دروود بر کارگران سرزمینم!

غل و زنجیرها را از دست و پاهایمان باز کنیم و نفسهای حبس شده در گلویمان را به فریاد واداریم. تولید بیکاری و غارت سفره های زحمتکشان از ترفندهای سرمایه داری است.  دلالان حکومتی و مافیای نفتی بدترین ستمها و بی انصافیها را از کارگران پروژه ای دریغ نمی دارند. آنها منت بر سر ما می گذارند که ما روزی دهنده تمامی افراد اجتماع هستیم.

 سخن از بیکاری نیروی انسانی کارگران هست که تابستان را با تمام سوز شرجی و گرما از سر خویش گذرانده اند؛ و هم اکنون کوله بار بر دوش بایستی شهر به شهر با هزار منت و رو زدن به این و  آن در طلب کار باشند تا شاید از شر قسطهای لعنتی که سود دیر پرداختشان را محاسبه می نمایند و سیستم بانکی از ریالی نمیگذرد، را پروار بنمایند. شارژ می خرند و تماس می گیرند و از دوستانشان تقاضای کار می نمایند؛ اما دوست قدیمی و همکارش در جواب می گوید که وضعیت کار خراب هست و من هم خودم به دنبال کار میگردم.

بیکاری برای یک مرد فقط بیکاری نیست؛ بلکه نابودی عزت نفس شخص و تحقیر شخصیت او و ناکامی او در اجرای برنامه های زندگی و روابط اجتماعی او نیز هست. فرد بیکار حرفی برای گفتن ندارد و در جواب خواستهای زن و فرزندانش شرمگین و اندوهناک است. مرد بیکار از آینده خویش و فرزندانش هراسناک است. او نمی تواند بنشیند و حقارت و شرمندگی خویش را به خانواده القا نماید. او در جستجوی کار به هر دری میزند تا شاید روزنه ای دریابد. او به هرگونه ای که باشد خود را به پروژه های صنعتی نفت و گاز یا پروژه های ملی می رساند و می گوید که من مونتاژکارم، نصابم، جوشکار سازه های فلزیم و برای کار آمده ام. پیمانکار ژستی خاص می گیرد و با اکراه جواب رد می دهد و می گوید که نیرو لازم نداریم. فرد جویای کار می گوید: «شماره مرا یادداشت بکن که اگر نیرو لازم داشتین بتوانیم فعالیتمان آغاز بنماییم..»

 اما خبری نمی شود و باز هم سراغ شرکت نگین گستر در پتروشیمی بوشهر می رود و می گوید که نصاب استراکچر هستم. به او میگویند:« شماره ات را بده و اما شرایط کار را به شما می گویم که روزی پنجاه تا هفتاد هزار تومان می دهیم و بیمه تأمین اجتماعی هم نمی کنیم.. .» وقتی از او پرسیده می شود که:« برای چه بیمه برای کارگران رد نمی کنید؟! » او هم با قیافه ای حق به جانب می گوید که:« کارگر روزمزد بیمه ندارد…» وقتی از پیمانکار دیگری رنج حقوقی مونتاژکاری ساپورت خواسته می شود؛ او هم در جواب نرخ دو سال پیش را می گوید. کارگر میگوید: « نرخ امسال مشخص هست و شما چطور طبق روال سالهای گذشته پول می دهید؟ در صورتی که عیدی و مزایای کارگری و حق مرخصی و… به کارگر نمی دهید؟!..» در جواب می گوید:« امسال تورمی نبوده است … » کارگر می گوید:« امسال طبق دستور اداره کار ایران بایستی چهارده درصد دستمزدها نسبت به پارسال افزایش داشته باشد…» کارفرما به سر تا پای کارگر نگاه کرده می گوید:« تو هنوز سر کار نیامده …» تکلیف معلوم شد، کارفرما کارگر اگاه به حقوق خود را نمی خواهد.

کارگر بیکار و سرگردان در پروژه های دیگر چنین می شنود :«در حال تعدیل نیروی کار هستیم …» «نیاز به سندبلاست آهنها داریم و بخاطر نبود سندبلاست، امکان نصب نداریم…» در شرکت دیگری اعتصاب بود و چهره زشت پروژه های نفتی را نشان میداد که آدم را بی حال و بی انگیزه و سست می نماید. در جای دیگر میگفتند که:« نیروهایمان تکمیل هستند و نیازی به نیروی کار نداریم و یا کمبود متریال کار داریم…»

بهرحال واقعیت غیرقابل انکار آن هست که سیل جمعیت بیکاران رو به افزایش هست و دزدان و دلالان بهترین راه پایین آوردن حقوق کارگران و شکستن عزت نفس آنان را بهترین ابزار لازم برای استثمار آنان میدانند.

بی تردید سندیکاهای کارگری به این تیره روزی نقطه پایان خواهند گذاشت. خرد جمعی کارگران در سندیکاهای کارگری جهت افزایش قدرت طبقه کارگر و رسیدن به نیازهای مادی و روانی کارگران برای بالاترین هرم نیازها؛ یعنی رسیدن به پله های خوشبختی برای طبقه شان تلاش خواهند و پیروزی با زحمتکشان است. با سپااس..

وارتان خرمدین، عضو سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران ١٤ آبان