تا اوایل سالهای 1320 رشته نقاشی ساختمان جزو کارهای گچ کاری محسوب می شد و کارگران بنا با آغشته کردن گچ با لاجورد و دوده و سایر مادر رنگها، مانند قرمز ، آبی ومشکی سعی در رنگی نمودن گچ کاری ها و رنگ کاری دیوار اتاقها می نمودند . از اواخر سالهای 1315 تا 1320 که قشر کارمندان عالی رتبه در حکومت رضاخان افزایش پیدا کرد ، در تهران و شهرستانهای بزرگ خانه سازی به صورت مدرن تر رواج یافت و رنگ آمیزی خانه ها نیز بصورت امروزی کم کم رونق گرفت . در سالهای 1320 به بعد کارگران ساختمانی سندیکای خود را تشکیل دادند ، نقاشان ساختمان نیز در آن سندیکا عضو گشته و فعالیت خود را آغاز نمودند .
افزایش کارگران نقاش ساختمانی بعد از شکست خوردن جنبش خلق آذربایجان در سال 1325 شکلی دیگر گرفت . بعد از شکست نهضت ملی آذربایجان و با تبعید مبارزان آذری به تهران که عمدتا در خانه صلح جای می گرفتند ، یکی از برادران لنکرانی معروف که دستی در کارهای ساختمانی داشت ، تبعیدیان آذری را برای شغل نقاشی آماده کرده وآنان به کار نقاشی مشغول شدند. از میان این افراد استادکارانی همچون هروآبادی و برادران ملک زاده را میتوان نام برد .در آن زمان کارگران برای رنگ آمیزی دیوارها از روز قبل گچ سفید را کوبیده بصورت پودر درآورده سپس در آب خیس می کردند و فردا پس از گذراندن از صافی های مخصوص با لاجورد – دوده – اخرا ، گل ماشی و … رنگ دلخواه را درست می کردند . ساعت کار کارگران نقاش همچون دیگر کارگران ساختمانی از سپیده صبح تا غروب آفتاب یعنی 12 الی 14 ساعت بود . هیچگونه مقرراتی برای آنان از قبیل دستمزد مناسب ، 8 ساعت کار و مزد روزهای تعطیلی تعلق نمی گرفت . در دهه بیست و سی اگر سندیکای کارگران ساختمانی امتیازاتی می گرفت ، شامل کارگران نقاش هم می شد در غیر این صورت این کارگران از بی حقوق ترین اقشار کارگران ساختمانی به شمار می رفتند . بعد از کودتای 28 مرداد 32 این بی حقوقی بصورت رسمی درآمد و کارگران ساختمانی از هیچ حقوقی برخوردار نبودند . پیمانکاران هرگونه فشار چه به لحاظ دستمزد و چه به لحاظ ساعات کار ، را به کارگران نقاش تحمیل می کردند . در همین اوان عده ای از کارگران آگاه دست به تشکیل تعاونی کار شدند از جمله آن افراد می توان از اکبر نقی لی ، قدرت نقی لی ، محمدعلی گیلانی نژاد نام برد . در این تعاونی کارگران نقاش پس از دادن حق عضویت ، عضو شده و از مزایای تعاونی بهره مند می شدند . اگر به یکی از اعضای تعاونی کاری پیشنهاد می شد ، او کار را به تعاونی ارجاع داده و تعاونی در پایان کار درصدی را به عنوان کمیسیون به فرد می پرداخت. تعاونی با کارفرما قرارداد امضا کرده کار را تحویل گرفته و کارگران بیکار عضو تعاونی را مشغول کار می کرد . پس از اتمام کار و پرداخت دستمزد کارگران ( مصوب تعاونی ) ، مابقی پول را در صندوق تعاونی گذاشته تا به مصارفی همچون خرجی به کارگران بیکار ( بطور امانی ) – پرداخت به کارگران بیمار نیازمند – کارگران زندانی – زندانیان سیاسی و خرید وسایل نقاشی برای مواردی که خود تعاونی راساً کار نقاشی را به عهده می گرفت ، اختصاص می یافت. در آخر سال موجودی صندوق به تمام اعضایی که حق عضویتشان را بطور مرتب پرداخت کرده بودند ، تقسیم می شد . در مواردی که کارگران عضو تعاونی با کارفرما به اختلاف می خوردند تعاونی برای حل اختلاف پیش قدم شده و مشکل را حل می کرد . اگر کارگران عضو تعاونی نزد پیمانکاری جز تعاونی مشغول به کار می شدند و یا تعاونی آنان را در اختیار پیمانکاری قرار می داد ، تعاونی مزد متناسب با مهارت کارگر را به پیمانکار ابلاغ می کرد و تلاش می شد دستمزد 8 ساعت کار و ساعات اضافه کاری از پیمانکار گرفته شود .در مواردی که خود تعاونی به عنوان پیمانکار کارگران عضو تعاونی را به کار می گرفت ، کلیه حقوق مصوب تعاونی را به کارگران پرداخت می کرد . 8 ساعت کار، پرداخت اضافه کاری ، تعطیلی روز جمعه باحقوق، از جمله دستاوردهای تعاونی کاربود. عملکرد تعاونی بسیار مورد توجه کارگران نقاش قرار گرفت وتعداد بیشتری از کارگران نقاش عضو تعاونی شدند . با پیشرفت کار تعاونی عده ای از اعضاء که شرایط اجتماعی را درک نکرده و از تربیت خانوادگی و اجتماعی کافی برای فعالیت جمعی برخوردار نبودند متاسفانه به کارهای خلاف اساسنامه تعاونی دست زدند. افرادی چون قدرت نقی لی هنوز از آن آگاهی فردی و اجتماعی برخوردار نبودند که اهمیت کار جمعی را در آن شرایط سخت و دردناک درک کنند . آنان با پول تعاونی دست به اعمالی از قبیل خرید خانه برای خود زدند که پس از مطلع شدن اعضای تعاونی و ریش سفیدی اعضای با اعتبار و قدیمی نقاش، پول تعاونی و اعضای آن را بصورت قسطی پس دادند . هرچند نقی لی به لحاظ اخلاقی سقوط کرد ولی در زمانی که او به بیماری سختی دچار شد و شرایط زندگیش بحرانی گشت اعضای تعاونی به کمک خانواده اش شتافتند تا نگذارند خانواده ای به دره هولناک بدبختی سقوط کند. کارگران آگاه نقاش باز هم گرد هم آمدند تا بار دیگر به تاسیس تعاونی دیگری اقدام ورزند که با دستگیری محمدعلی گیلانی نژاد در سال 1342 و زندانی شدنش در زندان قصر ، این امر محقق نشد . در همان دوران و با تشکیل تعاونی ، فکر احیای سندیکای کارگران ساختمانی با فعالیت همه کارگران ساختمانی بار دیگر اوج گرفت . در همین دوران شاه و ساواک تلاش ویژه ای را به خرج دادند تا کارگران ساختمانی را تبدیل به خرده پیمانکار کنند . با شروع حرکت های اتحاد شکنانه رژیم ، وتلاش برای پیمانکار نمودن کارگران ، و دور کردن طبقه کارگر از شخصیت کارگری و طبقاتی خود و تضعیف حرکت های سندیکایی ، کادرهای جوان جنبش کارگری که در کوران مبارزات قبل از کودتا آبدیده شده بودند ، تلاش کردند روند تحولات را درک کرده و با شرایط روز ، در جهت گسترش فعالیت سندیکایی اقدام نمایند. این بار با پختگی و حوصله و بردباری و بدور از هرگونه حرکت های خشونت زا، تلاش فراوانی برای آشنایی کارگران با حق و حقوق سندیکایی را نمودند. هشت ساعت کار ، تعطیلی روز جمعه با حقوق ، اضافه کاری با حقوق و از همه مهمتر متشکل شدن در سندیکا ، آموزش های مستمر فعالان کارگری در رشته ساختمان بود .این آموزش ها در دهه چهل ببار نشست و بار دیگر فعالان و کارگران آگاه ساختمانی را بدور هم گرد آورد .
