بیش از سه دهه است که موضوع انتخابات همواره در مرکز بحثهای مردم، کارگران، و بهطور کلی اقشار زحمتکش کشور قرار داشته است.
سه دهه از بسته شدن فضای سیاسی کشور و نقض آزادیهای دموکراتیک، مثل آزادی بیان و پس از بیان، و محدودیت آزادی مطبوعات میگذرد و در مقطع هر انتخاباتی، همیشه و هر بار موضوع شرکت کردن یا نکردن در انتخابات مورد بحث و مجادلهٔ شدید مردم و زحمتکشان بوده است.
بیش از یکصد سال است که طبقهٔ کارگر برای احترام به حق رأی و حقوق مساوی برای همهٔ مردم مبارزه کرده است. انتخاب کردن و انتخاب شدن یکی از حقوق مسلّم مردم است، حال چرا باید این سؤال پیش بیاید که آیا باید از این حق استفاده کنند یا نکنند؟
من همیشه سؤالاتی را پیش پای دوستان کارگرم گذاشتهام از این قبیل که:«رأیدهندگان بگویند که چگونه از آرایشان صیانت خواهند کرد؟ و همچنین تحریمکنندگان بگویند که چگونه و با چه ابزاری میخواهند به نتیجهٔ مطلوب خود برسند و قدم بعدی را چه میبینند و در آن راه حاضرند چه قدمهایی بردارند؟» و از دوستان کارگرم خواستهام که در مورد این موضوعات شعاری برخورد نکنند، زیرا که بیش از سی سال است که شعارهای مختلف را شنیدهایم و حالا میخواهیم فارغ از احساسات و با استدلال منطقی موضوع را آسیبشناسی و راهی به سمت جلو پیدا کنیم. در این سالها به هر حال بخشی از اعضای سندیکا این یا آن انتخابات را تحریم و بخشی هم در انتخابات شرکت کردهاند که البته هر دو دسته از حق شهروندیشان استفاده نمودهاند. بارها در سندیکا بحث شده و دوستان گفتهاند که سندیکا چرا اطلاعیهای در مورد انتخابات صادر نمیکند و نمیگوید که چرا شرکت میکند یا چرا شرکت نمیکند؟ یا اصلاً موضع سندیکا در قبال انتخابات چیست؟
بارها به دوستان گفتهام که سندیکاهای کارگری در صورتی در انتخابات شرکت میکنند که یا نمایندهای از سندیکاهای کارگری برای دفاع از برنامهها و خواستهای صنفی و اجتماعی آنان با شعارهای مشخص کاندیدا شود یا احزاب طبقهٔ کارگر و کوشندگانش نمایندهای را به این منظور معرفی کنند. در این صورت است که سندیکاها فعالانه در انتخابات شرکت میکنند، چون که میتوانند در صورت تخلّف نمایندگانشان یا عمل نمایندگانشان برخلاف تعهدی که دادهاند، از رأیشان صیانت کنند و در یک بازخوانی، آرایشان را از نمایندگان متخلّف پس بگیرند و با جمعآوری امضا آنها را خلع کنند. این یکی از دستاوردهایی است که کارگران جهان از زمان کمون پاریس توانستهاند به دست بیاورند، و بسیار مهم است، و از آن چون مردمک چشم پاسداری میکنند.
طبقهٔ کارگر و کوشندگانش میدانند که تحریم یک حرکت سیاسی است و از طرف هر نهادی که مطرح شود با برنامهریزی خواهد بود، و اَلّابَختکی نیست. نهادهایی که فرمان و شعار تحریم میدهند باید مشخص کنند که حرکت و قدم سیاسی بعدیشان چیست؟ آیا پس از تحریم از ابزار تحصّن، راهپیمایی، یا اعتصاب در چارچوب یک مبارزه فعال مدنی استفاده خواهند کرد؟ یا اینکه مردم را به تحریم منفعلانه میکشانند و به خانهنشینی دعوت میکنند؟ تحریم مطمئناً یکی از راههای مطرح کردن مطالبات و مخالفت با تحمیل شرایط ویژه است و در استفاده از آن در شرایط مناسب تردیدی نیست. پشتِ این حرکت سیاسی میتواند (بلکه باید) توان و قدرت سازماندهی نهفته باشد.
