویگردان نبود. کشتن محمدعلی، کوشنده کارگری راه آهن سراسری بر اثر در میان گذاشتن 2 واگن در 26 فروردین 1330 توسط اوباش کارگر نما از آن جمله اند.
مزدوران شاه که تو دهنی محکمی از طبقه کارگر در برگرداندن دکتر مصدق به نخست وزیری را در 30 تیر 1331 خورده بودند برای انتقام کشی از کارگران اقدام به حمله و اتش زدن دفاتر سندیکاهای کارگری می کردند.
حمله ولگردان مسلح بنام سومکا در تاریخ 21 مرداد به رهبری منشی زاده،عضوکتابخانه سلطنتی و آتش زدن محل خانه صلح، جمعیت ملی مبارزه بااستعمار، خانه جوانان دمکرات، به جهت انتقام جویی ازگروههایی که سازمانده اصلی دربه شکست کشاندن توطئه خائنانه شاه وقوام بودند.( گوشه هایی ازتاریخ معاصرایران رسول مهربان )
حمله چاقوکشان حزب زحمتکشان دکتر بقایی در 19 مهر 1331 با پشتیبانی ماموران حکومت نظامی و پلیس به کارخانه چیت سازی ری در این هجوم وحشیانه یکی از کارگران بنام علی ابراهیمی منافی کشته و عده ای مجروح شدند.
عبداله عابد اصلی کارگر جوان کفاش در تاریخ 5 دیماه 1331 به هنگام فروش روزنامه جوانان دمکرات بدست عوامل حزب سومکا با چاقو توسط اکبر کت مشکی کشته شد.( خاطرات پیشکسوتان کارگری ). اکبر کت مشکی که بعد از کودتا با نام اکبر مشکین زندگی می کرد، چند سال بعد در کوههای شمیران توسط دوستان عبداله عابد اصلی به دام انداخته شد. اما داود محمدی فر از کوهنوردان پیشگام و خوشنام از دوستانش خواست که عمل غیر انسانی کشتن را در مقابل عمل زشت او، تکرار نکنند . او رها سازند تا با این ننگ زندگی کند. اکبر مشکین بعدها گروه کوهنوردی کرکس را بنا نهاد. نامی که برازنده او و گروهش بود.
برای شکست دادن جنبش کارگری، استعمار انگلیس و امپریالیسم هار آمریکا و ارتجاع داخلی به همراه اوباش و سردمداران ملبس به لباس مذهبی به توافق رسیدند. کودتای 28مرداد سال 1332 به هیچ روی بی سازمان و الا بختکی نبود.پشت سرش نیرو داشت. موضوع مهمی که در 28 مرداد نقش بسیار جدی ایفا کرد، سلطه نیروی نظامی در کارخانه ها بود. نیروی نظامی کودتا چی ازماهها پیش به بهانه ی جلوگیری از اعتصاب و غیره بطور ثابت واحد هایی را در کارخانه ها و مناطق کارگری مستقر کرده، و کارخانه ها راعملااشغال کرده بود. ستون فقرات تشکیلات کارگری را در تهران کارخانجات سیلو، چیت سازی، دخانیات، کوره پزخانه ها و راه آهن تشکیل می دادند. ( تجربه 28 مرداد ف.م.جوانشیر )
صبح28/5/1332 با براه افتادن دسته های کودتاچی ازجنوب شهر، شامل فواحش : ملکه اعتضادی، پری آژدان قزی. اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان بی مخ، رمضان یخی، طیب حاج رضایی، احمدعشقی. هواداران آیت اله کاشانی، آیت اله بهبهانی، شیخ محمد تهرانی رییس هیات قائمیه تهران، شیخ بهالدین نوری، محمدتقی فلسفی، مجاهدین اسلام، هیاتهای قائمیه، مهدویه، انصارالائمه، هیاتهای اسلامی تحت عنوان طوفان خشم، فداییان اسلام به سرپرستی ابوالقاسم رفیعی سرپرست انتظامات فداییان اسلام و عبداله کرباسچیان مدیر روزنامه نبرد ملت ارگان فداییان اسلام. موسسین جبهه ملی: حسین مکی، حائری زاده، دکتر مظفر بقایی. نمایندگان مجلس : میراشرافی، عمیدی نوری، شمس قنات آبادی. چماقداران ورامینی اجیرشده توسط دکتربقایی. اشرف پهلوی خواهر شاه. حشمت الدوله والاتبار نابرادری نابکار دکترمصدق. افسران کودتاچی : تیمسارزاهدی،سرهنگ نصیری، رییس ستادارتش دکترمصدق سرتیپ ریاحی، رییس شهربانی دکترمصدق سرتیپ متین دفتری خواهرزاده دکترمصدق، روسای کلانتری های تهران و پاسبانان، گروهبانان اخراجی گارد جاویدان، جاسوسان دست پرورده آمریکا و انگلیس از جمله سیدضیالدین طباطبایی، قوام السلطنه، برادران رشیدیان، جمال امامی امام جمعه تهران، افسر آمریکایی متخصص جنگ روانی ژنرال مک کلور، متخصصین مبارزه باجنبش های رهایی بخش از آمریکا شامل لویی هندرسن، کیم روزولت.( گوشه هایی ازتاریخ معاصرایران رسول مهربان )