فعالیت سندیکایی در دهه چهل
در سالهای بعد از کودتا به دلیل رواج ساختمان سازی و افزایش تعداد کارگران ساختمانی ، فعالان سندیکایی توانستند در سال 1341 اولین مجمع را برگزار کنند . برای آشنایی بیشتر با شرایط آن زمان و طرح سهیم شدن همه کارگران در سود واحدهای تولیدی و خدماتی از طرف محمدرضا شاه و اعلام انقلاب سفید شاه و مردم ، تلاشی که رژیم کارگر کُش پهلوی در مردمی نشان دادن رژیم می نمود ، سخنرانی محمدعلی گیلانی نژاد یکی از فعالان سندیکای ساختمانی را در زیر می آوریم . وی که از فعالان سندیکای ساختمانی از دهه سی بود بارها توسط ساواک زندانی و مورد آزار اذیت قرار گرفت . این سخنرانی در سال 1341 به جهت برپایی سندیکای کارگران ساختمانی ایراد شده است :
دوستان عزیز
امروز می خواهم مسئله ناقص بودن قانون کار را که اگر چند سال پیش کسی آن را عنوان می کرد ، او را به نامهای مختلف روانه زندانها می کردند ، ولی امروز می توانیم آزادانه از آن صحبت کنیم ، اول باید بدانیم چطور شد که امروز می توانیم بدون ترس و وحشت از نواقص قانون کار در اینجا انتقاد کنیم .
ما وقتی پدیده های طبیعت را مورد مطالعه قرار می دهیم ، می بینیم که رشد و تکامل آنها در یک شرایط معینی جبری است . مثلا گیاه و درختان در یک زمانی و در شرایطی چه بخواهند و چه نخواهند مجبور به رشد هستند . این را جبر زمان می گویند . و همچنین در موقع انهدام نیز به واسطه جبر زمان محکوم به نابودی هستند ، علم جامعه شناسی ثابت می کند ، همان جبر زمان در مورد تاریخ و اجتماع نیز صادق است . وقتی ما تاریخ مبارزات ملتها و زحمتکشان جهان را مطالعه می کنیم متوجه می شویم که خیلی از تحولات اجتماعی و تاریخی در اثر جبر زمان صورت گرفته است . مثلا دانه گیاهی در زیر زمین شاید دلش بخواهد در جایش که گرم و نرم است ، بماند . ولی فعل و انفعالاتی در جوانب محیط او صورت می گیرد ، او را وادار میکند که سر از خاک بیرون آورده و در اثر تغییرات تدریجی که همان شرایط زمان برایش پیش می آورد ، پس از مدت زمانی بالاجبار به تحولات کیفی تبدیل گردد .در تاریخ اجتماعات نیز چنین نمونه هایی بسیار بسیار وجود دارد . چون نمی خواهم وقت دوستان را زیاد بگیرم لذا از بحث زیاد در این مورد خودداری کرده فقط مختصری از مبارزات زحمتکشان کشور خودمان را نمونه می آورم .
دوستان عزیز ، مبارزه شرافتمندانه کارگری در ایران از دوران آن مرد پولادین و آن چهره تابناک ایران عزیز ما یعنی کاوه آهنگر شروع و تا به حال همچنان پیوسته ادامه دارد . از مدت زمانی به این طرف گروه های مختلف کارگری از قبیل کارگران چاپخانه ها ، نفت ، ساختمانی برای تشکیل سندیکای خود و گرفتن مزد بیشتر وکم کردن ساعات کار و سایر مزایا که حق قانونی ما زحمتکشان است ، مبارزه می کردند ولی ارتجاع سیاه که همیشه سد راه ترقی جامعه و بخصوص طبقه رنجبر است مانع پیشرفت آنها شده ، و برای رهبران و مبارزین طبقه کارگر موانع بیشماری به وجود می آوردند . ولی تا ابد می توان سنگ لای چرخ تاریخ گذاشت ؟ نه ، بالاخره بعد از 1320 کارگران مبارز شروع به فعالیت کردند . این دفعه با آزادی بیشتر ، شروع به تشکیل اتحادیه های خود کردند . در ابتدای امر به علت بی تجربگی کارگران یک هرج و مرج به خصوصی پیش آمد که هیچ با وضع یک سندیکای واقعی جور در نمی آمد . بالاخره با همان وضع ناشی گرانه به رشد خود ادامه داده و خواسته های حق طلبانه خود را پیوسته طلب می کردند .تا اینکه در سال 1325 هیات حاکمه وقت ناچار شد وزارت کار را تاسیس کند . از اینکه می گویم ناچار شد برای این است که کارفرمایان به شدت در مقابل خواسته های انسانی طبقه کارگر مقاومت می کردند. ولی جبر زمان را تا کی می شد بیشتر از نیرو و قدرتش بازداشت . عده ای نشستند یک قانون بسیار ناقص نوشتند .اینکه می گویم بسیار ناقص برای این است که حتی از قانون فعلی هم ناقص تر بوده است. زیرا قانون کار فعلی شکل به اصطلاح تکامل یافته آن است . البته پس از تصویب این قانون، جز در چند مورد کوچک اجرا نشد. باید گفت در تمام این مدت نماینده وزارت کار رُل نماینده کارفرما را بازی می کرد . رفته رفته خواست طبیعی کارگر و جبر زمان ایجاب میکرد که دولت های وقت به اصلاح قانون کار پرداخته و بیمه های اجتماعی کارگران را به وجود بیاورند . ولی باز هم دشمنان طبقه کارگر با مامورین دولتی دست به دست هم داده از اجرای همین قانون کار ناقص و بیمه های اجتماعی کارگران جلوگیری می کردند . چنان بدبینی در میان کارگران نسبت به وزارت کار و دستگاههای دولتی به وجود آمده بود که حد نداشت . هر جا اسمی از قانون کار و وزارت کار به میان می آمد کارگران لبخند تمسخر بر لب آورده و خشم وناراحتی خود را به صورت جملات زشت نشان می دادند . زیرا با چشم خود می دیدند هرجا کارگر اسمی از حق قانونی خود که در واقع وزارت کار و مقامات دولتی باید مامور اجرای آن باشند به میان می آوردند ، کارفرمایان با کمک دستگاههای دولتی ، حتی در کارخانجات و مراکر عمده کارگری چه وحشی گری ها که نباید ، می کنند . در ضمن برای تشکیل سندیکاها نیز آنقدر موانع ایجاد می کردند که کارگران مجبور می شدند تشکیل سندیکا را به کلی فراموش کنند .