رأیدهندگان چگونه میخواهند از آرایشان صیانت کنند؟ آیا رأیدهندگان برای جلوگیری از تقلب و مراقبت از صندوقها در زمان رأیگیری و شمارش آرا کادرهای مورد اعتماد و ورزیدهای دارند و تربیت کردهاند؟ یا باز هم با اعتمادی بدون پشتوانه و تعهد به مسئولان و برگزارکنندگان انتخابات، فقط میخواهند به کاندیدایی- هر که شد- رأی بدهند؟ تجربه به ما آموخته است که متصدیان انتخابات و حتّی دیدهایم که مدعیان اصلاحات هم فقط رأی مردم را میخواهند و بس، و پس از انتخاب شدن به کسی، و از جمله به رأیدهندگانشان، پاسخگوی اعمالشان نیستند.
اما در این بحبوحه وظیفهٔ ما در قبال انتخاباتِ در پیشِ روی در ماه اسفند چیست؟ آیا به تحریم منفعلانه روی بیاوریم و خانهنشینی را انتخاب کنیم؟ یا با دادن رأیی غیرهدفمند و بیپشتوانه کسانی را انتخاب کنیم که به هیچ تعهدی در برابر ما و رأیدهندگان پایبند نیستند؟ اصولاً با توجه به کارنامهٔ دو-سه دههٔ گذشتهٔ متصدیان و برگزارکنندگان انتخابات و راهکردهای حاکم، آیا انتخابات به این صورت کنترل شدهای که برگزار میشود میتواند مشکل اساسیای را حل کند؟ این سؤال بسیار مهمی است که نمیتوان به آن سرسری جواب داد.
من فکر میکنم انتخابات میتواند مهیّاکنندهٔ بهترین شرایط هم برای رأیدهندگان و هم برای تحریمکنندگان باشد تا با رفتن به میان مردم مطالبات و اهداف مردمی خود را تبلیغ کنند و مطالبات مردم را ارتقا دهند و کاندیداها را مجبور کنند که چه شفاهاً و چه مکتوب در مورد خواستها و شعارهای مردم موضعگیری کنند و تعهد خود به مبارزه کردن در راستای احقاق آنها و ایجاد شرایطِ اجرایشان را روشن اعلام کنند. تا اینجای کار هر دو جناح تحریمکنندگان و رأیدهندگان با حضور هدفمند خود به ارتقای مطالبات مردم و آگاهیرسانی به آنان کمک کردهاند. در اینجاست که هر دو جناج باید از فرصت استفاده کنند و با ارتباطگیری با مردم، تشکّلهایی را حول خواستهای مطرح شدهشان شکل بدهند. هنر کادرهای این دو جناح این است که بتوانند ارتباطات مردمی خود را در این فضا به وجود بیاورند. اگر نه، پس جناحهای عقیمی هستند که رابطهای با مردم ندارند و در توهّمات خود سرگردانند، و چرخ رویدادها برخلاف خواست آنها خواهد چرخید و شعارهایشان در میان عصبیّت و سردرگمی محو خواهد شد.
