![](https://www.sfelezkar.com/wp-content/uploads/2020/12/FazayeOmid-Harvey.jpg)
مارکس می خواست نشان دهد که چگونه سیاست های بورژوازی در مستعمره هایی که برپا می کند، با افسانه سرایی های آن درباره سرچشمه و سرشت سرمایه در تضاد است. شرح های بورژوازی (که نمونه ی طرح وار آن را در نوشته های جان لاک می توان یافت) سرمایه را (مفهومی) سربرزده از به کارگیری سودآور ظرفیت کار، و نیروی کار را کالایی پدید آمده به سبب قرارداد اجتماعی توصیف می کند که کسانی که از راه صرفه جویی و سختکوشی خویش سرمایه افزوده تولید می کنند و کسانی که چنین نمی کنند آزادانه در آن شرکت می جویند. مارکس خروش برآورد: این « رویای دلنشین » در مستعمره ها آشفته شده است.« اگر کارگر بتواند برای خود سرمایه ای بیندوزد – و او می تواند این کار را تا آنجا انجام دهد که خود مالک افزارهای تولید خویشتن باشد – انباشت سرمایه دارانه و اعمال شیوه تولید سرمایه داری ناممکن است« …بیشتر