این مجموعه فقط خواهان نابودی جنبش کارگری، حفظ استبداد برای غارت ثروت زحمتکشان بود. برای این کار باید جنبش کارگری که پایه گذار ملی شدن نفت و کوتاه کردن دست استعمار انگلیس بود، از میان برداشته شود. شاه با همه به توافق رسیده بود. اوباش، استعمار انگلیس، امپریالیسم آمریکا، فواحش، روسای مذهبی ،تندروهای ارمنی، نظامیان، سیاستمداران ضدمردمی.
در اسفند 1332 آرماییس از فعالان کارگری اصفهان در تهران بدست داشناک ها ترور شد..( از وانا تا وین عزت اله باقری ) در سال 1333 ملانصراله تحریری، دهقان مبارز گرمساری بوسیله مرتجعین ربوده، آب جوش روی بدنش ریخته و بطرز دلخراشی خفه کردند. اوعضو اتحادیه دهقانی بود. در 18 اردیبهشت 1333 وارطان سالاخانیان کارگرکفاش به همراه محمودکوچک شوشتری کشته شدند. اجساد تکه تکه شده این دو را برای رد گم کنی در رودخانه جاجرود ریختند.
بعد از کشته شدن وارطان و کوچک شوشتری در اردیبهشت سال 1333، باقی مانده اعضای شورای مرکزی شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان جهت چاپ اعلامیه ای که ایرج زندپور نوشته بود با عنوان، جلادان حکومت نظامی درخوزستان آدم می کشند، به بهرام یعقوب زاده ماموریت میدهند به بازار نوروزخان رفته یکی از چاپخانه داران را با پول زیاد راضی به چاپ اعلامیه کند. چاپخانه دار پذیرفته و پس از رفتن بهرام یعقوب زاده، موضوع را به فرماندار نظامی گزارش می کند. روزجمعه 17/11/1333بهرام یعقوب زاده به چاپخانه مراجعه کرده پس ازدریافت اعلامیه ها، درجلوی مسجدشاه اعلامیه ها را به بانو زهراغلامعلی نامزد ابوالفضل سعادتقلی تحویل میدهد، که توسط فرماندار نظامی دستگیر می شوند. پس از آنان حسین جهان دیده پور، تندنویس مجلس شورا و ابوالفضل سعادتقلی دستگیر می شوند. حسین جهان دیده پور با کمی توپ وتشر در فرمانداری نظامی سایر اعضای شورای شهرستان شورای متحده و باقی مانده هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش را معرفی می کند.
با دستگیری هیات دبیران شورای متحده شهرستان تهران در 17 بهمن 1333به نام های : 1- محجوب عظیمی مسوول و دبیرشورای شهرستان تهران 2- بهرام یعقوب زاده عضوهیات دبیران شورای شهرستان شورای متحده تهران ومسوول ورابط هیات های اجراییه اتحادیه های نانوایی، بلورسازی، باربری، قندو شکر وشهرداری. 3- فرجامی عضو هیات دبیران شورای شهرستان شورای متحده ومسوول رابط مسوولین اجراییه اتحادیه های ریسباف، کشتارگاه، سیلو، دخانیات و آرد. 4- ابوالفضل سعادتقلی عضوهیات دبیران شورای شهرستان تهران و مسوول ورابط دبیران اتحادیه های نانوایی، بلورسازی، باربری، قند و شکر، سلمانی ها، گرمابه ها، پزشکیاران وپرستاران. 5- حسین جهان دیده پور عضوهیات دبیران شورای شهرستان تهران و رابط مسوولین اتحادیه های سینماها و کفاشان. 6- ایرج زندپورعضوکمیته ایالتی شیراز و رابط تشکیلات کارگری شهرستانها. 7- زهراغلامعلی پیک شورای متحده.(روزنامه کیهان )
و در تاریخ 18/11/1333دستگیری خسروعیوضیان دبیراتحادیه کارگران کفاش ، اباذر برنگی هیات اجراییه اتحادیه کارگران کفاش، آوانس اسکندری هیات اجراییه اتحادیه کارگران کفاش، محمدعلی مقبل کارگرکفاش، کریم قضایی پورکارگرکفاش و از اعضای کمیته اعتصاب 14/4/1333 اتحادیه کارگران کفاش صورت می گیرد.