آنچه برای سندیکاهای کارگری و فعالان سندیکایی مهم است این است که در مورد اینکه چگونه میتوان بر نتیجهٔ انتخابات اثر تعیینکننده و محسوس داشت، مسئولانه فکر کنند. باید از قبل تعیین کرد که اصولاً آیا سازماندهندگان و مجریان انتخابات به آرای مردم احترام میگذارند؟ در تاریخ معاصر ما مثالهای مشخصی وجود داشته است که عکس این حالت را اثبات میکند. در چنین شرایطی، شرکت غیرهدهفمند و کورکورانه در انتخابات عملاً صحّه گذاشتن بر اقدامات ضد دموکراتیک برگزارکنندگان انتخابات است. سندیکا باید مشخص کند که در چه شرایطی میتوان با استفاده از صندوق رأی امکان پاسخگویی به خواستهای عمومی زحمتکشان را به وجود آورد؟ آنچه مشخص است اینکه مطمئناً راه تأثیرگذاری، در همهٔ شرایط، نمیتواند فقط حضور در پای صندوق رأی باشد.
سندیکاهای کارگری باید در قبال انتخابات و موضع خود در قبال آن تصمیمهای مهم و طولانیمدّت بگیرند. آنها باید به کارگران آموزش بدهند که چگونه میتوانند مهمترین و اساسیترین خواستهای صنفی-اجتماعی-سیاسی خود را بهدقت تنظیم و تصریح کنند و کاندیداها و لیستهای انتخاباتی را مجبور کنند که برنامههای انتخاباتی سندیکاها را در تنظیم مانیفستها و برنامههای انتخاباتی خود در نظر بگیرند. در شرایط غیردموکراتیک کنونی سندیکاها حق دارند که از تبدیل شدن به ماشین رأی به نفع این کاندیدا یا آن کاندیداهایی که به خواست آنها توجهی ندارد احتراز کنند. در مقابل، سندیکاها اگر صحیح و بر پایهٔ حقوق اعضای خود و برنامههای مبارزاتی خود عمل کنند میتوانند بزرگترین جبههها را در جامعه با هدف احقاق حقوق خود و زحمتکشان و جامهٔ عمل پوشاندن به خواستهای کارگران و زحمتکشان سازمان دهند و به ایجاد چنین جبهههایی و انتخاب نمایندگانی مؤمن به حقوق کارگران و زحمتکشان کمک کنند.
یک وظیفهٔ درازمدّتِ دیگر سندیکاها این است که با برنامهریزیهای دقیق و حسابشده نیروهایی را جذب و تربیت کنند و برای نمایندگی مستقل خود به میدان کارزار انتخاباتی بیاورند. آیا در میان هزاران دانشآموختهٔ حقوق وعلوم سیاسی و رشتههای دیگر انسانهای مورد اعتمادی یافت نمیشود که اهداف طبقهٔ کارگر و دیگر زحمتکشان را از خود بدانند و با اعتقاد آنها را دنبال کنند؟ نیستند کسانی که با داشتن تجربیات ضرور عملی و در صحنه و یا تحصیلات دانشگاهی بتوانند حداقل اهداف ما را با شرافتمندی دنبال کنند و خودفروخته هم نباشند تا ما از کاندیداتوریشان حمایت کنیم و مردم را حول این کاندیداها متمرکز کنیم؟ این مطمئناً غیرممکن نیست، حتّیٰ در شرایط فعلی و با محدودیتهای انتخاباتی موجود، ولیکن به کار حساب شده و دموکراتیک و درازمدّت، و کارزاری بزرگ و جدّی مثلاً برای جلوگیری از ردّ صلاحیت کاندیداها نیاز دارد.
البته انتخابات رخداد مهمی در هر کشور است، ولی مسئلهٔ حیاتی این نیست که در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم. مهم این است که بیندیشیم که چه بکنیم که راه مطرح شدن و برجستهتر شدن مطالبات کارگران و زحمتکشان و عملی شدن آنها را هموار کنیم. در این مهم مُیانبُری وجود ندارد. باید سازماندهی کرد، آموزش داد، تبلیغ کرد، و در صحنهٔ عمل حاضر بود. باید از شعار دادن و بیعملی دست برداشت و وارد میدان عمل هدفمند شد.
۱۰ دی ماه ۱۳۹۴