در این گیرودار کارگران ساختمانی که بی شک کثیر العده ترین صنف از کارگران ایران را تشکیل می دهند ، در زمانهای اخیر دومین بار است که قد علم کرده برای متشکل کردن کارگران رشته های ساختمان اقدام به تشکیل سندیکای کارگران ساختمانی کرده است تا بتواند برای اصلاح قانون کار و بدست آوردن مزایای قانونی خود نقش فعالانه ای داشته باشد ، زیرا که قانون فعلی با مواد و تبصره های متناقص که دارد تماماً به نفع کارفرمایان ساختمانی بود ، و به آنها حق می دهد که از اجرای آن در مورد کارگران خود سرباز زنند . البته ما در سطور زیر به نواقصی چند در این قانون اشاره خواهیم کرد . خوب این خفقان و فشار غیرانسانی کارفرمایان و سایر زالوهای اجتماع تا کی می توانست ادامه یابد . بالاخره اجتماع ما آبستن تحولی بود .اینجاست که باید گفت شرایط زمان تحولات جبری را لازم می دانست قبل از هر کسی خود کارگران پی بردند که بر پیکر نحیف اکثریت ملت ما یعنی کارگر و زارع چه زخمهای مهلکی وجود دارد و باید این زخمها التیام یابد . از این جهت یک تنه وارد میدان مبارزه شده و شروع به مبارزه کردند و ناچاراً تحولات ناچیز در این مملکت پدید آمد ، بر حال طبقات زحمتکش . پس ما حق داریم که تمام بدبختی های خود را از چشم هیات حاکمه های ایران و ارتجاع سیاه بدانیم . از جمله با اصلاحاتی که شاهنشاه بر حسب جبر زمان اقدام کردند برای رفاه حال کارگر . بیست درصد سهیم کردن وکنگره کار و ضمن آن اصلاح قانون کار می باشد . حال وظیفه ما کارگران است که از موقعیت زمان استفاده کرده برای پیشرفت هدفهای صنفی خود بیش از پیش بکوشیم .
اینک نواقصی چند از قانون کار که به نظر من رسیده عرض می شود :
1 – در ماده 22 می نویسد : « حداقل مزد کارگر عادی با توجه به حوائج ضروری هزینه زندگی در نقاط مختلف کشور باید طوری باشد تامین زندگی یک مردویک زن ودو فرزند را بنماید» و اضافه می کند که « حداقل مزد در نقاط مختلف کشور و یا صنایع مختلف هر دو سال یک بار توسط هیاتی مرکب از نمایندگان دولت و کارفرما وکارگر طبق آیین نامه خاصی پیشنهاد می شود و پس از تایید وزارت کار و تصویب شورای عالی کار به موقع اجرا گذارده می شود ومادام که حداقل مزد جدید تعیین نشده حداقل مزد سابق به اعتبار خود باقی می ماند »
توجه کنید حداقل مزد در سال 1325 – 34 ریال تعیین شده ، کاری نداریم که در موقع تعیین حداقل مزد در آن زمان کفاف خرج چهار نفر را می داد یا نه ، بلکه صحبت بر سر این است که طبق همین قانون تا بحال می بایست لااقل 8 بار حداقل مزد مورد تجدید نظر قرار می گرفت ، که نگرفت . حساب کنید از سال 25 تا بحال 400 تا 500 درصد سطح قیمت ضروریات زندگی بالا رفته است ، ولی وزارت کار بدون توجه بدان در فکر تجدید نظر در حداقل مزد نیست ، که باید بدان توجه شود .
2 – در ماده 6 می نویسد : « کلیه کارگران و کارفرمایان وکارگاهها مشمول مقررات این قانون می باشند » دقت کنید تناقض در اینجاست که در تبصره همین قانون می گوید : « تبصره 1 : وزارت کار می تواند کارگاههایی که کمتراز ده نفر کارگر دارد موقتاً از شمول قسمتی از این قانون معاف نماید » ما می پرسیم چرا باید این تبعیض وجود داشته باشد ؟ زیرا اگر فرض کنیم که 10 تا کارگر 10 تا 10 تومان استفاده می رساند و 10 تا 5 ریال مزایا می گیرد ، 2 تا کارگر نیز 2 تا 10 تومان استفاده می رساند و 2 تا 5 ريال مزایا می گیرد .در این صورت ما علتی نمی بینیم که کمتر از ده نفر کارگر باید از قسمتی از قانون محروم باشد .
3 – در ماده 16 می نویسد : « به کار گماردن اطفال کمتر از دوازده سال حتی بعنوان کارآموزی ممنوع است » در صورتیکه دیده می شود در کارخانجات شخصی ، اطفال 8 تا 9 ساله را هم مانند بزرگسالان به کار می کشند ولی مامورین وزارت کار بدان توجهی نمی کنند .
4 – ماده 12 ، کار اضافی را شرایطی قائل شده و در تبصره آن می نویسد : « کار اضافی به کارگران کمتر از 16 سال ممنوع است » برای ما مفهوم نیست که این قانون از کدام کار اضافی صحبت می کند زیرا از کارگاههای کوچک گرفته تا کارخانجات بزرگ اطفال 16 سال را مجبور می کنند از ساعت 7 صبح تا 8 یا 9 شب در کارگاه مشغول به کار باشند .
5 – در ماده 28 می نویسد : « اجبار و تهدید کارگران به قبول عضویت سندیکا و یا منع آنان از قبول عضویت در سندیکا ممنوع است » در اینجا باید گفت از طرف مسئولین سندیکا دیده یا شنیده نشده است که کسی برای قبول عضویت تهدید کرده باشند بلکه این کارفرمایان هستند که کارگران خود را تهدید می کنند که اگر عضو سندیکا شوند آنها را از کار اخراج می کند که هزاران نمونه آن وجود دارد ، ولی وزارت کار توجه نکرده است ودر واقع این ماده قانونی در مورد کارفرمایان نوشته و اجرا می شود . و اما در مورد سهیم کردن کارگران ، نشریه ای که اخیراً وزارت کار در این مورد منتشر کرده که با مطالعه کلی آن چنین نتیجه گرفته می شود ، با این طرز سهیم کردن کارگران در منافع جز به ضرر کارگر چیز دیگری در بر ندارد . مثلا یکی از ایرادها به این موضوع این است که کارگر حق کنترل کارهای اداری و دفاتر کارگاه را ندارد وکارفرما می تواند سرخود بیلان دلخواه خود را تهیه به مامورین بازرسی وزارت کار ، که تا بحال امتحان خود را در مورد اجرای قانون کار داده اند !!! ، بدهد . اگر قرار باشد که کارگر در کنترل اداری و دفاتر حساب کارگاه خود و یا نماینده شورای کارگاه و یا نماینده سندیکای مربوطه دخالت مستقیم نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد ، زیرا کارگر به کارفرما و هیچ کس دیگر اعتماد ندارد .