تا تاریخ 20/12/1333 ابراهیم رحمانی، علی معروفی، اسماعیل باقری ازاعضای هیات اجراییه اتحادیه کارگران شهرداری، اکبرعبدی، ملوک فرخزاد، شاپورتقی پورکاردان، پورنجاتی، میرانی ازاعضای هیات اجراییه اتحادیه پزشکیاران و پرستاران، بهشتی، مقصودی ازاعضای اتحادیه پرستاران، عزیز عظیمی عضوهیات اجراییه اتحادیه بیمارستان سینا، مجیدیان عضوهیات اجراییه تیمارستان، اسماعیل حیدرحیدری مسوول اتحادیه کارگران سینما و گرمابه داران و وارطان عضواتحادیه سینماها، رضاپژوتن، محمدنصیری عضوهیات اجراییه اتحادیه کارگران نانوا، غفورشهرتی، حیدربدلی، از اعضای هیات اجراییه اتحادیه کارگران بلورسازی، حسین علی قبادی عضوهیات اجراییه اتحادیه کارگران قند و شکر، خیراله شفیع زاده عضو هیات اجراییه اتحادیه باربری، نیز دستگیرشدند.
در همین حین آوانس مدودیان و رحمت اله جزنی ازکادرهای کارگری حزب توده ایران نیز دستگیرمی شوند.
کلیه اعضای دستگیر شده را به زندان تیپ دو زرهی برده وسروان سالاری بازجویی این گروه را به عهده می گیرد.
دست خسروعیوضیان بهترین کفاش زنانه دوز ایران را لای گیره گذاشته و می شکند.
بهرام یعقوب زاده را با گذاشتن سیخ داغ بین دو ران او شکنجه می کند و به دلیل یهودی بودنش توهین و تحقیر مضاعف می شد.
اباذربرنگی را چنان شکنجه می کندکه کلیه هایش از کارمی افتد.
رحمت اله جزنی چنان با شلاق می زنند که تا ماهها به پشت نمی توانست بخوابد، جراحت هایش را مداوا نمی کردند تا باعث چرک شده و خارش وعذاب بیشتری نصیبش شود.
دیدن این زندانیان بعد از چند روز شکنجه عذاب آورترین صحنه زندگی دوستانشان بود. همه به مردگانی بی روح تبدیل شده بودند. اوباش که در شکنجه گاهها وظیفه شکنجه این راد مردان تاریخ جنبش کارگری را داشتند برای خرد کردن شخصیت این انسانها از هیچ کار کثیفی دریغ نمی کردند.
من اباذر برنگی را در سال 90 دیدم هنوز پس از 57 سال رژیم غذایی داشت و از آرمان های کارگریش دفاع می کرد. او آن روزهای سخت را نمی خواست به یاد بیاورد. روزهایی که حیوان های آدم نمای دستگاه ساواک محمدرضا پهلوی می خواستند انسانهای والایی همچون مدودیان، عظیمی، یعقوب زاده را همچون خود به گنداب خود پرستی و شاه دوستی بکشانند. افراد دستگیر شده آنچنان شکنجه ای را متحمل شدند که تا سالها با بیماری های گوناگون دست و پنجه نرم می کردند و تنی چند هم مغلوب این بیماری ها شدند.
آنچه گفتنی است، اینکه اوباش که خود ستم سرمایه را بر دوش می کشند به دلیل ناآگاهی به ابزاری برای ستم بیشتر بر علیه زحمتکشان بدل می شوند تا شاید لقمه نانی را به دریوزگی به خانه برند و شاد باشند که نان حلالی!!!! را به خانه برده اند و مرد !!!!!!!!! خانواده ای هستند.
مازیار گیلانی نژاد
30 تیرماه 1395