اینک نظریات احزاب سندیکاهای کشورهای دیگر که در این مورد نظر داده اند وعیناً از نشریه موجود برداشته شده را مرور می کنیم .
1 – عقیده حزب محافظه کار انگلستان : « روی هم رفته هنوز اتحادیه های کارگری انگلستان با سهام دار کردن مخالفت ورزیده و معتقدند که اعطا سهام به کارگران او را از طبقه مشخص کارگری خود خارج نموده و به نتیجه تمایز بین کارگر و کارفرما را منتفی می نماید »
2 – در بند ب اثرات سهیم کردن و مشارکت می نویسد : « اتحادیه های کارگری ترجیح می دهند که به جای شرکت دادن کارگر در سرمایه ، صاحبان صنایع درآمد نیروی کار را افزایش دهند » یعنی مزدها را زیاد کنند .
3 – «کارخانه بافندگی و ریسندگی به نام ولوت در آمریکا مدتها با اعتصابات و تشنجات روبرو بود . اولیای کارخانه صلاح در آن دیدند که کارگران خود را سهیم کنند ولی پس از بررسی های زیاد هیات مدیره کارخانه تشخیص می دهد که باید قسمت اعظم توجه خود را به موضوع جلب اطمینان و اعتماد کارگران کارخانه معطوف سازد و پیش از آنکه کارگران را در منافع کارخانه شریک سازند آنان را از اداره کارخانه و مسایل مربوط به برنامه های کار آگاه سازند » در اینجا واضح است اگر کارگر در کنترل اداری و دفاتر حساب کارگاه دخالت نداشته باشد به کارفرما و هیچ کس دیگر اعتماد نخواهد کرد
4 – در صورتیکه در مقاله مربوط به متن مصاحبه این نشریه که در واقع نظر قطعی وزارت کار است گفته شده :« و اما نباید فراموش کرد که سهیم کردن کارگر در منافع مداخله کارگران را در امور موسسات اعم از فنی و اقتصادی اداری تجویز و توجیه می نماید»
5 – نظر یکی از سندیکاهای دیگر انگلستان اینطور بیان شده «اگر کسانی ادعا میکنندکه کارگر باید از منافع سهمی داشته باشد می توانند به ادعای خود از طریق افزایش دستمزد کارگر تحقق و تجلی بخشند . » بلی این بود خلاصه ای از ایرادات و انتقاد از قانون کار و سهیم کردن کارگر در منافع . به طور کلی باید عرض شود ، قانون کار به کلی ناقص و باید اصلاح شود و از آن مهمتر ضمانت اجرای آن است که وزارت کار باید در اجرای قانونی که مربوط به بدان است دقت و سرعت عمل بیشتری بکار بندد . زیرا با وضع فعلی هیچ کارفرما ساختمانی که کمتر از ده نفر کارگر دارند حاضر به اجرای این قانون نیست و اگر کارگری بخواهد اسمی از قانون کار بیاورد او را از کار اخراج می کند . در واقع فعلاً این قانون ضامن اجرای معتبری برای کارگران ساختمانی ندارد .و. اما در مورد سهیم کردن کارگر نیز باید گفته شود با ترتیب که در نشریه فوق ذکر شد ، سهیم کردن کارگر در حال حاضر به نفع کارگر نخواهد بود زیرا که کارفرما حداکثر بهره را از کارگر خواهد برد و هر وقت کارگر بخواهد صحبت از اضافه مزد و یا مزایای خود بکند کارفرما جواب می دهد: ” کار مال خودت است اگر بیشتر کار کنی ، نفعت بیشتر خواهد شد “. و این مسئله بروز اختلاف میان کارگران دوراندیش و نزدیک بین خواهد بود و کارفرما هم از اختلاف کارگران بهره برداری خواهد کرد .
سرافراز وموفق باد کارگرانی که برای گرفتن حق قانونی خود گرد سندیکای ساختمانی حلقه زده اند .
پیروز با افتخار باد سندیکای کارگران ساختمانی
* * *
متاسفانه در تاریخ 6/8/1341 وزارت کار از ثبت سندیکای کارگران ساختمانی خودداری کرد اما کارگران ساختمانی بخصوص کارگران نقاش از پای ننشستند و پس از سالها فعالیت سندیکای خود را ایجاد کردند .
البته ساواک در رابطه با هر حرکت کارگری بسیار حساس بود . ساواک می خواست سندیکاها زیر نظر رژیم فعالیت کنند و از طرف دیگر ، فعالان سندیکایی در مستقل نگاه داشتن سندیکا کوشا بودند . سم مهلک پیمانکار شدن از طرف دیگر باعث تضعیف سندیکاها بود . نه تنها رژیم بدست کارفرمایان نقاش تلاش می کرد اعضای فعال و استادکاران ماهر علاقمند به سندیکا را به مقاطعه کاری های کوچک وا دارد ، از طرف کارگران نیز از این امراستقبال می شد. این کارگران و استادکارن فکر می کردند شاید بتوانند از این طریق رفاهی نسبی را برای خانواده خودایجاد کنند. از سالهای 1345 به بعد کارگران نقاش از فعالان سندیکای ساختمانی جدا شده در تشکیل سندیکای مستقل از سندیکای کارگران ساختمانی برآمدند . این امر در سال 1350 اتفاق افتاد . سندیکای کارگران نقاش بطور مستقل در خانه کارگر شروع به فعالیت کرد .از جمله فعالان ، محمد علی گیلانی نژاد و رجبی و خسرو جهانشاهی را می توان نام برد . سندیکای کارگران نقاش دارای هیات حل اختلاف کارگران با کارفرمایان ، هیات تعیین مهارت فنی بود. سندیکا توسط استادکاران خود از کارگران امتحان مهارت فنی گرفته ، مهارت آنان را تعیین کرده و دستمزد مناسب را در کارت مخصوص عضو سندیکا درج می کردند . کارگر عضو سندیکای نقاش با دارا بودن این کارت می توانست تا حدود زیادی دستمزد مناسب مهارت خود را دریافت کند . هرگاه کارگران نقاش عضو سندیکا با پیمانکاری اختلاف پیدا می کردند با مراجعه به سندیکا شکایت را در هیات حل اختلاف طرح و سندیکا با مراجعه و یا دعوت از پیمانکار مربوطه مشکل را حل می نمود . کارگران آگاه نقاش که تجربه تعاونی کار را در قبل از دهه چهل داشتند نه تنها دست به تشکیل سندیکای کارگران نقاش زدند بلکه کارفرمایان بزرگ نقاش همچون هروآبادی و ملک زاده ها را نیز تشویق به تشکیل اتحادیه کارفرمایان نقاش کردند تا در مواقع اختلاف بتوانند مشکلات کارگری را با آنها طرح و حل کنند. اتحادیه کارفرمایان نقاش که تقریباً همزمان با تشکیل سندیکای کارگران نقاش تشکیل شده بود هر دو در خانه کارگر جای گرفتند . تجربه کار در تعاونی کار و تشکیل هیات تعیین مهارت فنی باعث اقبال این سندیکا در میان کارگران شد . اما این اقبال شامل حال اتحادیه کارفرمایان نقاش نشد. اتحادیه کارفرمایان برای دادن کارت عضویت به پیمانکاران از آنان امتحان مهارت فنی می گرفت . پیمانکارانی که دارای کارت عضویت از اتحادیه کارفرمایی را دارا نبودند نمی توانستند کارهای دولتی و یا بسیار بزرگ را بگیرند . که وزارت کار نیز حامی این روند بود . بسیاری از پیمانکاران از عضویت در اتحادیه سرباز زدند. این پیمانکاران یا اصلاً نقاش نبودند و یا سررشته کمی از نقاشی داشتند مانند حاج جواد هندو ، که فقط بخاطر ارتباط هایی که در دستگاههای دولتی داشت توانسته بود کار نقاشی گرفته و با استخدام یک استادکار فنی کار نقاشی را به اتمام برساند و با دادن دستمزد ناچیزی به کارگران بیشترین سود را به جیب خویش بریزد . کلیه پیمانکارانی که می خواستند کارهای نقاشی ادارات دولتی و یا بزرگ را بگیرند می باید عضو اتحادیه کارفرمایان نقاش شوند. پیمانکاران عضو اتحادیه با ارائه کارت عضویت وکارت مهارت فنی با سهولت بیشتری می توانستند کار را مال خود کنند. درجه مهارت فنی پیمانکاران را آقایان هروآبادی وملک زاده تعیین و در کارت عضویت آنها درج می کردند . یکی دیگر از دلایل عدم پیوستن پیمانکاران به اتحادیه کارفرمایی تعاملی بود که سندیکای کارگران نقاش با اتحادیه کارفرمایان نقاش داشت. در صورت طرح شکایت ازطرف سندیکای کارگران نقاش راجع به پیمانکاری ، آن پیمانکارعضو اتحادیه می بایست دستمزد مصوب سندیکای کارگران ،هشت ساعت کار در روز و پرداخت اضافه کاری را متقبل می شد . پیمانکاران عضو اتحادیه باید حق عضویت ماهانه را به اتحادیه داده و مقررات آنان را نیز رعایت کنند . یکی از تعاملات بین سندیکای کارگران نقاش و اتحادیه کارفرمایان نقاش مساله تعیین دستمزدها بود. فعالان سندیکای کارگران نقاش با پیشکسوتان خود که در اتحادیه کارفرمایی متشکل شده بودند ، مذاکره می کردند . فعالان سندیکای کارگران نقاش سالها یا کارگر این پیشکسوتان بودند و یا بدلیل اینکه خود استادکار ماهری بودند ومهارت فنی را نیز از خود این پیشکسوتان دریافت کرده بودند در مذاکرات و نشست های کارگری و کارفرمایی اظهاراتشان بسیار مفید و ثمربخش بود . فعالان سندیکای کارگران نقاش با آنکه درجه مهارت فنی و استادی خود را از همین کارفرمایان عضو اتحادیه گرفته بودند ، هیچگاه پیمانکار نشده ، و تلاش برای بهبود وضعیت کارگران را در سرلوحه مبارزات خود قرار داده بودند . از جمله با تاسیس شرکت تعاونی رنگ نقاشان ساختمانی تهران و توابع که واقع در خیابان شاهرضا ایستگاه درختی 20 متری دروازه شمیران پلاک 174،تلاش می کردند کارگران و پیمانکاران کوچک با خرید از این تعاونی هم رنگ ارزان تهیه کرده و هم در سود این شرکت تعاونی سهیم باشند. کارگر نقاش عضو سندیکا چنانچه با پیمانکاری اختلاف پیدا می کرد با مراجعه به سندیکا و شکایت از پیمانکار ، سندیکا را در جریان گذاشته و سندیکا ، شکایت را به هیات حل اختلاف سندیکا ارجاع می داد و هیات حل اختلاف سندیکای کارگران نقاش پس از دریافت شکایت کارگر نقاش رونوشتی به اتحادیه کارفرمایان نقاش داده و رونوشتی نیز به پیمانکار شکایت شده می فرستاد و او را برای حضور در جلسه حل اختلاف دعوت میکرد .در روز موعود کارگر شاکی ، نماینده هیات حل اختلاف سندیکای کارگران نقاش ، پیمانکار مربوطه و نماینده اتحادیه کارفرمایان نقاش در جلسه حضور یافته مسئله را بررسی و حل می کردند . چنانچه کارگری عضو سندیکای نقاش هم نبود با پرداخت 3 ماه حق عضویت و امتحان مهارت فنی و صدور کارت عضویت ، هیات حل اختلاف سندیکا پیگیر مشکل کارگر شاکی می شد . یکی از بزرگترین دستاوردهای سندیکای کارگران نقاش نهادینه کردن 8 ساعت کار کارگران نقاش در روز بود که تا به امروز نیز ادامه دارد . در همین سالها که سندیکای کارگران نقاش حرکتی مستقل داشت ، تلاش ساواک سعی در جلب افراد فعال و بدست گرفتن رهبری سندیکا بود . پویایی سندیکای کارگران نقاش باعث نگرانی ساواک بود . بارها فعالین و اعضای منتخب کارگران نقاش در ساواک مورد بازجویی قرار گرفته ومورد ضرب و شتم قرار می گرفتند . ساواک در مستعفی کردن کاندیدهای مستقل و آگاه سندیکا نقش فعالی داشت . فعالین سندیکای کارگران نقاش که مورد سوءظن ساواک بودند برای آنکه سندیکا متلاشی نشود با استفاده از اعتبار خود و راهنمایی های به موقع به هیات مدیره ، سندیکای نقاش را مستقل از جریانات سیاسی شاه زده مورد حمایت قرار می دادند . این فعالین با کارگران جوان و فعال همکاری همه جانبه ای را آغاز نموده برای آنان از جنبش کارگری جهان – تاریخ جنبش کارگری ایران – مبارزات شورای متحده کارگران و زحمتکشان ایران در قبل از کودتای آمریکایی 28 مرداد سخن گفته . آنان را به خواندن کتابهای مفید راهنمایی می کردند . با پخش محاکمات گروه گلسرخی و دفاعیات آنان کار در میان کارگران نقاش توسط فعالین مورد غضب ساواک افزایش یافت . آنان در زمان نهار و یکساعت استراحت ظهر کارگران نقاش ، که دستاورد سندیکا بود ، در آگاه کردن کارگران از حق و حقوق انسانی و سندیکایی خود پیشگام بودند .این فعالین با پیش کشیدن نابسامانی های زندگی از جمله اجاره خانه ، قطع متوالی برق در تابستانها که از سال 55 شروع شده بود ، نداشتن بیمه تامین اجتماعی ، نداشتن بازنشستگی به هنگام پیری ، نداشتن محل مناسب در کارگاههای بزرگ برای استراحت و تعویض لباس ، نداشتن لباس کار مناسب بخصوص در زمستانها ، قرار داشتن همیشگی در شرایط سخت ، گرما در تابستان و سرما در زمستان ، و آلودگی مستمر با مواد شیمیایی و قرار داشتن مداوم در معرض گرد و خاک و تینر ، بیکاری مرتب در فصل سرما ، مبتلا شدن به بیماریهای پوستی وتنفسی و چشمی ومقایسه زندگی و مرفه سرمایه داران با کارگران ، که اکثراً در خانه این گونه افراد کارگران مشغول به کار نقاشی بودند ، تفاوت و اختلاف فاحش این دو زندگی را یادآور می شدند .
با وزیدن توفان انقلاب ، فعالان سندیکایی کارگران نقاش همچون دیگر کارگران و زحمتکشان به این اعتراضات پیوستند. آنان روزهای وحشتناک 28 مرداد ، دستگیری و شکنجه و دربدری فعالان کارگری را بیاد داشتند . آنان که دخالت های بی شمار ساواک در دهه چهل و پنجاه را لمس کرده بودند به درستی شعار انحلال ساواک و استقلال سندیکاهای کارگری را سرداده و آزادی زندانیان سیاسی ، این فرزندان راستین جنبش کارگری و انقلابی را با همه مردم ایران فریاد می زدند . در روزهای منتهی به انقلاب با حضور در راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی در پراکندن آگاهی انقلابی ومتحد کردن صفوف مردم بسیار کوشیدند. آنان که روزهای بی تحرکی 28 مرداد را به یاد داشتند از متشکل کردن اقشار جامعه و پرهیز از هر گونه اختلاف وگروه گرایی غافل نمی ماندند. در روز حمله به ستاد فرماندهی ژاندارمری در میدان انقلاب در اوایل دیماه آنان بدرستی شعار می دادند : « رهبران رهبران ما را مسلح کنید » . تشکل و اتحاد و یگانگی ، درسی که در سندیکا هر روزه آموزش داده می شد ، با آنان فهمانده بود برای آنکه رهبران انقلابی دچار تردید ، یاس و بی تحرکی نشوند باید حضور خود را هر روزه در میدان مبارزه به نمایش بگذارند . توطئه های ساواک ، ارتش تا بن دندان مسلح و آموزش دیده آمریکا ، جاسوسان آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی ، را به جوانان آموزش داده و به آنان کمک فکری می دادند .در روز حمله به سفارت آمریکا 4/10/57 که به شهادت کارگر جوان علی مطلب زاده منجر شد آنان بدرستی منبع کلیه توطئه ها را سفارت آمریکا تشخیص داده بودند .
پس از پیروزی انقلاب در فراخوانی که توسط 20 سندیکا برای آماده سازی انتخابات مجدد سندیکاهای کارگری در تاریخ 29/11/57 داده شد، سندیکای نقاش نیز با انتخابات مجدد ، کارگر نقاش سرخابی را بعنوان دبیر سندیکای کارگران نقاش تهران و حومه برگزید . همزمان تماس با دیگر شهرستانها مانند تبریز ، سندیکای کارگران نقاش تبریز را نیز فعال کردند که یکی از فعالان آن احمد بابک بود . مبارزات کارگران سندیکایی چه در شرکت نفت و سایر سندیکاهای کارگری باعث گردید که اولین وزیر کار پس از انقلاب زنده یاد داریوش فروهر در اظهارات خود بخشی از خواسته های کارگران سندیکایی را چنین بازتاب دهند :
5/12/57 وزارت کار باید بوسیله کارگران اداره شود
11/1/58 وزارت کار مشوق جنبش سندیکایی است
15/1/58 ایجاد سندیکاهای کارگری ضروری است
10/7/58 حل مسائل طبقه کارگر شعار انقلاب و خواست مردم است
مطالبات کارگری که سالها توسط شاه و ابزار سرکوبش ساواک ، سرکوب شده بود بی تردید نمی توانست در چند روز و یا چند ماه اول انقلاب حل شود .شوربختانه عدم آگاهی بخشی از زحمتکشان و حتا مردم ایران از شرایط انقلابی و کارشکنی عوامل رژیم شاه که هنوز در صنایع و بخش بزرگی از بوروکراسی حضور داشتند ، آتش افروزیهای جاسوسان سرازیر شده از کشورهای سرمایه داری به ایران جهت به شکست کشاندن انقلاب و همچنین تلاش برای تفرقه افکنی بین مردم که جمعی با قیافه مذهبی و جمعی دیگر با قیافه های انقلابی آتشین و به اصطلاح طرفدار کارگران در دور کردن مردم از یکدیگر و برافروختن جنگ داخلی ، از معضلات پیش روی سندیکا بود . عدم حضور احزاب طبقه کارگر در سالهای قبل از انقلاب و تحت نظر بودن و فشار علیه سندیکاهای کارگری مستقل از رژیم شاه و کوشندگان راستین کارگری ، باعث شده بود که طبقه کارگر از نقش و کارکرد سندیکاها و احزاب در جامعه آگاهی لازم را نداشته نباشند . پخش شعارهای تند توسط افراد ناآگاه به مسائل جنبش طبقه کارگر و جامعه انقلابی در آن روزها و بیکاری کارگران در ماههای قبل از انقلاب و بی پولی و مشکلات اقتصادی کارگران بعد از انقلاب ، فضایی را ایجاد کرده بود که عده ای با دادن شعارهای زودهنگام از قبیل : « سرکار فرستادن کارگران بیکار در 28/12/57 و اعتصاب غذای آنان در وزارت کار » یعنی 36 روز بعد از انقلاب و درخواست کارگران فصلی راه و ساختمان با تحصن در وزارت کار با شعار :« برای بیکاری ما فکری کنید » در 37 روز بعد از انقلاب و ادامه آن در سال 58 ، و یا تجمع کارگران بیکار در خانه کارگردر تاریخ 8/1/58 باعث گردید تا از طرف افراد بی مسئولیت و کسانی که هیچگونه علاقه ای به میهن و آزادی وسربلندی آن ندارند ، در زیر چتر حمایت از انقلاب ، هر حرکتی را ضدانقلابی و مستوجب سرکوب بدانند . شیوه هایی که زحمتکشان ایران با مبارزاتشان خواستار برچیده شدنش بودند ، امروز توسط افرادی بدنام مانند زهرا خانم با شیوه های ساواک گونه به اجرا گذاشته می شد.
در تاریخ 14/1/58 اجتماع کارگران بیکار در خانه کارگر اعلام کردند :« کارگران را ضد انقلاب معرفی نکنید .»
متاسفانه بخشی از کارگران ناآگاه به جای آنکه در سندیکاهای خود متشکل شده مسائل صنفی را از طریق سندیکا به اطلاع و نظر مسئولان برسانند و یا دیدگاه ها و خواسته های سیاسی خود را از طریق احزاب مورد علاقه شان پیگیری کنند ، خواسته های خود را به سطح خیابان می آوردند .
در 19/1/58 در تیراندازی به اجتماع کارگران بیکار در اصفهان یک کارگر کشته و چهار نفر زخمی شدند . در 19/1/58 راهپیمایی کارگران بیکار در تهران و در اجتماع کارگران بیکاردر تاریخ 20/1/58 برای رسیدگی به وضع خود در مقابل منزل آیت اله طالقانی صورت گرفت.
57 روز از انقلاب گذشته بود، کشور در شرایط حادی بسر می برد هنوز ساواکی ها با ترور عرض اندام می کردند و امریکا برای باز گرداندن شاه به جزیره ثباتش ، تلاش می نمود. هنوز ادارت به وضع عادی برنگشته و ساواکی های دیروزی با عوض کردن رنگ با ریش و تسبیح به میدان آمده بودند.
بسیاری از مسئولان وقت که هیچگونه تجربه مدیریت در سطح کشوری را نداشتند به تحریک افرادی که خود را به عنوان انقلابی و مشاور آنان جا زده بودند، مسوولان را از اینگونه حرکتها ترسانده و آن را به عوامل ساواک و رژیم شاه نسبت می دادند . ساواکی های صورتک زده کارگران را ضد انقلاب می نامیدند. مسوولان بعد از انقلاب فکر می کردند که دیگر کارگران باید به خانه های خود بازگشته و روند انقلاب را بدستان آنان بسپارند . آری برای این مسوولان انقلاب تمام شده بود و دیگر نیازی به طبقه کارگر نبود و زحمتکشان باید همچون بچه آرامی به انتظار تصمیمات مسوولان بنشینند و حق اعتراض نیز ندارند چون مسوولان کارهای لازم را پدرانه در حق آنان انجام خواهند داد . از طرف دیگر، گروههای چپ نما با شعارهای آتشین در جلب حمایت کارگران می کوشیدند . آنان که سازمانهای سیاسی خود را تهی از کارگران می دیدند و شعارهای سیاسی شان در جلب کارگران اثری نداشت ، آتش بیار معرکه شدند .
در تاریخ 23/1/58 تحصنی از طرف کارگران بیکار ساختمانی که کارگران نقاش نیز در آن حضور فعال داشتند در محوطه دادگستری تهران صورت گرفت . آنان اعلام کردند که ضدانقلاب نیستند و برای پیروزی انقلاب بسیار زحمت کشیده اند . سازمانده این تحصن اسدی نامی بود که از طرف کسی بنام حشمت اله رییسی پشتیبانی می شد. اسدی کارگر کف ساب اداره برق شعبه یوسف آباد بود . در جهت رفع بیکاری و اعاده حق و حقوق کارگران ساختمانی شروع به فعالیت کرده بود. محل فعالیت اسدی در زیر زمین خانه کارگر فعلی قرار داشت. او با تلاش بسیار کارگران بیکار ساختمانی را برای تحصن به دادگستری تهران آورده بود .اسدی سندیکایی نبود و هیچگاه نیز عضو سندیکا نشد. تحصن سازماندهی درستی نداشت. این کارگران که با هیجان انقلاب و رشد روز افزون خواسته های کارگری به مشکلات خود پی برده بودند و از نقش سندیکاهای کارگری بی خبر،آتش بیار معرکه ای شده بودند که جز تخلیه انرژی کارگران و پاشیدن جو یاس و نا امیدی در آن شرایط کاری از پیش نبردند.
با تحصن کارگران در دادگستری ازطرف فعالان سندیکاهای ، ساختمانی ، بنایان تهران و نقاش به کارگران بیکار عضو رشته های فوق توصیه می شد خواستهای خود را در سندیکاهای متبوع شان پیگیری کنند . پس از 3 روز و با قول مساعد وزیر دادگستری در تاریخ 26/1/58 تحصن خاتمه یافت .
با تشکیل هیات مدیره منتخب سندیکای کارگران نقاش ، دیگر روزهایی که تنها در آرزوی فعالان سندیکای نقاش قبل از انقلاب خیالی بیش نبود ، به واقعیت رسیده بود . کارگران نقاش نه تنها در روز بیشتر از 8 ساعت کار نمی کردند بلکه یک ساعت استراحت در نیمه روز – پرداخت دستمزد اضافه کاری و حتا تشکیل تعاونی کار را نیز در دستور داشتند . تشکیل هیات حل اختلاف و تعیین دستمزد واقعی کارگران نقاش از دیگر دستاوردهای سندیکای کارگران نقاش بود. از آغاز سال 58 با همکاری سندیکای کارگران ساختمانی و سندیکای کارگران بنایان تهران ، سندیکای کارگران نقاش ،بیمه کردن کارگران نقاش را در دستور کار قرار داد . برگزاری آزادانه اول ماه مه در سال 58 در صبح پیروزی انقلاب توسط سندیکاهای کارگری، آرزویی که پس از 25 سال تحقق یافت.
در اواخر بهار سال 58 و با تاسیس انجمن همبستگی سندیکاها و شوراهای کارگران تهران وحومه ، سندیکای کارگران نقاش نیز به عضویت انجمن همبستگی در آمده و آقای سرخابی به نمایندگی از سندیکا در انجمن همبستگی فعالیت می نمود . کارگران سندیکایی پس از پیروزی انقلاب نه تنها از کلیه حرکت های انقلابی حمایت می کردند ، بلکه با حضور در تحولات اجتماعی به رشد جریان مثبت انقلابی کمک می نمودند .کارگران سندیکایی تلاش وافری به خرج می دادند تا با کارگران بیکار صحبت کرده آنان را تشویق به عضویت در سندیکاها و پی گیری مطالباتشان از طریق سندیکا کنند و یا اگر دارای سندیکا نیستند جهت تاسیس سندیکای رشته مربوط به خود اقدام کنند .
با شروع جنگ میهنی که امپریالیسم برای سرکوب خیزش انقلاب ایران که منطقه را تحت شعاع خود قرار داده بود ، سندیکاها با سازماندهی به دفاع از میهن و انقلاب برخاستند که در جنوب ایران زحمتکشان و سندیکاهای آنان صفحات درخشانی از رفتارهای هوشیارانه و انقلابی ، به نمایش گذاشتند .
کارگران سندیکایی که در سندیکا آموزش دیده بودند با تشکیل تعاونی محلات، شوراهای مردمی محلات، گشت های شبانه به حراست ازانقلاب برخاسته بودند .اعزام کارگران سندیکایی به جبهه های نبرد، سازماندهی کمک های مردمی چه نقدی و چه غیرنقدی و برگزاری کلاسهای آموزشی دفاع در محلات و در سندیکا ازدیگر فعالیت های کارگران عضوسندیکا بود. شهدای کارگرعضو سندیکا خود نشانه دیگری از تعهد کارگران به انقلاب بود .
امپریالیسم و ایادی داخلی اش که مبارزات طبقه کارگر و سندیکاهای کارگری و احزاب طرفدار کارگر را برنمی تافتند ، با تحمیل جنگ به انتظار تفرقه و دل سردی مردم از انقلابشان نشسته بودند ، دریافتند که ایرانیان همبسته تر از قبل و با کنار گذاشتن اختلافات چون تنی واحد به نگهداری و حفظ انقلاب و میهن برخاسته اند . این بار امپریالیسم همراه با بمباران شهرهای ایران، خرابکاری در تاسیسات زیرزمینی کشور سعی در تخریب بنای نوساز جامعه انقلابی آن روز ، که جز نابودی سندیکاها و تشکلهای مردمی نبود را ، در سر نمی پروراند . امپریالیسم و سرمایه داری خائن داخلی و ساواکی های رسوخ کرده در نهادهای انقلابی ، تحمل اتحاد مردم ایران را نداشتند .
با ادامه جنگ تلاش برای نظامی کردن اوضاع سیاسی و اجتماعی و سپس سرکوب خواسته های بحق زحمتکشان با شعار اینکه «باید به حاکمیت فرصت داد ، هنوز زود است که این خواسته ها را مطرح کنید ، بگذارید جنگ تمام شود آنگاه خواسته های خود را مطرح کنید و یا اینکه تو برای انقلاب چه کرده ای که از انقلاب طلبکاری ؟ » به محدود کردن فضای جامعه اقدام کردند. اینان نمی دانستند هرآنچه که دارند از حاکمیت تا پست وزارت همه مرهون تلاش زحمتکشان طی 25 سال از 28 مرداد 1332 تا بهمن 1357 است .
سندیکای کارگران نقاش در به زیر کشیدن تفکر عقب مانده « اجاره دادن انسان ها به مانند حیوانات»که در قانون کار تولکی انعکاس یافته بود، نقش پر رنگی داشت. سندیکای کارگران نقاش با سازماندهی انجمن همبستگی شوراها و سندیکاهای کارگری زحمتکشان و جمع آوری طومار از کارگران نقاش، ضمن آگاهی دادن به کارگران که چه تفکری زندگی آنان را با خطر مواجه کرده است، رشد این تفکر را در جامعه ان روز متوقف نمود.
تفکر حجره داری بازار ، که همه چیز را از دیدگاه سود ارزیابی می کرد و قایل به تساوی حقوق انسانها در برابر قانون نبود، نمی توانست تحمل کند که کارگر نقاش همپای او باید از ثروت ملی بهره ببرد. انحصار طلبان، انقلاب را نه برای آزادی خلق بلکه برای آزادی چپاول ثروت ملی می خواستند. نتیجه این تفکر روز حال امروز ما و رشد پدیده فساد، و محصولش بابک زنجانی هاست.
اولین اقدام برای محدود کردن سندیکاها در جشن 22 بهمن سال 59 که در انجمن همبستگی برگزار می شد اتفاق افتاد . در این هجوم حسین نعمتی دبیر انجمن ، محمد تقی گلرنگ مسئول مالی انجمن و نماینده سندیکای کارگران آرماتوربند ، آقا صفر از سندیکای نجارها ، نبی معروفی و حیدر صالحی از سندیکای بنایان ، عبداله پور از سندیکای تاسیسات ، سرخابی ازسندیکای نقاش ، دستگیر و به کمیته میدان جمهوری منتقل شده و پس از پنج روز بازجویی آزاد شدند.
از اوایل سال 61 هجوم به سندیکاها و قبل از همه در سال 60 به انجمن همبستگی شروع شد. سندیکای کارگران نقاش بدون هیچ دلیلی به همراه دیگر سندیکاها مورد هجوم قرار گرفت ، فعالان کارگری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند . مهاجمین با علم کردن شوراهای اسلامی و سعی در تک صدایی کردن جامعه ، و کارگران آگاه بدلیل شرایط جنگی ، ناخواسته نظاره گر بسته شدن سندیکاهای خود بودند . آنچه اتفاق افتاد نقض آشکار اصول قانون اساسی بود که هم مهاجمین و هم مورد هجوم قرار گیرندگان به آن رای داده بودند . مهاجمین تحمل اجرای این اصول قانون اساسی را نداشتند .
1 – اصل نهم : « هیچ مقامی حق ندارد بنام حفظ استقلال وتمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را ، هر چند با وضع قوانین و مقررات ، سلب کند . »
2 – اصل 26 قانون اساسی :« احزاب ، جمعیت ها ، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند . . . هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنان منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت »
اما آنچه کارگر نیفتاد عدم فعالیت سندیکایی بود . در سال 1384و پس از 22 سال پراکندن آگاهی ،خسرو جهان شاهی از فعالان سندیکای کارگران نقاش ، قبل و بعد از انقلاب ، پیشگام تشکیل هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش به همراه جمعی از فعالان جوان کارگر نقاش از جمله رضا دهقان، شاهرخ زمانی، حسین امیدی… شد . این هیات با حمایت از طرف هیات موسسان سندیکاهای کارگری و با الهام از مبارزات سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران ، پایه گذار فعالیت های سندیکایی در بین کارگران نقاش گردید . این هیات با تاسیس سایت هیات موسس سندیکای کارگران نقاش و انتشار نشریه صدای کارگر نقاش جهت درج اخبار کارگری و اطلاع رسانی به کارگران نقاش ، روح دوباره ای را به فعالیت سندیکایی کارگران نقاش دمید.
چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است
نگارش از : مازیار گیلانی نژاد 3/6/1387
باز نویسی نهایی 21/2/1395
منابع :
خاطرات کوشندگان کارگری
سالنامه کارگری به کوشش عاشوری
خسرو جهانشاهی متولد 1316، در سن 14 سالگی فعالیت اجتماعی خود را شروع کرد و در همین سن اولین بازداشت را تجربه نمود و تا سال 1357 چندین مورد دستگیری به دلیل فعالیتهای کارگری داشت.ایشان بعد از پیروزی انقلاب به همراه تعدادی از کارگران نقاش در انتخابات مجدد سندیکا در سال 1358 فعالانه شرکت کرد.سندیکای کارگران نقاش ساختمانی در سال 1361 به همراه دیگر سندیکاهای کارگری از فعالیت باز ماند. خسرو جهانشاهی در سال 1384 به همراه همکاران جوانش در جهت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش فعالیت سندیکای خود را شروع کرد و تا آخرین لحظه عمر از راه خود که همانا دفاع از حقوق صنفی کارگران بود، دست نکشید.
خسرو جهان شاهی از شاعران خوش قریحه و آذری زبان بود که اشعارش در میان کارگران از محبوبیت خاصی برخوردار بود.